بازگشت

آرامش و اطمينان قلب


پس از پايان يافتن كشمكش دروني، حالت دلنشين و وصف ناپذيري پديد آمد حالت اميد به نجات و كاميابي، اميد به فلاح و فوز و در پي آن اطمينان قلب در چهره هاي گوناگون و آرامش و امنيت دروني به صورت پياپي و ناگسستني و اين دگرگوني مطلوب دروني و رسيدن به ساحل امن و اميد به نجات و كاميابي، اميد به فلاح و فوز در پي آن اطمينان قلب در چهره هاي گوناگون و آرامش و امنيت دروني به صورت پياپي و ناگسستني و اين دگرگوني مطلوب دروني و رسيدن به ساحل امن و اميد به خاطر دقت در ويژگي هاي شگفت و شگرفي است كه از خصوصيات وسايل نجات حسيني است كه برخي از آنها عبارتند از:

1- مي دانم كه شرط پذيرفته شدن نماز كه همان شرط پذيرفته شدن ديگر كارهاي پسنديده نيز هست، توجه به خدا و حضور دل است و مداومت بر نمازهاي نافله، جبران كننده ي تزلزل قلب و در پذيرفته شدن واجبات نقش حساسي دارد.پس هنگامي كه انجام مستحبات و مداومت بدانها در پذيرفته شدن تكاليف اثر قطعي دارد، وسايل نجاتي كه در بارگاه قدس حسيني است و در مورد هر كدام از آنها پاداشي چند برابر مستحبات وعده داده شده است، طبيعي است كه آنها در پذيرفته شدن اعمال در پيشگاه خدا، به مراتب مؤثرتر است.

2- نكته ي دوم اينكه، شراط قبول عمل و يا حبط و آفت زدگي، در كارهاي شايسته و عباداتي رخ مي دهد كه فرد، آنها را با اراده و اختيار و تلاش و كوشش و به نيت تقرب به خدا انجام دهد، در حالي كه در تمسك به وسايل رهايي بخش حسين عليه السلام آثار و نتايج درخشاني كه وعده داده شده است، هميشه مشروط به نيت و تلاش و توجه به اراده و اختيار نيست، چرا كه گاه اصلا نمي توان به آن عنوان كار اختياري و ارادي داد تا به آفت حبط و تباهي دچار گردد.

براي نمونه: رقت قلب و سوز دل به رنج و مصائب آن حضرت و نثار اشك بر او، گاهي با نيت و قصد و توجه به اين واقعيت است كه آن گرامي، پيشواي معصوم است و اطاعت او سعادت آفرين و بر همگان واجب است.با اين حال، اين


بيدادگري هاي زشت و ظالمانه را در مورد او و راه و رسم الهي اش روا داشتند كه چنين سوز و اشكي عبادت است و عمل صالح؛ اما گاه سوز دل و جريان اشك بر آن قهرمان حريت و برازندگي بدون توجه به مقام ولايت و امامت و عصمت آن حضرت است، بلكه تنها به خاطر آزادگي، عدالت خواهي، ظلم ستيزي، شجاعت و ديگر ارزش هاي والاي انساني اوست.

او به عنوان بنده اي از بندگان خدا يا مسلماني از انبوه مسلمانان گيتي يا حتي به عنوان فردي مخالف اسلام معرفي مي گردد.اما شما با دقت در شيوه ي ناجوانمردانه و ضد انساني حكومت و انبوهي اوباش مدعي اسلام و مسلماني، با آن سمبل والايي و شايستگي، با نگرش به كشتن او در حالت تشنگي، نشستن بر روي سينه و جدا كردن سرش با شمشير، يا دقت در شرايط جانسوزي كه آن حضرت، كودك شيرخوارش را بر روي دست گرفته و با منطقي آتشين و جانسوز، برايش آب مي جويد و يا با نگرش بر ديگر شقاوت هايي كه دشمنانش در برخورد با آن حضرت از خود نشان دادند، آري! با نگرش بر اينها، طوفاني در دلت ايجاد مي گردد و اشكت جاري مي شود، چرا كه آخرين چيزي كه وجدان و منطق و عواطف انساني در مورد كافر و يا دشمن روا مي شمارد و به آن انتقام مي گيرد: زدن، مجروح ساختن، كشتن، يا رها ساختن بدن او بر روي خاك است؛ اما پس از كشتن درنورديدن و پايمال ساختن بدن او، چوب زدن بر سر بريده، آويختن آن بر دروازه ها و گذرگاه ها، نبش قبر نمودنش پس از دويست سال و شقاوت و وحشي گريهايي از اين قبيل، چيزي است سخت زشت و ناروا كه قلب ها را جريحه دار و عواطف پاك انساني را به جوشش و غليان مي آورد؛ بدون اختيار اشك بر گونه ها جاري مي گردد و اندوهي جانكاه پديد مي آورد.

