بازگشت

معنا و مفهوم شناسي


عزت عين قوت ، شدت ، غلبه ، رفعت و امتناع است . «عز الرجل يعز عزا و عزة ، اذاقوي بعد ذلة و صار عزيزا» يعني قدرت يافتن بعد از زبوني و عزيز شدن .

عزه و عازه ، در سخن گفتن و خطابه يعني غلبه كردن . «أرض عزاز»، يعني زمين سخت . از كلمات اهل لغت به دست مي آيد: شي ء كمياب را از آن رو عزيز و عزيز الوجود گويند كه آن در حالت توانايي قرار گرفته و رسيدن به آن سخت است .

تعزيز به معنا تقويت است ؛ مثل : اذ ارسلنا اليهم اثنين فكذبوهما فعززنا بثالث ،يعني با فرستادن سوم آنان را تقويت كرديم . ضرب المثلي ميان عرب است «كاد يثل عرشي »، و آن كنايه از ذليل شدن و از دنيا رفتن و نيز از بين رفتن اقتدار و از دست دادن تخت سلطنت است .

عزيز يعني كسي كه غالب و مقتدر است و مغلوب نمي شود و از اسماي حسنا است .عزيز گاهي به معاني سخت و دشوار، گرامي و محترم ، حكم ران و بر سبيل استهزاء وتحكم است .

مفهوم و اصطلاح عزت عبارت است از: حالتي در انسان كه مانع مي شود مغلوب گردد. عزت در دو معناي متضاد: مدح و ذم به كار مي رود؛ مثلاً در مورد مذمت «عزة الكفار» در قرآن آمده است و نيز آيه بل الذين كفروا في عزة و شقاق كه مراد از آن عصبيت و حميت مذموم و ناپسند كفار است . نمونه ديگر اين آيه است : و اذا قيل له اتق الله أخذته العزة بالاثم كه حميت مانع خداترسي و تقوا است . اين در حالي است كه در جايي ديگر از قرآن كريم مي فرمايد: و لله العزة و لرسوله و للمؤمنين ، اين عزت استمرار دارد و جاودانه است و اين همان حقيقت عزت است و عزتي كه براي كفار به كار برده شده در حقيقت ذلت است ، نه عزت .

مفهوم ذلت و مشتقات آن به معناي مخالف عزت است و آن مرعوب شدن ،مغلوب شدن ، خواري ، ظلم پذيري و... است .

در اصطلاح علم اخلاق عزت عبارت است از: سكينه و وقار. پيش از ملكه شدن گفتار و كردار در نفس ، سالك بايد مراحلي را بپيمايد. نخست : محتاط بودن و عجله نكردن در اقدام به گفتار و كردار، دوم : اقدام به آن در حد تمام و كمال يعني اطمينان از كوتاهي نكردن ، سوم : آرامش و اطمينان در ظاهر گفتار و كردار (كه به آن وقار گويند و چهارم : حالت ملكه نفس در سكون و آرامش و اطمينان در گفتار و كردار است (كه به آن سكينه گويند.)