بازگشت

عبوديت ، زيربناي حريت حسيني


امام حسين (ع) را به درستي «سرور و سالار آزادگان جهان » ناميده اند. آزادگي شأني از مراتب عاليه انساني است كه جز با مجاهدت نفساني ، رياضت و تهجد به دست نمي آيد. انساني كه در تعلقات دنيوي و وابستگي هاي نفساني اسير است ، هرگز نمي تواند رد مسير عقيده و آرمان عدالت ، از جان خويش درگذرد.

انساني كه در مردار دنائت دنيا مانده و گنديده و روزگاري را در پي سراب هواها و هوس ها به اين سو و آن سوي دويده و براي گذران زندگي ، به رنگ و ريا متلون شده ، اسيرنان و نام است ، چگونه مي تواند از اين همه بندها و دلبستگي ها برهد؟

جبهه حسين (ع)، قبل از آن كه جبهه آزادي خواهي در عرصه سياست باشد، جبهه سلوك الي الله و بندگي خداست . رزمندگان اين جبهه ، دير زماني است كه در مكتب عشق به خدا، مراتب كمال را پيموده اند و با بندگي كمال مطلق ، به كمال انساني متصف شده اند.

بندگي خدا، آزادي از اسارت هوا و هوس و دنياست و بنده خدا، بندگي غير را برنمي تابد. خورشيد حقيقت ، آن گاه كه در جان آدمي درخشيد، منظرش را تا افقي لايتناهي مي گسترد و جانش را هر چند كه در زندان تن اسير باشد، به فراسوي ماديت ره سپار مي كند. انساني اين گونه ، هرگز نمي تواند گوهر وجودش را به پاي سفلگان بريزد، فريب دنيا خورد و آخرت را كه تجلي گاه اسرار خداست ، به متاعي قليل و بهايي ناچيز، بفروشد.

آزادي در مكتب حسين (ع) صرفا يك اراده سياسي نيست بلكه محصول تربيتي نفساني و مجاهدتي ايماني است . حسين (ع) فرزند آن امامي است كه حريت علوي رااين گونه به تصوير مي كشد:

«اَلا حُرٌّ يَدَع ُ هذِه ِ اللّماظَة َ لاَهْلِها؟ اِنَّه ُ لَيْس َ لاَنْفُسِكُم ْ ثَمَن ٌ اِلاَّ الْجَنَّة ِ، فَلا تَبيعُوها إلاّبِها؛

آيا آزاده اي نيست كه اين خرده طعام در كام دنيا را دور بريزد و براي آنان كه در خورآنند، وانهد؟

جان هاي شما را بهايي جز بهشت جاودان نيست ، پس جز بدان مفروشيدش .»

نتيجه منطقي اين آرمان ، چيزي جز اين نيست كه :

«وَلا تَكُن ْ عَبْدَ غَيْرِك َ وَقَدْ جَعَلَك َ اللهُ حُرّاً؛ بنده ديگري مباش ، زيرا كه خداوند، تو را آزاد آفريده است .»

مبناي تربيت ديني ، شكل گيري شخصيت انسان در بستر حريت و آزادگي است .كمالات انساني جز از ره گذر بريدن بندهاي تعلق و زنجيرهاي دل بستگي و وابستگي به دنيا به دست نمي آيد، پس ملاك و محك عبوديت ، حريت و آزادگي است . كمال تربيت ديني ، اين است كه بنده خدا، او را سر حريت عبادت كند و از ترس دوزخ و يا طمع جنت و حور و نعيم نيز ازاد باشد. جالب توجه است كه اين سخن را هم مولاي موحدان ، علي (ع) و هم فرزندش امام حسين (ع) فرموده اند كه :

«اِن َّ قَوْماً عَبَدُوا اللهَ رَغْبَة ً، فَتِلْك َ عِبادَة ُ التُّجارِ، وَاِن َّ قَوْماً عَبَدُوا اللهَ رَهْبَة ً فَتِلْك َ عِبادَة ُ الْعَبيدِ، وَاِن َّ قَوْماً عَبَدُوا اللهَ شُكْراً فَتِلْك َ عِبادَة ُ الاَحْرارِ وَهِي َ اَفْضَل ُ الْعِبادَة ِ؛ همانا گروهي ، خداوند را از سر طمع و رغبت به بهشت مي پرستند، پس اين عبادت تاجران است و گروهي او را از ترس دوزخ مي پرستند، پس اين عبادت بردگان است و قومي ديگر،خداي را از سر شكر و سپاس عبادت مي كنند، پس اين عبادت آزادگان است كه برترين عبادت است .»

