بازگشت

ناخداي عشق




ديگران با ديدن آثار او

پي به او ببردند و آيا اين بجاست ؟



با نگاه از چشم دل بر نور محض

پي به مخلوقات حق بردن رواست



درك دريا هم نباشد كار ما

غرق در درياي عرفان كار ماست



در عبور از بحر عرفان تا به عرش

عشق كشتي هست و عاشق ناخداست



«مولف »

به راستي چرا با حسين (ع) چنين كردند. او كه براي مؤمنان آئينه بود، كشتنش جز كينه چه بود؟

«حافظ »



در زلف چون كمندش اي دل مپيچ كآن جا

سرها بريده بيني بي جرم و بي جنايت



خدايا! آيا توفيق ياري حسين را نداشتم كه آن زمان در ركاب او باشم و به «هَل ْ مِن ْ ناصِر يَنْصرني » او لبيك گويم .



پيوسته به گوشم اين ندا مي آيد

گويا زگلوي ني نوا مي آيد



آواز غريبانه «هَل ْ مِن ْ ناصِر»

از حنجر سرخ كربلا مي آيد



آه ! تقدير من اين بوده كه در اين زمان متولد شوم . اي كاش ! در كربلا بودم و با آنان به درجه عظيم شهادت مي رسيدم .



كاش آن زمان كه كشتي آل نبي شكست

عالم تمام غرقه درياي خون شدي



«محتشم كاشاني »

امام رضا فرمود (ع): يا بْن َ شَبيب ٍ، ان ْ سَرَّك َ أن ْ يَكُون َ لَك َ مِن َ الثَّواب ِ مِثْل ُ ما لِمَن ِاَسْتُشهِدَ مَع َ الحسين (ع)، فَقُل ْ مَتي ما ذَكَرْتَه ُ: «يا لَيتَني كُنْت ُ مَعَهُم ْ فَأفُوزَ فَوْزاً عَظيماً»

اي پسر شبيب ! اگر خوش داري كه براي تو مثل ثواب آنان كه با حسين (ع) به شهادت رسيده اند باشد پس هر گاه آن حضرت را ياد كردي بگو: «يا لَيَتني كُنْت ُ مَعَهُم ْ فَأفُوزَ فَوْزاً عَظيماً».

نمي دانم اسرار اين حركت عظيم چه بوده كه سال هاي سال است ذهن تشنه عاشقان و عاقلان سيراب اين حركت ناب نمي شود. روزي محتشم كاشاني اظهار مي دارد كه حضرت فاطمه الزهرا 3 را در خواب ديدم كه مرا فرمود: تو كه بدين نيكويي مرثيه مي سُرايي ، چرا در ماتم فرزند من خاموش مانده اي ؟ از آن روي اين مرثيه را ساختم .