بازگشت

عزت مداري در سيره معصومين


عزت مندي و عزت مداري از سيره قطعي و عملي معصومان (ع) است و آن در گفتار، رفتار و كردار و در موضع گيري هاي سياسي ، اجتماعي و... آنان نقش مي بست . عزت زوال ناپذير آنان برگرفته از عزت خداوندي است و عزت دو جهاني ارزاني آنان شده است .

علامه مجلسي در بيان خويش گويد: خداوند به انبيا و اوصيا - عليهم السلام - كه عزت دنيوي خويش را به دادار يكتا تقديم كردند، عزت دو جهاني عطا فرمود، عزتي كه به هيچ شخصي نظير آن را نداد. مردم به بارگاه ملكوتي آنان پناه مي بردند و سلاطين ، خاك آن را بر سر و روي خويش مي ريزند و به ياد و ذكر آنان تبرك مي جويند. هر كه حيات مادي خويش را در جهاد براي خدا صرف كند خداوند در عوض آن زندگي جاودانه به وي خواهد داد و سند آن آيه و لا تحسبن الذين قتلوا في سبيل الله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون .

امير المؤمنين (ع) فرمودند: «لا تزيدني كثرة الناس حولي عزة و لا تفرقهم عني وحشة ؛ كثرت و ازدحام مردم در اطرافم بر عزتم نمي افزايد و پراكندگي آنان از اطراف مرا به وحشت نمي اندازد.

به امام حسين (ع) گفته شد: در تو عظمت مي بينيم ، امام فرمود: بلكه در من عزت است ، خداوند مي فرمايد: فقط خدا عزت دارد، رسولش و مؤمنان .

امام مجتبي (ع) با صلح خود عزت مسلمانان و خون شيعيان را حفظ نمود و زماني كه برخي از ياران امام در فهم و درك صحيحي علت و فلسفه صلح درماندند در تحليل سياسي خويش از صلح به خطا رفتند و امام را «يا مذل المؤمنين » خواندند. امام را حلم ويژه و اختصاصي خويش آنان را در آغوش كشيد و تحليل صحيح و واقع بينانه اي از جريانات سياسي روز ارائه كرد. آنان با پوزش خواستن فرياد «يا معز المؤمنين » سردادند.در طول سال هاي پس از صلح ، جناح اموي مناظره اي ترتيب دادند. بر اساس گزارش هاي تاريخي مناظره اي بين امام حسن (ع) و معاويه و اصحابش رخ داد كه از جهاتي حايز اهميت است .

امام مجتبي (ع) با تكيه بر عزت خداوندي با قدرت و صعوبت در برابر گروهي از مكاران ،سياسي كاران و حيله گران ايستاد و مانع غلبه آنان شد، بلكه با سلطه بر ايشان مناظره را به نفع خود تغيير داد و با صراحت ، پرده از چهره معاويه و اذنابش برداشت و به روشن گري پرداخت . پس از سلطه معاويه بر خلافت مسلمين و سياست شيعه زدايي و تحقير امام علي (ع) در جامعه و به انزوا كشاندن اهل بيت (ع) از سوي امويان ،امام حسن (ع) بر زنده نگاه داشتن نام و ياد و عزت مندي پدر بزرگوارش اميرالمؤمنين علي (ع) همت گمارد و به مقابله با اين سياست امويان پرداخت .

روزي گروهي از امويان و وابستگاه سياسي به ايشان ، نزد معاويه جمع شدند و از امام مجتبي (ع) و كارهاي حضرت گله و شكايت كردند. از معاويه خواستند تا دستور دهد امام در جلسه اي حاضر شده ، ايشان دست به دست هم داده ، او و پدر گرامي اش را به باد انتقاد بگيرند، سب و دشنام دهند و عيب جويي كنند، از قتل عثمان و تقصير حضرت علي (ع) در آن بگويند تا آن كه امام مجاب شده ، ساكت گردد و از پدرش به نيكي ياد نكند.!

عمرو بن عاص ، وليد بن عقبه بن ابي معيط ، عتبه بن ابي سفيان و مغيره بن شعبه ثقفي اصرار بر انجام اين مناظره و مفاخره داشتند، جلسه تشكيل شد و معاويه خطاب به امام گفت : در هر حال ، منصفانه بپذير كه عثمان مظلومانه كشته شد و پدرت او را كشت . ما اين را مي خواهيم بگوييم اگر پاسخي داري آزادانه بگوي . عمرو بن عاص به عيب جويي از حضرت علي (ع) پرداخت و مواضع سياسي حضرت را در برابر خلفا مذمت كرد و اختلاف ديرينه بني هاشم و بني اميه اشاره كرد و حضرت را قاتل عثمان شمرد. وليد از ارتباط نسبي بني هاشم و بني اميه سخن گفت و بني اميه را خيرخواه تر از بني هاشم نسبت به يكديگر معرفي كرد و حضرت ابوالحسن (ع) و امام مجتبي (ع) را به حسد ورزيدن بر عثمان اتهام زد و حضرت را قاتل عثمان خواند. عتبه بن ابي سفيان حضرت علي (ع) را بدترين قريش بر قريش مي پنداشت و خون قريش را بر گردن او مي دانست . سرانجام مغيره ثقفي زبان به دشنام گشود - در حالي كه در گزارش موجود هيچ يك دشنام و ناسزا نگفتند جز مغيره - او سخنش را چنين ادامه داد كه پدرت هيچ خيانتي مرتكب نشد و هيچ حكمي به باطل نكرد، لكن او قاتل عثمان بود و من فقط براين كارش او را سزاي اين حرف ها مي دانم . همگي حرف هايشان را زدند و ساكت شدند.