اين گريه و سوز گرچه بدون قصد تقرب و بدون توجه به مقام عصمت و ولايت است، حالت خوش و سعادتمندانه اي است كه راه نجات است و برانگيزاننده ي رحمت پروردگار؛ چرا كه رحمت واسعه ي او، هر كه را كه چنين حالت خوش قلبي از خود نشان دهد، اگر چه به ناسپاسي و نمك نشناسي قارون هم باشد فرامي گيرد.

در روايت است كه: «حضرت يونس در شكم ماهي بر نقطه اي نزديك شد كه در همانجا زمين، قارون را فروبرده بود و او در چنگال عذاب دردناك گرفتار بود، به گونه اي كه يونس فرياد دردآلود او را شنيد و خواستار گفتگوي او باشد.

قارون از سرنوشت موسي و هارون و خاندان عمران پرسيد؛ اما هنگامي كه


يونس او را از مرگ آنان باخبر ساخت با اندوهي عميق براي آنان فرياد تأسف و تأثر سر داد و گفت: اي دريغ بر خاندان عمران! و خداوند اين احساسات انساني او را پاداش داد و عذاب دردناك دنيا را از او برداشت.» [1] .

با اين وصف چگونه من با اين تأسف و اندوهم بر خاندان ابراهيم و عمران و محمد صلي الله عليه و آله و سلم نوميد و سرافكنده خواهم شد؟

د- پديده هايي كه با نبودن موانع ازخود اثر نيرومندي برجاي مي نهند اگر مانعي پديدار شد از اثرگذاري آنان مي كاهد، اما هرگز آنها را فاقد اثر نمي سازد:

در توسل به امام حسين عليه السلام نتايج و اثرات مهمي است كه اگر صفات و اعمال ناپسند من از تأثير كامل آنها بكاهد، همان تأثير جزئي براي نجات من كافي است و مي توانم به آن قناعت كنم.

براي نمونه:

1- در مورد پاداش زيارت آن گرامي آمده است كه: «زائر او از كساني است كه مي تواند در مورد ده، تا صد نفر شفاعت كند و گاه بدو گفته مي شود: دست هر كسي را مي خواهي بگير و او را به بهشت وارد ساز.» [2] .

و من در روز رستاخيز هنگامي كه خويشتن را در شرايطي نگريستم كه درهاي هفتگانه ي آتش به رويم گشوده شد و خود را دربند زنجيرها و غل هاي آتشين نگريستم و نشانه هاي ماندگار شدن در دوزخ برايم آشكار شد، آري! در آن وضعيت هولناك بدان نمي انديشم كه به پاداش زيارت او از شفاعت كنندگان روز رستاخيز باشم، بلكه به آن دل خوش مي دارم كه يكي دستم را بگيرد و مرا از هول و هراس قيامت، رهايي بخشد و يا بدان قناعت مي ورزم كه پس از چندي از دوزخ و از عذاب جاودانه، نجات يابم.

2- و نيز آمده است كه: «زائر او از كساني است كه خدا از عرش خويش با او سخن ها مي گويد.» [3] .

من آن مقام رفيع را نمي جويم و از اين عظمت، بدان قناعت مي ورزم كه


فرشته اي از فرشتگان رحمتش، با من سخن گويد.

3- و نيز آمده است كه: «زيارت كننده ي او مردم را از آب كوثر سيراب مي كند.» [4] .

من خويش را شايسته ي اين عظمت نمي نگرم، بلكه خود را تنها از آن كساني مي نگرم كه در درون آتش به اهل بهشت فرياد مي كشند كه از آن آب گوارا به ما هم بدهيد و از اين راه تنها به سيراب شدن خويش به وسيله ي يكي از شايستگان بهشت نشين قناعت مي ورزم.

4- و نيز آمده است كه: «زائر آن حضرت به مقامي مي رسد كه در بهشت با پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم بر خوان نعمت خدا مي نشيند و همراه او از نعمت هاي الهي بهره مند مي گردد.» [5] .

