بازگشت

تصميم گيري


تصميم گيري عبارت است از گزينش يك راه از ميان دو يا چند راه با توجه به ملاحظات هدف، آينده نگري، توانايي،.... هربرت سايمون «تصميم گيري» را جوهر و اساس مديريت تلقي مي كند. به زعم وي مديريت چيزي جز تصميم گيري نيست. از سوي ديگر تصميمات بايد متوجه آينده باشد و به چشم اندازهاي آينده نظر داشته باشد، زيرا در غير اين صورت بُرد نتايج تصميمات كوتاه مدت (مقطعي) و حتّي آسيب پذير خواهد بود. به عبارت ديگر براي حيات دراز مدت اهداف، انديشه ها و برنامه ها لازم است در تصميم گيري ها، ابتدا پيش بيني صورت پذيرد.

از اين رو براي احراز چنين نقشي، مديران بايد از توانايي و قدرت تجزيه و تحليل مسائل، شجاعت، قاطعيت و تعهد برخوردار باشند. تصميم گيري ها را نيز از نظر شرايط اخذ تصميم به سه دسته اساسي طبقه بندي كرده اند:

1. تصميم گيري در شرايط مطمئن (certainty)، بدين معني است كه تصميم گيرنده كاملاً به آثار و عواقب تصميم خود اشراف و آگاهي دارد، هر چند عواقب آن همراه با خطر باشد.

2. تصميم گيري در شرايط مخاطره (risk)، تصميم گيري در شرايط «ريسك» زماني پيش مي آيد كه عواقب و آثار يك تصميم به دقت قابل پيش بيني نيست و معمولاً با توسّل به تخيّلات ناشي از قدرت، برتري طلبي و يا احساسات، چنين تصميم هايي اتخاذمي گردد.

3. تصميم گيري در شرايط نامطمئن (uncertainty)، معمولاً در اين نوع تصميم گيري، شرايط نه كاملاً مطمئن و نه پيوسته همراه با مخاطره است، بلكه عمدتاً در وضعيت نامطمئن و يا در جوّ عدم اطمينان است.

اكنون با كسب معرفت كافي از مفهوم تصميم گيري، به سادگي مي توان ابعاد و دقت تصميمات اتخاذ شده از سوي امام حسين (ع) را مورد تحليل و قضاوت قرار داد.

چنانكه گذشت امام حسين (ع) كه به منظور اقامه اصل اجتماعي اسلام يعني امر به معروف و نهي از منكر، از بيعت با يزيد استنكاف نمود و با صراحت و قاطعيت آن را رد كرد، از طرف عوامل يزيد در مدينه، سخت تحت فشار و تعقيب قرار داشت، بدين جهت تصميم گرفت كه از مدينه خارج و در مكّه، حرم أمن الهي استقرار پيدا كند و از آنجا صداي اعتراض خود را به گوش مسلمانان جهان اسلام برساند و پس از آن دعوت عمومي مردم كوفه را اجابت نمايد و به عبارت ديگر با رفتن به قتلگاه و با هديه خون خود، فرزندان و يارانش اصل امر به معروف را احيا و چهره مصداق عيني منكر (يعني خلافت يزيد) را بر ملاء نمايد. لكن در مسير اين حركت عده اي از مشايخ و مردان سرشناس اسلام و دوستداران امام (ع)، جلوي كاروان آن حضرت را مي گرفتند و او را از اين سفر منع مي كردند و راههاي متفاوتي را برابر تصميم امام، پيشنهاد مي نمودند، از اين رو براي قضاوت به مطلوبيت هر يك از راههاي پيشنهادي و همچنين تصميم امام حسين (ع) لازم است ابتدا به تشريح هر يك از آنها پرداخته و پاسخ امام را در مقابل بيان كنيم.

