بازگشت

ضيافت دوست


از خود آن عالم رباني آورده اند كه مي فرمود:

«زماني كه از تحصيلات علمي خويش در حوزه ي نجف فارغ شدم و به وطن خود شوشتر، بازگشتم با تمام وجود دريافتم كه بايد در هر چه بيشتر و بهتر آشنا ساختن مردم با معارف قرآن و اسلام بكوشم، به همين جهت در گام نخست تصميم گرفتم كه روزهاي جمعه را منبر بروم و پس از آن با فرارسيدن ماه رمضان، به خاطر انجام اين مسئوليت به منبر خويش ادامه دادم، اما شيوه ي كار اين گونه بود كه: تفسير صافي را به دست مي گرفتم و از روي آن، مردم را وعظ و ارشاد مي نمودم و در آخرين بخش منبر هم، به بيان مشهور و


معروف كه هر غذايي نياز به نمك دارد و نمك مجلس وعظ و ارشاد نيز، روضه و يادآوري و بازگويي مصائب جانسوز عاشورا و حسين عليه السلام است، به ناچار از كتاب «روضة الشهداء» مقداري مرثيه مي خواندم.

ماه محرم را نيز كه در پيش بود، به همين صورت گذراندم؛ اما به هيچ عنوان توانايي جدايي از كتاب و منبر رفتن بدون كتاب را نداشتم و مردم نيز بدين صورت بهره ي كافي نمي بردند، اما به هر حال حدود يك سال بدين صورت گذشت.

سال بعد با فرارسيدن محرم با خود زمزمه كردم كه: تا چه زماني بايد كتاب در دست گيرم و از روي كتاب مجلس و منبر را اراده كنم؟ و تا كي نتوانم از حفظ منبر بروم؟ بايد چاره اي بينديشم و خويشتن را از اين وضيعت ناگوار نجات بخشم.اما هر چه در اين مورد انديشيدم راه به جايي نبردم و بر اثر فكر زياد، خستگي سراسر وجودم را فراگرفت و از شدت نگراني به خواب خوشي رفتم.

در عالم رؤيا ديدم كه در سرزمين كربلا هستم، آن هم درست به هنگامي كه كاروان حسين عليه السلام در آنجا فرود آمده است.

به همه جا نگريستم، چشمم به خيمه اي برافراشته افتاد، دريافتم كه سپاه دشمن در صف هاي فشرده بر گرد خيمه ي حسين عليه السلام گرد آمده اند، گام به پيش نهادم.

ديدم خود حسين عليه السلام در درون آن خيمه نشسته است، وارد شدم. سلام گرمي نثار آن سيماي نورافشان نمودم كه حضرت مرا در نزديكي خويش جاي داد و به «حبيب بن مظاهر» فرمود: «حبيب! شيخ جعفر، ميهمان ماست بايد از ميهمان پذيرايي كرد.درست است كه آب در خيمه نيست، اما آرد و روغن موجود است، بپاخيز و براي ميهمان غذايي آماده ساز.»

«حبيب بن مظاهر» به دستور حسين عليه السلام برخاست و پس از لحظاتي چند به خيمه وارد شد و غذايي پيش روي من نهاد. فراموش نمي كنم كه قاشقي هم در ظرف غذا بود.

چند قاشقي از آن غذاي بهشتي صفت، خورده بودم كه از خواب بيدار شدم و دريافتم كه از بركت زيارت آن حضرت و عنايت او، نكات و لطائف و كنايات و ظرافت هايي از آثار خاندان وحي و رسالت بر من الهام شده است كه تا آن ساعت، بر كسي الهام نگشته و فهم كسي بر آنها از من پيشي نگرفته بود.» [1] .


پاورقي

[1] آيات بينات في حقيقة بعض المنامات.