بازگشت

شيوه هاي امام حسين براي تحقق آزادي


اول : ابتدا در اعتقادهاي مردم كوشيد، تا مشخص گردد كه اينها به عقايدشان چقدر آگاهي داشته و تسليم آن هستند، مانند جملات :

1 - «اِنسِبُوني مَن ْ انا...».

2 - «هل يَحُّل لَكُم ْ قَتلي ...».

3 - «اَلَسْت ُ ابن بنت نَبيّكم ....».

4 - هذان سيّد «اشباب اهل ِ الجنة ِ».

5 - «من رأي سلطاناً جائراً مُسَتحِلاًّ لحرام الله ناكثاً عهده مخالفاً لسُنَّة ِ رسول الله...».

6 - لو لَقيتُك َ بِالمدينه لَأَرَيْتُك َ اَثَرجَبرئيل َ في دارنا و نُزُولَه بِالْوَحي علي جَدُي ...».

دوم : در تعقّل و تفكر مردم و فعّال كردن آن تلاش زيادي نمود، تا اين كه تصميم هايشان از فيلتر فكر و عقل عبور كند و از كارهاي ضد ارزش هاي ديني و انساني اجتناب ورزيده و خود را تسليم حق سازند.

1 - «ايَّها الناس اسْمَعُوا قولي و لاتَعْجِلُوا...».

2 - «و يحكم اتَطلِبُون بقتيل قَتَلَتُه ....».

3 - «... فانّكم ان تتقَّوُا الله وَ تَعْرِفُوا الحَق َّ لِاَهْلِه ِ يَكُن ْ اَرْضي لِلّه ِ، وَ نَحْن ُ اَهْل ُ بيت محمد اَوْلي بالولايَة لهذا اللامه من هولاء المدّعين ...».

4 - «.. انا ادعوكُم الي كتاب الله و سُنَّة ِ نَبِيِّه ِ فَان َ تَسْمَعُوا قَولي اَهْدِكُم ْ الي سَبيل ِ الرَّشاد».

سوم : توجه دادن به واقعيّت دنيا، مبني بر اين كه هر كسي مي تواند تاريخ زندگي گذشتگان را در مورد آگاهي يافتن از حقيقت دنيا و يا وابستگي هايش ، به خوبي مطالعه كند، تا به اين نكته باور كند كه دنيا محل امتحان و آزمايش است .

1 - «... كُونوا من الدُّنْيا عَلي حَذَر....».

2 - ان َّ الله خَلَق َ الدنيا للفناء فَجديدُها بال و نعيمُها مُضْمَحِّل ً...».

3 - فالمَغْرُور مَن ْ غَرّتْه ُ وَ الشَّقُّي مَن ْ فتنته ُ...».

چهارم : بيدار كردن وجدان ها حضرت در مراحل بعدي به يك نكته بسيار محرّك و بيدار كننده اي اشاره مي كند، اگر چه ديندار نيستيد و از معاد خوف و ترس نداريد، حَدّاقل آزاد، مرد باشيد، كاري را كه متناسب با شخصيت انساني تان است انجام دهيد.

1 - يا شيعه آل ابي سفيان ان لم يكن لكم دين ٌ و كُنْتُم ْ لاّتخافُون َ يوم َ الْمَعاد فكونُوا احراراً في دُنياكم ».

2 - «وَيْلَكُم ْ ما عليكم اَن ْ تَنْصِتُوا اِلي َّ فَتَسْمَعُوا قُولي وَ انَّما اَدْعُوكُم ْ الي سَبيل ِ الرَّشاد؛واي بر شما چرا ساكت نمي شويد تا سخنانم را خوب بشنويد، من شما را به سوي رشد و سعادت دعوت مي كنم ».

پنجم : انصاف را، تنها راه تحقق آزادي معرفي مي كند، چون اين كلمه نشان دهنده يك وضعيت بسيار روحاني و نوراني و برهان ، درون انسان است و به عبارت روشن ،انصاف مهم ترين علامت اعتدال رواني است ، چه اگر انسان ها را به اين حقيقت توفيق حاصل كنند، در تمام زمينه ها موفّق و محبوب خدا و مورد قبول و احترام همگان مي گردند.

1 - «ايّها الناس اسْمَعُوا قَولي وَ لاتَعْجِلوا حَتَّي اعِظُكُم ْ بِما هُوَ حق ّ لَكُم ْ عَلي َّ... فَاِن قَبِلْتُم ْ عُذري وَ صَدَّقْتُم ْ قَوْلي وَ اعطيْتُموني النَّصَف َ مِن ْ اَنْفُسِكُم ْ...؛ اي مردم به حرفهايم گوش كنيد و عجله ننماييد تا شما را به آن حقي كه بر عهده ام داريد، موعظه كنم اگر دليلم را قبول كرديد و حرف هايم را تصديق نموديد و انصاف را بين من و خودتان ملاك قرارداديد، سعادت را پيدا كرده ايد و جنگي با هم نداريم و اگر چنين نكرديد و انصاف را مراعات ننموديد برويد دوستانتان را در امر باطل جمع كنيد. برايم اصلاً مهلت ندهيد، ولي من مي خواهم مطلب برايتان پوشيده و مخفي نماند...».

در اين كلمات نوراني با فرمول هاي بسيار زيبا و مورد نياز همه انسان ها، خصوصاً در عصر حاضر برخورد مي كنيم و اگر با دقّت انديشيده شود، مورد انتخاب عملي افراد آگاه خواهد شد. حضرت انصاف را با ملاكش توصيه مي كند؛ يعني زماني كه انصاف در شخصيت انسان شكل مي گيرد، حق را در هر موردي ملاك خود قرار دهد و در اين صورت ، هيچ تفاوتي بين خود و ديگران ، بزرگ ، كوچك ، و... نمي گذارد. اگر فردي با ملاك قرار دادن حق وارد زندگي و اجتماع شود، شخص با انصافي است . زيرا همه را در مقابل حق مساوي و برابر مي داند و در نتيجه حق را مي پذيرد، اگر چه روزي به زيان مادي و دنيوي خويش باشد. با همين روش ، آزادي براي انسان معنا پيدا مي كند و اين منطق همه رهبران آسماني خصوصاً امامان معصوم (ع) بوده است كه انسان ها را براي فهم صحيح مطالب در جريان امور قرار مي دادند، تا خودشان بينديشند و فرمول هاي ديني را آگاهانه و عاقلانه انتخاب كنند، و نگويند چون خدا و يا پيامبر و ائمه اطهار (ع) گفته اند، ماهم مي پذيريم ، بلكه هر دين داري بايد دين و عقايد و خواسته هاي آنها را از راه تدبّر وتعقل و باور، انتخاب نمايد. در اين جا خيلي مناسب است به نكته اي بسيار مهم و آموزنده كه همه مطالب فوق را تاييد كرده و ابهام ها را از سر راه آزادي انسان ها برمي دارد،توجه كنيم .