بازگشت

پس از ولادت


نخستين جايگاه نور وجود حسين عليه السلام پس از ولايت، دو دست و آغوش پرمهر پيامبر گرامي صلي الله عليه و آله و سلم بود.

آن حضرت در كنار درب اطاق فاطمه عليها السلام ايستاده و طلوع نور وجود حسين عليه السلام


در افق جهان را انتظار مي كشيد.هنگامي كه جهان را به نور وجودش نورباران ساخت و براي آفريدگارش سجده كرد؛ پيامبر ندا داد كه: «هان اي اسماء! فرزند ملكوتيم را بياور....»

او گفت: «هنوز نظيف و آماده ي ديدارش نساخته ام.»

پيامبر با تعجب فرمود: «شما او را نظيف مي كنيد؟ خداوند او را نظيف و پاك و پاكيزه ساخته است.» [1] .

اسماء نگريست و واقعيت را دريافت و آن كودك ملكوتي را در پارچه اي پشمين به سوي پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم آورد.

پيامبر حسين عليه السلام را در آغوش گرفت و متفكرانه بر او نگريست و گريستن آغاز كرد و در حالي كه آن كودك را مخاطب ساخته بود، فرمود: «... حسين جان! به راستي كه بر من گران است... گران.» [2] .

پس از روي دست و آغوش پيامبر، گاهي شانه ي فرشته ي وحي جايگاه او بود و گاهي شانه و دوش و سينه ي پيامبر.پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم گاهي او را بر روي دستان مقدسش مي گرفت تا در برابر ديدگان نظاره گر، بوسه بارانش كند و گاهي بالا مي برد تا همه بنگرند و موقعيت او را دريابند.

زماني پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم در سجده بود و كودك گرانقدرش بر پشت او مي نشست و او صبر مي كرد تا خود فرود آيد و زماني بر روي دست پدرش علي عليه السلام بود و پيامبر مي ايستاد و او را مي بوسيد.و آخرين جايگاه او نيز روي سينه پرمهر نياي بزرگش بود كه در واپسين لحظات عمر افتخارآفرين خود، او را به سينه مي چسبانيد و مي بوييد و بوسه باران مي ساخت و يزيد را لعن و نفرين مي كرد كه: «مالي و ليزيد لا بارك الله في يزيد.» [3] .


پاورقي

[1] بحارالانوار، ج 43، ص 256، ح 34.

[2] جلاء العيون، ج 2، ص 6 و بحارالانوار، ج 43، ص 243 با اندک تفاوتي.

[3] بحارالانوار، ج 44، ص 266، ح 24 و رجوع شود به بحارالانوار، ج 43، ص 262 به بعد.