بازگشت

خلاصه و نتايج


با مرور اجمالي از مباحث ياد شده نتايج زير به دست خواهد آمد:

1. الگوهاي مديريت را با تمام تنوع هاي ظاهري و صوري آن به دو نوع مادي و الهي مي توان تقسيم كرد؛ حادثه عاشورا در واقع بهترين و گوياترين تابلوي نمايش اين الگوي مادي و الهي است.

2. از نظر امام حسين (ع) مديريت و حكومت افراد فاسد، خائن و ستمگر بر جامعه اسلامي عظيم ترين فتنه و بليّه و بزرگترين عامل فساد و تباهي امت اسلامي است.

3. مديريت حماسه عاشورا، الگوي كارآمدي را براي هدايت جامعه انساني به ويژه در دوره هاي بحراني و استبداد خارجي و يا داخلي به دست مي دهد.

4. در بخش هدف اين نتيجه حاصل شد كه؛ مديريت بايد جلوگيري از فساد، بي عدالتي و اداره امور را تضمين كند تا هم در سازمان و هم در جامعه عدالت ايجاد گردد، زيرا هدف نهايي مديريت اسلامي رسيدن به فلاح و رستگاري است.

5. در بخش تصميم گيري؛ امام حسين (ع) براي تصميم گيري بر خلاف يزيد در يك فضاي مه آلود قرار نگرفته بود، او به خوبي شرايط را مي ديده و مي دانسته است كه شرايط به گونه اي است كه جز با شهادت او اين كجي هاي چندين ساله ناشي از مديريت و حكومت بني اميه اصلاح نمي گردد.

مجموعه جريان قيام امام حسين (ع) سرشار از لحظه هاي مهم و خطر خيز بود؛ دعوت شدن به كاخ استانداري مدينه، حركت از مكّه، برخورد با سپاه حُر، بي آبي و بي تابي كودكان، انبوه سپاه دشمن، غربت و تنهايي، شهادت ياران، همه و همه، لحظه ها و صحنه هايي هستند كه پاي اراده را مي لرزانند و انسان را در تصميم گيري دچار بحران و دشواري و تنگنا مي سازد، لكن امام (ع) در تمام اين شرايط بهترين تصميم و دقيق ترين برنامه را طرّاحي مي كرد.

6. در بخش برنامه ريزي؛ انتخاب بهترين زمان، بهترين ياران، بهترين مكان و بهترين شرايط و زمينه ها براي تحقق يك امر، گواه مديريت توانا و مدبّر اين نهضت بود.

7. در بخش سازماندهي؛ به همراه آوردن خانواده اعم از زنان و خردسالان و دادن رهنمودهايي براي ايفاي نقش فرهنگي بعد از شهادت خويش، يكي از بارزترين جلوه هاي سازماندهي نيرويي در نهضت حسيني است.

8. در بخش رهبري؛ امام حسين (ع) به صورت يك مدير در نقش رهبري ملتزم و متعهد وبه صورت نمونه اي از تربيت اسلامي به همه مديران و رهبران اسلامي آموخت كه؛

اولاً، در برابر انحرافها بايستند.

ثانياً، در افشاي همه كساني كه نقاب بر چهره دارند بكوشند.

ثالثاً، از تصفيه نيروهاي فرصت طلب و جذب و پذيرش و آموزش افراد صادق غفلت نورزند.

رابعاً، از طريق محبت، نيروهاي انساني را برانگيزانند.

و بالاخره، كوشش كنند در تربيت و آماده كردن نيرويي كه بتواند ادامه دهنده راه باشد و مسير انقلاب را هموار نمايند (منظور توجه به نقش زنان در نهضت ها و استمرار آن) و به عبارت ديگر عمليات نظامي بدون پشتيباني عمليات تربيتي و فرهنگي ثمره بخش نخواهد بود.