اولين سؤالي كه ممكن است از نظر ديدگاه مديريتي مطرح شود اينكه، آيا امام حسين (ع) در ابتدا از نتيجه نهايي تصميم اش (قيامش) آگاهي داشت؟ و يا اينكه در يك شرايط اجبار و ريسك قرار گرفته بود و تصميم او منفعلانه بوده است؟ آنچه از دلايل عقلي و نقلي فراوان استفاده مي شود اين است كه امام از ابتداي حركتش عاقبت آن را به روشني مي ديد و از شهادت خود و يارانش حتّي از اسارت خاندانش آگاهي كامل داشت و با آگاهي چنين تصميمي را گرفته بود. گواه اين ادعا در پاسخ امام حسين (ع) به تصوّر مشابه از سوي امّ سلمه (همسر رسول خدا (ص)) به روشني آمده است:

«مادر، (فكر نكن كه از اين جريان تنها تو مطلع هستي) خود من بهتر از تو مي دانم كه از راه ظلم، ستم و از راه عداوت و دشمني كشته خواهم شد و سرم از تنم جدا خواهد گرديد و خداوند بزرگ چنين خواسته است حرم و اهل بيت من اسير و فرزندانم شهيد و به زنجير اسارت كشيده شوند و صداي استغاثه آنان طنين انداز گردد ولي كمك و فريادرسي پيدا نكنند». [1] .

از پاسخ امام به ام سلمه، عمر اطراف و ديگران، معلوم مي گردد كه آن حضرت به تمام مصائب وارده در اين حركت از اسارت خانواده و محل قبر خويش و جزئيات ديگر مطلع و آگاه بود زيرا كه اين آگاهي از طريق پدر و جدّ بزرگوارش نيز به او رسيده بود، حتّي نقل شده هنگام ازدواج حضرت زينب (س) با عبدالله بن جعفر، حضرت علي (ع) در ضمن عقد شرط كرده بود كه هرگاه زينب خواست هم سفر حسين (ع) قرار گيرد عبدالله بن جعفر مخالفت نكند. [2] .

با اين توصيف ملاحظه مي كنيد كه تصميم گيري امام حسين (ع) از آگاهي و پيش بيني لازم نسبت به نتايج و عواقب آن برخوردار بوده است. به عبارت ديگر اين تصميم از بين انواع تصميم گيري كه قبلاً به آن اشاره شد جزء مطمئن ترين تصميم گيري ها محسوب مي گردد.

حال سؤال ديگري كه در اين رابطه به ميان مي آيد؛ آنكه، آيا تصميم امام حسين (ع) از بين تصميمات مختلف انتخاب شده است؟ يا اينكه تنها تصميم و راه حل موجود بوده است؟ قبل از پاسخ به اين سؤال لازم است كه به فرايند اساسي تصميم گيري عقلايي اشاره اي داشته باشيم: اصولاً براي دستيابي به يك تصميم عقلايي، منطق حكم مي كند كه مراحل زير را به ترتيب مورد توجه و عمل قرار دهيم:

الف. تشخيص و تعريف مسأله

ب. شناسايي راه كارهاي بديل و مناسب براي حل آن

ج. ارزشيابي پيامدها و آثار هر يك از راه كارها

د. گزينش راه كار مطلوب بين راه كارهاي شناسايي شده

ه. اجراي راه كار (تصميم) اتخاذ شده

قبل از خروج امام (ع) از مدينه، عده اي از مشايخ حجاز و زنان و مردان سرشناس ودوستداران امام (ع) نزدش آمده و او را از اين سفر مخاطره آميز منع كرده و هر كدام راه حلهايي، پيشنهاد كردند و امام (ع) نيز ضمن شنيدن نظرات آنان و تقدير از خيرخواهي و دلسوزيشان به هر كدام پاسخ مناسبي داده است، كه اجمالاً به آنها اشاره مي شود:

پيشنهاد و راه حل اول (بيعت با يزيد): پس از امتناع بيعت و ردّ درخواست وليد (استاندار مدينه)، روزي در بين راه مروان امام را ملاقات كرد و گفت: اي ابوعبدالله، من ترا پندي مي دهم كه اگر آن را بپذيري، راه راست در پيش روي تو گشوده خواهد شد. امام فرمودند: بگو تا گوش كنم، مروان گفت: من به تو توصيه مي كنم كه با يزيد بن معاويه بيعت نمايي تا هم دين و هم دنيايت را نگهداري.