پس در عبوديت نيز مراحل و مراتبي است كه ملاك و معيار آن ، جز حريت و آزادگي نيست ؛ هر چند اين حريت ، آزادي از طمع بهشت و يا ترس از دوزخ باشد.

در منطق حضرت اباعبدالله الحسين (ع)، حريت و آزادگي ، از پاي گاه عبوديت آگاهانه مي جوشد؛ چنانچه فرمود:

«اَيُّهَا النّاس ، اِن َّ اللهَ ـ جَل َّ ذِكْرُه ُ ـ مآ خَلَق َ الْعِبادَ اِلاّ لِيَعْرِفُوه ُ فَاِذا عَرَفُوه ُ عَبدُوه ُ فَاِذاعَبَدُوه ُ اسْتَغْنَوْا بِعِبادَتِه ِ عَن ْ عِباَدَة مَن ْ سَواه ُ؛ اي مردم ، خداوند ـ كه يادش بزرگ است ـ بندگان را نيافريد مگر براي اين كه او را بشناسند، پس چون او را شناختند، بندگي اش كنند، پس آن گاه كه او را بندگي كنند، از بندگي غير او بي نياز گردند.»

امام در اين حديث شريف ، تصريح مي فرمايد كه آزادگي ، از عبوديت ، و عبوديت ازمعرفت و خود آگاهي سرچشمه مي گيرد.

در فهم مراتب عبادت پيشگي امام حسين (ع)، مضامين عاليه دعاي عرفه آن حضرت ما را بس تا ريشه غيرت ديني و آزاد منشي او را دريابيم ؛ تعابير شگفت انگيز او در عظمت حضرت حق و بي اندازه اي اسماي حسناي او و بي كرانگي نعمت هايش ، نشانه تموج خشيتي از پروردگار، در روح و جان اوست كه با وجود آن ، دل سپردن به غير و كرنش كردن در برابر ديگران بي معناست .

تنسك و عبادت پيشگي ، آن چنان با جان امام حسين (ع) آميخته است كه حتي در عرصه كربلا نيز نمي تواند از شيفتگي به نماز و تلاوت قرآن ، بنابر ضرورت اوضاع ،اغماض كند. در عصر تاسوعا، آن گاه كه در محاصره كامل قرار گرفت و دشمن خود را براي حمله نهايي آماده كرد، عباس بن علي (ع) را فرستاد تا آنان را متقاعد كند كه جنگ را به روز بعد موكول كنند و شبي را فرو گذارند تا او و يارانش ، آن شب را به نماز و تلاوت قرآن سپري كنند و فرمود:

«فَهُوَ يَعْلَم ُ اَنّي قَدْ كُنْت ُ اُحِب ُّ الصَّلاة َ لَه ُ وَتِلاوَة َ كِتابِه ِ وَ كَثْرَة َ الدُّعاءِ وَالاِسْتِغْفارِ؛خدا مي داند كه من نماز گزاردن و تلاوت قرآن و كثرت دعا و طلب آمرزش را چقدر دوست دارم .»

عباس (ع) با انان سخن گفت و آن شب را مهلت گرفت .

امام حسين (ع) و يارانش ، تمام شب را به نماز و نيايش و طلب آمرزش گذراندند.

صداي راز ونياز آنان ، تا بامداد، همچون هم همه اي كه از كندوي زنبور عسل به گوش مي رسيد، در دشت كربلا شنيده مي شد، گروهي در ركوع بودند و برخي در سجده و جمعي ايستاده و ديگران نشسته ، خداي را عبادت مي كردند.

آخرين جلوه تنسك و عبادت پيشگي در عرصه كربلا، نماز حضرت ابا عبدالله و يارانش در ظهر عاشورا بود كه در گرما گرم پيكار، به نماز ايستاده و در زير باران تير و نيزه ،نشان دادند كه آزادگي و حريتشان از سرچشمه عبوديت خدا سيراب شده است .