امام مجتبي (ع) با حمد و ثناي الهي و نثار درود بر پيامبر خدا (ص) چنين پاسخ داد: اي معاويه اين ناسزاگويي را به حساب تو مي گذارم ، زشتي از آن تو بود و كج انديشي اي كه به آن مي شناسمت و خوي ناپسندي كه از ويژگي هاي توست ، كينه و دشمني . تو بر ما، عداوت با محمد (ص) و خاندانش است . چنان گفتيد كه گفتيد، حال بشنويد كه كيستيد و كم تر از آن كه هستيد مي گويم .

امام شمه اي از عزت مداري و فضايل امير المؤمنين (ع) را به رخ معاويه و هم قطارانش كشيد و پستي و پليدي و ذلت ابوسفيان ، معاويه و حضار در آن مجلس را هويدا ساخت . همه حضار را گواه گرفت و فرمود: پيامبر (ص) در هفت جا ابوسفيان را لعن كرد و شما نمي توانيد هيچ يك از آنها را رد و تكذيب كنيد: نخستين بار هنگامي كه حضرت براي دعوت ثقيف از مكه بيرون رفت ، ابوسفيان سر راهش را گرفت و دشنامش داد، ناسزا گفت ، ديوانه و نادانش خواند و تهديدش كرد و خواست بر او حمله كند. دومين بار در بدر،مرتبه سوم در احد، مرتبه چهارم در احزاب ، پنجمين بار در صلح حديبيه ، بار ششم هنگامي كه او بر شتر سرخ موي سوار بود و تو (معاويه ) آن را از پشت مي راندي و برادرت لگام آن را به دست گرفته بود و براي بار هفتم روزي كه دوازده نفر در كمين حضرت نشسته بودند تا شترش را رم دهند كه يكي از آنان ابوسفيان بود.

سكوت و خفت و ذلت ، مخاطبان را در بر گرفت ، حضرت پاسخ عمرو عاص ، وليد،عتبه و مغيره را هر يك در خور حالشان بداد. در پاسخ مغيره فرمود: اما تو اي مغيره !صلاحيت آن را نداري كه در اين مناظره و نظاير آن شركت كني . مثل تو مثل پشه اي است كه وقتي از روي درخت خرمايي مي خواست برخيزد به آن درخت گفت : خود را نگه دار كه مي خواهم پرواز كنم . نخل خرما در جوابش گفت : مگر از نشستن تو خبردار شدم كه از پريدنت چيزي احساس كنم ؟ تو هماني كه بايستي حد زنا در مورد تو اجرا مي شد هر چند عمر تازيانه را از تو دور ساخت ، اما حقي است كه خداوند باز خواهد ستاند.

حسن ختام مناظره حضرت اين جمله بود كه اما اين كه شما بر حكومتي كه در دست داريد بر ما فخر و مباهات مي كنيد بدايند كه خداوند فرموده است :

و اذ أردنا أن نهلك قرية أمرنا مترفيها ففسقوا فيها بحق عليها القول فدمرنها تدميرا.

اين گزارش طولاني و توصيفي كه به اختصار آورده شد پرده را از چهره پليد دشمنان ولايت علوي كنار مي زند. دشمنان اهل بيت (ع) در راستاي تحقق بخشيدن به خواست ها و رسيدن به اهداف امويان از هيچ دشمني اي فروگذار نكردند: سب ، لعن ، افترا،جعل حديث ، انكار فضايل و تشكيك در آن و اعلان برائت و برائت خواهي از شيعيان درمورد امام شيعه و بسياري از كارهايي را كه فقط از دشمنان قسم خورده و زخم خورده بر مي آيد، در دستور كارشان بود. هر يك از اينها براي از بين بردن عزت اسلام و مسلمانان كافي بود. معصومين (ع) اقدامات و مبارزاتي در دستور كارشان داشتند كه عزت رو به نابودي و از دست رفته را با اسلام ، مسلمانان و جامعه اسلامي بازگردانند.

- مبارزه با تبعيض نژادي و طبقاتي با گسترش عدالت و برادري در جامعه اسلامي .

- سعي در از بين بردن تعصبات قبيلگي و توجه دادن مردم به خدا و پارسايي .

- تأكيد بر صاحبان قدرت و حاكمان بر رعايت انصاف در حق رعيت .

- درخواست عزل واليان و كارگزاران ستم گر كه بر مردم سخت مي گرفتند و آنان را خوار و ذليل مي كردند.

- گرم نگهداشتن آتش انقلاب و قيام بر ضد طاغوت و ظلم ستيزي .

- پرهيز كردن و بيم دادن مردم از بروز اختلافات داخلي براي به خطر نيفتادن عزت اسلامي .

- ترغيب مردم به ايجاد رابطه معنوي با خداوند و پرورش روح معنوي در جامعه

- تربيت شاگردان و تقويت بنيه علمي شيعيان و مسلمانان .

و اقدامات ديگري كه در طول حدود 250 سال از معصومين (ع) صادر شد، ولي گل سر سبد سيره معصومين (ع) در مبحث ما قيام امام حسين (ع) است .