حضرت در پاسخ فرمود:

«اگر آدمي چون يزيد زمام حكومت اسلامي را به دست گيرد، ديگر اسلام نابود خواهد شد و براي آن بايد عزا گرفت.»

بيعت با يزيد از نظر امام؛ تنها تأييد كردن خلافت آدم ننگيني مانند يزيد نيست بلكه تأييد كردن سنّتي است كه براي اولين بار به وسيله معاويه مي خواست پايه گذاري شود.

امام (ع) در جاي ديگر فرموده است:

«اگر آنان از من تقاضاي بيعت هم نكنند من باز هم آرام و ساكت نخواهم نشست زيرا اختلاف من با دستگاه خلافت تنها بر سر بيعت با يزيد نيست كه با سكوت آنان در موضوع بيعت، من نيز سكوت اختيار كنم، بلكه وجود يزيد و خاندان وي موجب پيدايش ظلم و ستم و شيوع فساد و تغيير احكام اسلام گرديده و اين وظيفه من است كه در راه اصلاح اين مفاسد و امر به معروف و نهي از منكر و احياء قانون جدّم رسول خدا (ص) و زنده كردن راه و رسم پدرم علي (ع) و بسط عدل و داد بپاخيزم. [3] .

پيشنهاد و راه حل دوم (قيام در مدينه): عده اي از ياران حضرت، قيام در مدينه را پيشنهاد نموده بودند لكن بعدها براي آنان روشن گرديد كه امام (ع) به واسطه حركتش از مدينه تا كربلا توانست حداكثر بهره برداري را در رابطه با روشن سازي افكار عمومي و حتّي جذب و آموزش يارانش بنمايد، علاوه بر آن چنانچه در مدينه نهضت را رهبري مي نمود قبل از آنكه كوچكترين نتيجه اي گرفته شود توسط مأموران يزيد و حتي مردم جاهل و منافق كشته مي شد. از سوي ديگر، اصولاً از بدو تولد آن حضرت، موضوع شهادتش در كربلا مطرح بوده است، حتّي در زمان انبياي پيشين نيز روشن بوده كه حسين (ع) فرزند پيامبر خاتم در كربلا شهيد خواهد شد. [4] .

پيشنهاد و راه حل سوم (پناه گرفتن در مكّه): عده اي مانند ابن زبير، عبدالله بن جعفر و محمد بن حنفيّه مي گفتند مكّه حرم خدا و جاي أمن است، اگر در مكّه بمانيد بهتراست از رفتن به كوفه، لكن امام (ع) در پاسخ محمد بن حنفيه فرمود: خوف اين دارم كه يزيد مرا در حرم خدا با مكر و حيله به قتل برساند و بدين وسيله احترام خانه خدا شكسته شود. [5] .

با كشته شدن زبير توسط مأمورين يزيد بر ديگران معلوم شد؛ كه آنها به خطا رفته اند، يزيد و مأمورين او حرمت كعبه را نگاه نداشتند و ابن زبير را در مسجدالحرام كشتند.

پيشنهاد و راه حل چهارم (گرفتن امان از والي مكّه): هنگامي كه عبدالله بن جعفر از تصميم قطعي امام (ع) يعني حركت از مدينه براي خروج بر يزيد مطلع گرديد، نزد عمرو بن سعيد والي مكّه رفته و از او براي امام (ع) أمان نامه گرفت. از اين رو والي مكّه به امام (ع) اعلام مي دارد «با خبر شدم كه تصميم داري به طرف عراق (كوفه) حركت كني، تو را به خدا از اختلاف بپرهيز و اگر از روي ترس و ناچاري به سمت عراق مي روي، به سوي من بيا كه در امان من خواهي بود». حضرت در پاسخ او چنين مرقوم فرمود: «بهترين أمانها، أمان خداست و كسي كه در دين، ترس از خدا نداشته باشد در آخرت از امان او برخوردار نخواهد بود». [6] .

