بازگشت

در حضيض نوميدي


پس از تصميم به عمل، نخست به ايمان كه ملاك پذيرفته شدن كارها و معيار نجات از هول و هراس است، نگريستم؛ اما سوگمندانه در عمق جانم، نه نشاني از نشانه هاي آن را يافتم و نه اثري از آثارش را، نه اثري از ايمان كامل و خلل ناپذير و نه ناقص و متزلزل، نه كمترين درجه ي آن را يافتم كه خيرخواهانه و شجاعانه در برابر هواها بپا خاسته و ضد ارزش هاي شخص را ناپسند اعلان مي كند و نه بالاترين و والاترين مراتب ايمان را كه در آستانه ي مرگ و كنار رفتن حجابهاي ماديت و خودپسندي رخ مي گشايد.

و نيز هر چه انديشيدم نه از اقسام ايمان قلبي در خود يافتم و نه ايمان علمي، تا آنجايي كه بر نبودن ذره اي از ايمان كه نجات دهنده ي از آتش جاودانه، پس از تحمل كيفر دردناك دوزخ باشد، بر خود لرزيدم.

آن گاه به جستجوي ارزش هاي اخلاقي خويش رفتم؛ اما با نهايت تأسف، به جاي آنها، ضد ارزش را ديدم، به كارهاي شايسته و فرمانبرداري از خدا و تقرب به او انديشيدم، اما براي صحت آنها شرايطي را يافتم كه يك بار هم توفيق دست يافتن بدان شرايط را به هنگام عمل، در خويشتن بياد نداشتم.


اينجا بود كه وحشت سراپاي وجودم را فراگرفت و چيزي نمانده بود كه نوميدي كامل بر من چيره شود كه جرقه ي ديگري پديد آمد.