بازگشت

امام حسين و حكومت ديني


رهبران الهي و مردان آسماني براي تشكيل حكومت ديني تا پاي جان كوشيدند و براي نجات انسان ها از ستم و تجاوز به نام قانون مقرّراتي وضع نمودند. بعد از شهادت علي (ع) با روي كار آمدن خاندان اموي ، حكومت اسلامي به حكومت استبدادي ـ شاهنشاهي مبدل شد و حاكم ها به نام خليفه اسلامي ، دين اسلام را بازيچه قرار دادند.امتيازهاي طبقاتي به وجود آمد و دوستان و شيعيان حضرت علي (ع) از تمام حقوق اسلامي ـ اقتصادي و غيره محروم گشتند. شيعيان در بدترين وضع به سر مي بردند و محبت به علي (ع) و خاندان رسالت جرم بزرگي بود كه موجب محروميت و شكنجه شيعيان مي شد. معاويه و تمام حاكمان زورگوي بني اميه جز سفاكي و خونريزي كار ديگري نداشتند و در يك كلمه اسلام از مسير خود منحرف شده بود.

بعضي ها گفته و يا مي گويند: چرا امام حسين زندگي خود را به مخاطره انداخت و چرا با حكومت نساخت ؟! مگر زندگي راحت چيست ؟! زندگي آسوده از منظر رهبران آسماني ، يعني ملت و جامعه آسايش داشته باشد و مردم از زندگي خود راضي باشند و آزادي باشد و ستم شكل نگيرد و تفاوت قومي و نژادي نباشد.

امام حسين (ع) هنگامي زندگي آسوده دارد كه حقوق انسان ها و پيروان مذاهب به حكم قوانين اسلام داده شود، نه اين كه مردم از حقوق خود محروم باشند و در محيط خفقان زندگي كنند. نه اين كه دسته اي از خدا بي خبر در حال شوكت و عزت و در منتهاي خوشي زندگي نموده اما توده مردم ، حتي نان خالي هم نداشته باشند.

حسين (ع) فرزند كسي است كه پيوسته به درماندگان كمك مي كرد و براي نجات دادن طبقات محروم و مظلوم با ستمگران مبارزه مي كرد و شبانگاه غذاي فقرا را به دوش مي كشيد و به خانه هايشان مي برد و هرگز غذاهاي رنگارنگ ميل نمي نمود و مي گفت : من چگونه لباس نو بپوشم و سير بخوابم در حالي كه در كشورهاي اسلامي ممكن است برهنه يا گرسنه اي باشد.