من خويشتن را شايسته ي اين مقام نمي نگرم و به بركت زيارت او به اين قانع هستم كه از خوردن درخت شوم زقوم، در آتش دوزخ نجات يابم؛

آري! اين آثار و نتايج عظيم و توسل به آن حضرت به هر مانعي برخورد نمايد؛ اثرات جزئي و مورد انتظار مرا، بر جاي مي نهد.

ه - بي ترديد وسايل و راه هايي كه خداوند در عشق و ارادت به حضرت براي نجات و رهايي انسانها مقرر داشته، بسيار است:

ممكن است همه ي آنها، چه آنهايي كه از نظر زمان مربوط به گذشته يا آينده است و چه آنهايي كه دست يافتن به آنها ممكن يا ناممكن است، در يك لحظه براي فردي فراهم شود و فردي از ساده ترين مرحله ي عشق به او كه همدردي با سوگواران اوست تا والاترين مرحله اش كه مفتخر شدن به شهادت در راه حق در كنار اوست، به همه ي آنها نائل آيد و با اين پيروزي بزرگ پاداش تمامي عبادت ها در يك لحظه نصيب او گردد.

براي نمونه: اگر محفلي در راه و ياد او و ترسيم هدف هاي بلند او، تشكيل گردد و در آن از ستمي كه بر او رفت، سخني به ميان آيد و در آنجا هر سه مرحله ي سوگواري بر حسين عليه السلام يعني گريستن، همدردي با سوگواران او و حزن و اندوه، پديد آيد و قلب ها با درود و سلام بر او عظمت او را دريابند و به حقش عارف گردند و به او روي آورند و شرايط طاقت فرساي روز عاشورا را مجسم و بدان اشك نثار كنند و


سوز و گداز گيرند و سرانجام پيروزي و شهادت با او را آرزو نمايند؛ بي ترديد به اوج فوز و فلاح پر كشيده و به ثواب همه ي وسايل نجات بخش حسيني، نايل آمده اند و خداي را با همه ي عبادت ها، حتي جهاد در راه خدا پرستيده اند كه روايت آن را خواهيم آورد.

چون محفلي، علاوه بر آنچه آمد، دربردارنده ي همه ي بركات مشاهد مشرفه است و به طوري كه از روايات دريافت مي گردد، داراي امتيازات چهارده گانه زير است:

1- جايگاه درود خدا بر شركت كنندگان و برپا كنندگان و خدمت گزاران آن محفل است.

2- جايگاه حضور فرشتگان است.

3- جايگاه نايل آمدن به دعاي پيامبر و علي و فاطمه و حسن عليهم السلام است.

4- جايگاه مورد عنايت امام حسين عليه السلام است.

5- جايگاه نشر و بيان سخنان آن حضرت است.

6- جايگاه مورد عشق و علاقه ي امام صادق عليه السلام است.

7- جايگاه مقدسي است، بسان صحراي عرفات.

8- جايگاهي است به عظمت مشعر الحرام.

9- جايگاهي است به قداست حطيم [6] .

10- جايگاهي مقدس است بسان طوافگاه بيت الله.

11- جايگاهي است بسان حرم حسين عليه السلام.

12- جايگاهي است كه خاموش كننده ي آتش هاي شعله ور جهنم است.

13- منبع و سرچشمه ي آب حيات بهشت خداست.

14- محفلي است عظيم و پربركت كه آغازش به پيش از آفرينش هستي و فرجامش به روز رستاخيز پيوند مي خورد.

اينك اگر به آنچه آمد، نيك انديشيدي، چگونه مي توان تصور كرد كه از اين جايگاه رفيع، نوميد و بي بهره خارج خواهي شد، حتي اگر فردي به خاطر فقدان قابليت و آلودگي به موانع، از آثار و بركات كامل آن بي بهره گردد، به بخشي از آن همه پاداش دست خواهد يافت و پاداش اندك خدا نيز اندك نخواهد بود.«قليل منك يكفيني، و لكن قليلك لا يقال له قليل.»


آري! پس از يقين به اين واقعيت، گفتگوي طولاني با نفس را، به پايان بردم و اميد خالص و تزلزل ناپذير به وسايل نجات آن حضرت، جايگزين نوميدي و دلهره شد.

