بازگشت

امر به معروف و نهي از منكر در سيره حسيني


قبلاً به بحث امر به معروف و نهي از منكر در وصيت نامه امام حسين (ع) اشاره شد. امر به معروف و نهي از منكر، تكليفي ديني و اسلامي است كه در قرآن مجيد به صراحت بارها و بارها مورد توجه قرار گرفته و مورد قبول همه فِرَق اسلامي است. نكته مهم در شيوه فهم از اين اصل و عمل بدان است. شيوه فهم و عمل اباعبداللَّه از اين اصل است كه سيره آن حضرت را از ساير فرق اسلامي جدا نموده و تعبير اين مقاله، حركت بينابيني و وحدت بخشي اصالت وظيفه و نتيجه است. [1] .

مثلاً كافي است در يك مبناي «اصالت وظيفه اي» به امر به معروف و نهي از منكر توجه شود، آنگاه برداشت امثال خوارج از اين اصل مي جوشد كه امر به معروف و نهي از منكر مشروط به چيزي نيست و در همه جا بدون استثنا، بايد اين دستور الهي انجام گيرد و به قول استاد «مطهري»، اينها به واسطه اين گونه عقايد، صبح كردند در حالي كه تمام مردم روي زمين را كافر و همه را مهدورالدم و مخلد در آتش مي دانستند. [2] و از نتايج چنين فهم و عملي، ترور حضرت امير (ع) شد. اما چون برداشت امام حسين از تكليف امر به معروف و نهي از منكر، اولاً: اصلاح طلبانه است كه تدريجي، عقلايي و انعطاف پذير است. و ثانياً بين اصالت وظيفه و نتيجه است، لذا در تعيين وظيفه و تكليف، نتايج نقش تعيين كننده دارند. مثلاً اگر تكليف امام حسين در عصر تاسوعا با توجه به شرايط پيشنهادي و نهايتاً آغاز حمله از سوي عمر سعد، نهي از منكر و دفاع از خود است، اما امام حسين از تسريع در عمليات و جهاد و حتي دفاع با توجه به نتيجه، استقبال نمي كند. بلكه برعكس در مقابل هجوم اوليه به خيام امام به وسيله حضرت عباس و در گفتگوي با عمر سعد، شب را فرصت مي خواهند و از جمله مي فرمايند: «خدا مي داند كه من نماز به درگاهش و تلاوت كتابش و دعا و استغفار زياد را دوست دارم.» [3] .

اما امام حسين ثمره هاي ديگري نيز از اين تأخير در وظيفه چيدند. زيرا از اقدامات امام در اين شب، اتمام حجت با يارانش مي باشد. در اين شب ضمن گواهي بر وفاداري يارانش از جمله توصيه مي كنند كه فردا روز برخورد ما با اين دشمنان است: «نظرم اين است كه شما همگي با آزادي برويد، از ناحيه من عهدي بر گردن شما نيست... هر مردي از شما دست يكي از مردان اهل بيتم را بگيرد و در آباديها و شهرهايتان پراكنده شويد، تا اينكه خداوند گشايشي ايجاد كند. اين قوم مرا مي طلبند و اگر به من دست يابند از تعقيب ديگران صرف نظر مي كنند.» [4] .

اين پيام و اتمام حجت از نگاه اين نوشتار حائز اهميت بالايي است. چون اولاً امام حسين اصرار دارد كه به يارانش به صورت شفاف نتيجه تن سپردن به تكليف فردا را گوشزد نمايد و اگر كسي مي خواهد به اين وظيفه تن دهد، آگاهانه و هشيارانه زير بار آن رود؛ ثانياً: اگر موازنه اي بين تكليف و نتيجه برقرار شود، هر چه كفه وظيفه سنگين شود، كفه نتيجه بالا مي آيد و بالعكس توجه جدي به نتيجه، كفه تكليف را سبك مي كند و چون امام حسين، اصالت وظيفه اي نمي انديشد كه تكليفي مطلق، فراگير و با شدت وحدّت را معتقد باشد، از كفه تكليف با سلب عهد خود از يارانش مي كاهد تا اگر تكليفي را برمي گزينند، كاملاً آگاهانه، ارادي و انتخابي بپذيرند و به نتايج آن هشيارانه تن بسپارند. البته چون امام حسين، اصالت نتيجه اي نيز نيست، سبب شده كه با وجود خطر از تكليف نگريزد و بدين ترتيب در حالي كه از اداي تكليف سر باز نمي زند، به دنبال آن بود كه از آن حداكثر بهره را ببرد. حاصل اينكه تأخير يك شبه در اداي تكليف، نتايجي چون تقويت ارتباط با خدا، بهره مناسب در ارتباط خود با ديگران و ياران را در پي داشته و ضمن اينكه رعايت شيوه بطئي در اداي تكليف، با شيوه اصلاحي كه بر اصل تدريج، تأكيد دارد، نيز سازگار است.


پاورقي

[1] نگارنده در مقاله «احياگري امام بر مبناي نظريه وحدت از درون تضادها»، استدلال مي‏کند که امام حسين در بين اصالت وظيفه و اصالت نتيجه، وحدت برقرار نموده است. مراجعه شود به: مجموعه مقالات کنگره بين‏المللي امام خميني و احياء تفکر ديني، ج اول، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام، 1376، صص‏5 - 460.

[2] مراجعه شود به: مطهري، مرتضي، جاذبه و دافعه علي، دفتر انتشارات اسلامي، (بي‏تا)، ص‏127.

[3] وقعة الطف، ص‏195.

[4] همان، ص‏197.