بازگشت

امام حسين اهداف قيام خود را بيان مي كنند


امام به برادرش محمد بن حنفيّه نوشت كه بعضي از عبارات آن چنين است :

«واني لم أخرج أشراً و لابطراً و لامفسد و انما خرجت لطلب الاصلاح في اُمة جدّي (ص) و أريد أن آمر به المعروف و أنهي عن منكر و أسير بسيرة جدي و أبي علي بن أبي طالب (ع)؛

همانا من به قصد سركشي و خون ريزي و ظلم قيام نكردم بلكه براي اصلاح امت جدّم (ص) قيام كردم و قصدم امر به معروف و نهي از منكر بود و سيره من همان روش جدم و پدرم علي (ع) است .»

سپس عزم بيت الله الحرام نمود كه در موسم حج دسيسه هاي يزيد و بني اميه را كه دشمنان قسم خورده اسلام بودند، در جمع مسلمانان كه براي حج گرد آمده اند، افشا كند. وقتي كه به مكه فرود آمد، بيانيه هايي را درباره بدعت ها و انحرافات در دين اسلام ،صادر نمود و به هر كس كه مي رسيد، علم خود را در اين باره و رسوا كردن بني اميه ظاهر مي كرد، آن گاه عمال بني اميه افشاگري هاي آن حضرت را براي يزيد بن معاويه گزارش كردند و يزيد هنگامي كه از حركت آن حضرت با خبر شد، سي نفر از شياطين بني اميه را كه سلاح ، زير پوشش خود مخفي كرده بودند، مأمور كرد كه حضرت سيدالشهدا (ع) را به قتل برسانند.

اگر چه به پرده هاي كعبه آويزان باشد، حضرت از نقشه بني اميه مطلع شد و به سوي مدينه حركت كرد، و بار ديگر به روضه جدّش رسول خدا (ص) رفت و اوضاع اسلام و مسلمانان را با قبر جدّ بزرگوارش در ميان گذاشت و مشغول دعا و نماز و راز و نياز شد. سربه سوي آسمان بلند كرد و عرض كرد: پروردگارا، اين قبر پيامبر تو محمد است و من فرزند پيغمبر تو هستم ، خود از حال من باخبري ، خودت مي داني كه من مي خواهم امر به معروف و نهي از منكر كنم ، پروردگارا تو را به صاحب اين قبر قسم مي دهم ، مرا به راهي كه رضاي تو و رسولت است ، راهنمايي كني ، سپس بسيار بگريست .

رسول خدا امام حسين را به جهاد با بدعت ها مي فرستد

لحظاتي به خواب رفت ، در عالم رؤيا خود را در آغوش جدّش رسول خدا (ص) ديدكه به او مي گويد:

«حبيبي يا حسين كأنّي أراك َ عن قريب مرمّلاً بدماك مذبوحاً بارض كربلا؛ فرزندم برو به سوي شهادت ، زود است تو را به خاك و خونت آغشته بنگرم ....»

فرزندم تو بايد براي دين شهيد شوي ، آن گاه از خواب بيدار شد به دستور جدّش رسول خدا (ص) بي درنگ عمل كرد و به حركت خود ادامه داد.