بازگشت

نتيجه گيري


در يك جمع بندي و نتيجه گيري در اين نوشتار به اينجا مي رسيم كه:

1. در اين پژوهش تكليف و وظيفه در يك معنا استعمال شده و نگرشي كه به تكليف، اصالت مي دهد تحت عنوان، «اصالت وظيفه اي» و در مقابل كساني كه به محصول كار و ثمره اصالت مي دهند، پيروان نگرش «اصالت نتيجه اي» معرفي شده اند. با شاخصهايي نيز مي توان نگرش اصالت وظيفه اي را از اصالت نتيجه اي باز شناخت: اول: مطلق گرايي در نگرش اصالت وظيفه و نسبيت گرايي در نگرش اصالت نتيجه؛ دوم: سختگيري در اصالت وظيفه و سهل گيري در اصالت نتيجه؛ سوم: افراطگرايي در اصالت وظيفه و تفريطگرايي در نگرش اصالت نتيجه؛ چهارم: قابليت خشونت گرايي در نگرش اصالت وظيفه و سهل انگاري و نرمش جدي در اصالت نتيجه.

2. در پژوهش حاضر از مفاهيم اساسي، واژه «اصلاح» است و مخرج مشترك اصلاح ديني و اصلاح مصطلح در علوم سياسي و اجتماعي كه مورد توجه اين نوشتار است، بدين معناست كه در به كارگيري روش، اصل بر اعتدال، ملايمت و تدريج است و در محتوا نيز در يك جامعه ديني تلاش بر زدودن فساد در همه ابعاد (اقتصادي، سياسي، اجتماعي، امنيتي و...) و سامان دادن به امور نابسامان در همه حوزه هاست. با مراجعه به قرآن مجيد مي توان پيامبران الهي را اصلاح طلب ديد و خواند. زيرا پيامبراني امثال شعيب، وجه همتشان اصلاح اقتصادي، امنيتي، اعتقادي و... جامعه بود. 3. ارتباط بين اصلاح طلبي و نگرش اصالت وظيفه و اصالت نتيجه، بدين نحو است كه اصلاح طلبي كه گرايشي معتدلانه در بين حركت «انقلابي» و «محافظه كارانه» قرار مي گيرد، در اصل نافي هر دو گرايش فوق الذكر و مؤيد وحدتي بين وظيفه و نتيجه است. و اين نكته را به صورت اصلي بدين نحو مي توان بيان نمود: لا وظيفة و لا نتيجة، بل امر بين الامرين، او طلب الاصلاح. با توجه به سيره نبوي و نحوه نزول تكاليف و شيوه عرضه محتوا در كتاب آسماني قرآن (توجه به فلسفه حكم در بعضي از تكاليف، سيره ملايمت و ملاطفت آميز پيامبر در طرح تكاليف، شيوه هاي مؤثر تبليغي قرآن و تدريجي بودن شكل گيري تكاليف)، مي توان اين فرضيه را از نگاه اسلامي مطرح نمود كه «سيره اصلاحي رسول اكرم (ص) و كتابش، جمع بين اصالت وظيفه و نتيجه است.».

4. در رابطه با نهضت اباعبداللَّه الحسين (ع) هم با اتكا به وصيت نامه و ساير مواضع حضرت، مي توان مدعي شد كه امام حسين (ع) اصلاح طلب مي باشند و هم بر اين مدعا كه حضرت به دنبال وحدت بخشي بين وظيفه و نتيجه بودند، مي توان اقامه دليل نمود. اولاً: امام حسين كه از اهداف قيامش امر به معروف و نهي از منكر است، اين تكليف را با محاسبه، تدريج و عقلانيت و قرين به آثار و نتايج، تعريف مي كنند؛ ثانياً: اگر زمان و مكان، دو عنصر تعيين كننده در اجتهاد و تكليف اند، امام حسين (ع) به اقدامات متفاوت و بيانات مختلف و سير مسيرها و اماكن گوناگون از آغاز نهضت در مدينه تا كربلا، دست مي زنند كه در همه اين موارد و در يك محاسبه عقلايي به حسب شرايط زماني و مكاني، وظايف جديد و مناسب براي خود تعريف مي نمودند؛ ثالثاً: چون امام وظيفه گرايي متعصب، خشك و افراطي نيست و از سويي نتيجه گرايي معامله گر و متساهل نيست، از سويي به وظيفه عمل مي كند، ولي از سوي ديگر اين وظيفه را براي ياران و نيز دشمنانش تبيين و توجيه مي كنند و از اين رو از ابزار كارآمد همه مصلحين، يعني عنصر گفتار و كلام، حداكثر بهره را حتي در عرصه نبرد مي برند.