آن گاه به حضرت، روي دل آوردم و با او پيمان محكم بستم كه به نگارش كتابي جامع و كامل كه بيانگر ويژگي هايي باشد كه آن حضرت بدان ويژگي ها از تمامي موجودات، حتي پيامبران و امامان عليهم السلام ممتاز شده است دست يازم و كتاب را «ويژگي ها و امتيازات حسين عليه السلام» نام نهم.

اينك به لطف پروردگارم اميد مي بندم كه اين كتاب را در تاريكي هاي قبر، وسيله ي نورانيت و روشنايي ام قرار دهد و در وحشت روز قيامت، مايه ي آرامش و شادماني ام و به هنگامه ي دادن كارنامه هاي زندگي، كارنامه ي عمل شايسته ام و در مراحل سهمگين روز رستاخيز مايه ي كرامت و خوشحاليم و در گذشت قرون و اعصار وسيله ي ياد و نام نيكم قرار دهد.

بحول منه و قوة و ما توفيقي الا بالله عليه توكلت و اليه انيب.

مطالب اين كتاب را يك مقدمه و چندين بحث گسترده تشكيل مي دهد.

اما مقدمه آن عبارت است از فهرست ويژگي هاي آن حضرت كه افزون بر 300 ويژگي است كه 30 عنوان بدين ترتيب خواهد آمد:

1- ويژگي ها و امتيازات آن حضرت از آغاز تا فرجام آفرينش.

1- در آفرينش نور وجودش.

2- نور وجودش از عالم ذر تا عالم رحم.

3- از ولادت تا دوران كودكي.

4- به هنگامه شهادت.

5- پس از شهادت.

6- منزلت او در قيامت.

7- پس از روز رستاخيز.

2- ويژگي ها، صفات، ارزش هاي اخلاقي و عبادي آن حضرت در دوران كودكي.

3- ويژگي، صفات، ارزش هاي اخلاقي و عبادي آن حضرت در روز عاشورا.

4- الطاف خاص خدا بر او.


1- نمونه هاي بي نظير.

2- سخن خدا با او.

3- نشانه ها از برترين بندگان.

4- نشانه ها از بزرگ ترين مخلوق.

5- نشانه ها از بهترين موجودات.

6- نشانه ها از شايسته ترين صفات ديگر پديده ها.

7- احترام ويژه ي خدا به او پيش از شهادت.

8- احترام ويژه خدا به او پس از شهادت.

5- جلوه هاي بارز از الطاف خاص خدا به او.

6- خشوع دل، محبت عميق قلبي و گريه با ياد و نام او.

7- ويژگي هاي زيارت آن حضرت.

8- در رابطه با قرآن.

9- در رابطه با كعبه.

1- كعبه ي حقيقي.

2- گرامي داشت كعبه.

3- زيارت حسين يا حج و عمره.

4- بيت الله.

10 - حسين و پيام آوران خدا.

1- حسين و آدم.

2- حسين و نوح.

3- حسين و ادريس.

4- حسين و ابراهيم.

5- حسين و اسماعيل.

6- حسين و يعقوب.

7- حسين و يوسف.

8- حسين و صالح.

9- حسين و هود.

10- حسين و شعيب.

11- حسين و ايوب.


12- حسين و زكريا.

13- حسين و يحيي.

14- حسين و اسماعيل....

15- حسين و موسي.

16- حسين و داوود.

17- حسين و سليمان.

18- حسين و عيسي.

11- حسين و آخرين پيام آور خدا....

اين است فهرست جلد اول كتاب، [7] اينك به شرح و تفصيل بحث خواهيم پرداخت.

ان شاء الله



پاورقي

[1] بحارالانوار، ج 14، ص 382.

[2] بحارالانوار، ج 101، ص 77، ح 36 و ص 27، ح 34.

[3] عن الرضا عليه السلام: «من زار الحسين بن علي عارفا بحقه کان من محدثي الله فوق عرشه.» بحارالانوار، ج 101، ص 73، ح 20.

[4] بحارالانوار، ج 101، ص 79، قريب به اين مضمون.

[5] بحارالانوار، ج 101، ص 55.

[6] فاصله ي ميان حجرالاسود و درب کعبه را، حطيم گويند.

[7] مؤلف کليه ي ويژگي هاي سرور آزادگان را در 30 بخش تأليف نموده که دوازده بخش آن به عنوان جلد اول به پايان رسيده و از جلد دوم آن اطلاعي در دست نيست.