پيشنهاد و راه حل پنجم (فرار به نقاط دور دست): بعضي از افراد مانند محمد بن حنفيه به نحوي به امام پيشنهاد كردند كه به سوي يمن بگريزد، لكن امام در پاسخ آنان فرمودند:

«من هرگز چنين نخواهم كرد و در انتظار قضا و قدر الهي هستم، تا خداوند آنچه را كه مي خواهد، انجام شود.»

از سوي ديگر؛ حكّام يمن نيز بي چون و چرا در فرمان يزيد بودند؛ به طوري كه در منزل تنعيم امام (ع) با كارواني كه از يمن مي آمد برخورد كرد، سؤال فرمود اين اموال و هدايا براي كيست؟ آنها گفتند از حاكم يمن براي يزيد است، امام آن اموال را مصادره نمود. در اين رابطه برخي از انديشمندان گفته اند كه چه بسا هدف از اين مصادره از سوي امام (ع) اثبات اين مطلب بوده است كه در يمن نيز با توجه به وجود چنين حكّامي در امان نبوده بلكه اگر به آن طرف مي رفت بي نتيجه به شهادت مي رسيد. [7] .

در انتهاي اين بخش چنين استفاده مي شود كه سخن و پيشنهادهاي ناصحان و تصميم امام حسين (ع) هر دو راه حلهايي براي حل مسأله يا تعيين تصميم بود، لكن ناصحان و مشاوران ظاهر را مي ديدند و شكست و پيروزي را با معادلات و محاسبات عادي و ظاهري ارزيابي مي كردند و ساقط كردن حكومت يزيد و تشكيل حكومت حسيني را به عنوان هدف نهضت فرض كرده بودند، و از پشت پرده غيب و از واقعيت امر اطلاع نداشتند و با اين ديدگاه هر چه مي گفتند حق بود، خيرخواهي و صداقت بود و امام (ع) نيز تأييدشان مي كرد. ولي امام حسين (ع) هدفي غير از تصوّر آنان داشت؛ امام واقع را مي ديد،هدفي بالاتر از پيروزي ظاهري و حكومت كردن. امام مي دانست پيروزي اش دركشته شدن وشكست ظاهري اش است، كه ناصحان از آن باك دارند و او را از آن برحذر مي دارند، به عبارت ديگر امام حسين (ع) در صدد بود تا با شهادت خويش مردم را آگاه كند كه دين آن نيست كه دنيا طلبان بني اميّه دارند و همچنين نفرتي را كه در دل مردم از رفتار بني اميه به وجود آمده بود، موجب نفرت از دين نگردد. البته همه آن رازها و اهدافي كه امام (ع) دراين نهضت دنبال مي كرد براي ما روشن نيست. لكن با توضيحات بالا براي ما روشن شد كه؛ امام با پيش بيني دقيق و برنامه خاص خود در تصميم گيري هاي هيچ گاه شتابزده و انفعالي عمل نمي نمود. و از اين رو يزيد را در چالشي سخت قرار داده بود، زيرا معمولاً مديراني كه هوا پرستند، نمي توانند در اوضاع پيچيده و بحراني تصميم منطقي و عقلايي اتخاذ كنند.


پاورقي

[1] محمد صادق نجمي، همان، ص‏29.

[2] شيخ جعفر النقدي، زينب کبري، ص‏129.

[3] محمد صادق نجمي، همان، ص‏18.

[4] جواد محدثي، همان، ص‏88.

[5] محمد صادق نجمي، همان، ص‏90.

[6] محمد صادق نجمي، همان، ص‏101.

[7] علامه سيد محسن الامين العاملي، همان به اضافه محمد صادق نجمي، همان، ص‏91.