5. در يك جمع بندي با تكيه بر سيره نبوي و حسيني در جمع بين نتيجه و وظيفه و وحدت بخشي به اين دو زاويه ديد، نكات قابل تأكيد عبارتند از:

1-5. در توجه به نتيجه در نگاه ديني، مطلوب و نتيجه مي تواند در سه سطح «فردي، گروهي يا عمومي» باشد و نيز از جهت محتوا، نتيجه مادي (حفظ مال، جان و...) و يا معنوي (ارتباط با خدا، كسب ثواب، حفظ دين و...) و يا هر دو مي توانند مورد امعان نظر باشند؛

2-5. در نگاه ديني و شيعي از آنجا كه اصل، جمع بين وظيفه و نتيجه است، نه توجه به نتيجه، سبب مي شود تا تكليف ساقط شود، گرچه ممكن است تكليف تغيير نمايد و نه توجه به تكليف سبب مي شود كه از نتيجه غفلت شود. [1] بلكه با ملاحظه نتيجه و مصالح، تكاليف از انعطاف پذيري لازم برخوردارند؛

3-5. از آنجايي كه از «اصالت وظيفه»، تعصب، سختگيري و... و از «اصالت نتيجه»، انعطاف پذيري بالا به دست مي آيد، ولي سيره معصومان (ع) كه بين اين دو گرايش است، در حالي كه بر روي بعضي از اصول معامله ننموده و بلكه تعصب نشان مي دهند (مثلاً امام حسين، عدم بيعت با يزيد، يك تكليف غير قابل معامله بود، يا زير بار ذلت نرفتن يك وظيفه قطعي بود) و روي بعضي از مسايل و موارد ديگر انعطاف نشان مي دهند... (درخواست امام از حر براي بازگشت و يا با اينكه امام مشغول انجام تكليف حج بود، اما با احساس خطر از اين تكليف فارغ شدند).

4-5. در سيره بين اصالت وظيفه و نتيجه، گرچه معصومان به مبارزه قهرآميز و جنگ نيز دست مي زدند، اما به نظر مي رسد كه اصل چه در محتواي پيام و چه در شيوه اصلاحي آنها، رعايت تدريج، به كارگيري كلام و گفتار بوده ولي چون افراد محافظه كارو بي مسؤوليتي نبودند، در شرايط ضروري و دفاعي دست به شمشير نيز برده و از كشتن و كشته شدن نيز فرار نمي كردند. گرچه در حادترين و نظامي ترين شرايط نيز از كار فرهنگي و ايراد خطابه، وعظ و تذكر خودداري نمي كردند. به عبارت ديگر «استراتژي فرهنگي» آنان چه از نظر «شأني» و چه از نظر «زماني» بر «استراتژي نظامي» آنها تقدم داشت و چنين سيره اي شيوه اصلاح ديني را با شيوه اصلاح مصطلح ساير مصلحين بشري قريب و نزديك مي نمايد؛

5-5. اگر مجموعه تكاليف ديني در قالب «احكام خمسه» (حلال، حرام، مستحب و مكروه و مباح) قابل طرحند، مي توان فرآيند عملكرد يك مصلح ديني و پيروانش را در قالب «تئوري سيستمي» بيان كرد.


پاورقي

[1] برخي انديشمندان، با توجه به احاديث چندي به اينجا مي‏رسند که در شريعت، تعبد محض حاکم نيست و در انجام تکاليف، علاوه بر به دست آمدن قرب الهي در اثر فرمانبري، سعادت در زندگي نيز تأمين شده است. حديثي از امام باقر (ع) از علل الشرايع، باب 237، صص‏4 - 483، رقم 17 و از امام رضا (ع) در علل الشرايع، ص‏592، رقم 43 که امام تصريح مي‏فرمايند «برخي از مسلمانان مي‏پندارند تمامي تکاليف و هر حلال و حرامي، سبب ندارد جز تعبد محض... ولي هر که چنين پنداري دارد، سخت در اشتباه است... ولي ما مي‏بينيم که هرچه را خداوند دستور داده مصلحت مردم در آن منظور گشت و مايه بقاء و کمال آنان مي‏باشد.» مراجعه شود به: معرفت، محمدهادي، ولايت فقيه، مؤسسه فرهنگي انتشاراتي التمهيد، 1377، صص‏1 - 170.