بازگشت

جرقه هاي هوشياري


با اين همه، باز هم نفس سركش را، به وسيله ي هر كتابي از كتاب هاي آسماني و به زبان هر پيامبر و پيشوايي مخاطب ساختم، به هر زبان و بياني، حتي به زبان كودكان و حيوانات، بلكه به زبان تمامي موجودات و پديده هاي هستي، او را پند و اندرز دادم؛ پس از اين همه بود كه گويا هوشياري ناچيز و بيداري اندك و تصميمي نه چندان محكم و جدي، از افق پديدار شد و هنگامي كه درصدد پرداختن به عمل و تحقق بخشيدن به تصميم خويش برآمدم، حالات گوناگون خوف و رجاء و اميد و يأس، يكي پس از ديگري در اقيانوس وجودم پديدار شد تا سرانجام حالت آرامش و اطمينان را به گونه اي كه خواهد آمد، بر جاي نهاد.