بازگشت

امام حسين و اصلاح طلبي


مدعاي اين بخش آن است كه امام حسين (ع) مصلح است و داعيه اصلاح داشته است.

يكي از راههاي مدلل كردن اين مدعا، تمسك به قول و فعل آن حضرت است. شيوه اصلاحي امام حسين (ع) در عمل در ادامه بحث مورد توجه قرار مي گيرد و اما اصلاح طلبي در كلمات آن امام: اگر وصيت نامه هر فرد منبع خوب و بسيار مهمي براي درك آخرين و مهمترين پيامهاي يك فرد باشد، امام حسين در وصيت نامه به برادرش «محمد حنفيه» پس از بيان عقيده خويش درباره توحيد، نبوت و معاد، هدف خود را از اين سفر چنين بيان نمود: «اني لم اخرج اشراً و لا بطراً و لا مفسداً و لا ظالماً و انما خرجت لطلب الاصلاح في امة جدي اريد ان آمر بالمعروف و انهي عن المنكر و اسير بسيرة جدي و ابي علي ابن ابي طالب؛ [1] .

من نه از روي خودخواهي و يا براي خوشگذراني و نه براي فساد و ستمگري از مدينه خارج مي گردم، بلكه هدف من از اين سفر امر به معروف و نهي از منكر و خواسته ام از اين حركت اصلاح مفاسد امت و احيا و زنده كردن سنت و قانون جدم رسول خدا و راه و رسم پدرم علي ابن ابي طالب است.» چنانچه در اين كلام مي بينيم، امام حسين (ع) به صراحت اعلام مي دارد كه به دنبال اصلاح گري در امت جدش مي باشد و اصلاح طلب است (طلب الاصلاح في امة جدي) و سپس بحث امر به معروف و نهي از منكر را مطرح مي كنند كه به درستي گفته شده، كه اصلاح طلبي مصداق امر به معروف و نهي از منكر است. «البته هر امر به معروف و نهي از منكر مصداق اصلاح اجتماعي نيست، ولي هر اصلاح اجتماعي مصداق امر به معروف و نهي از منكر است.» [2] اشاره به پيروي از سيره جد و پدر نيز بخش ديگر وصيت نامه است كه در بحث قبلي سيره مصلحانه جدشان جمع بين وظيفه و نتيجه معرفي شده است. بحث از اصلاح طلبي را امام حسين (ع) فقط در سال آخر عمرشان و در عصر يزيد مطرح نفرمودند، بلكه حتي در زمان معاويه نيز در مجمعي در حج، در سخنراني اعلام داشتند: «اللهم انك تعلم انه لم يكن ما كان منّا منافساً في سلطان و لا التماساً من فضول الطعام و لكن لنري [لنرد] المعالم من دينك و نظهر الاصلاح في بلادك و يأمن المظلومون من عبادك و يعمل بفرائضك و سنتك و احكامك؛ [3] .

بار خدايا تو مي داني كه آنچه از ما اظهار شده، براي رقابت در سلطنتي نيست و به خواهش كالاي دنيا نيست، ولي براي اين است كه دين تو را برپا ببينيم و در بلادت اصلاح نماييم و ستم رسيده هاي از بنده هايت را آسوده خاطر كنيم و به واجب و سنت و احكام تو عمل شود.» در اين خطبه كه بخشهاي ابتدايي آن و از جمله بحث اصلاح طلبي (و نظهر الاصلاح في بلادك) در خطبه 131 نهج البلاغه نيز عيناً آمده است، اولاً موضوع اصلاح طلبي با صراحت از اهداف تلاشها بيان شده است و ثانياً مسأله اصلاح بلاد در كنار اهداف معنوي و ديني مطرح شده كه اصلاح ديني را با اصلاح مصلحين سياسي - اجتماعي نزديك مي كند و ثالثاً با طرح نفي رقابت بر سلطنت نيز حركت حسيني را از حركتهاي تند و بنيادي و افراطي به حركت ملايم و معتدل و تدريجي كه شيوه مصلحان است، نزديك مي كند و رابعاً از نظر حيطه نيز مثل ساير حركتهاي اصلاحي، عام و فراگير است. حاصل آنكه امام حسين (ع) چه در عصر معاويه و چه در زمان يزيد، مصلح ديني است، و حركت اصلاحي امام نيز با حركتهاي اصلاحي ساير مصلحين، تعارضي ندارد، بلكه در كنار اصلاح دنيا و مسايل مادي مردم (اصلاح بلاد) به مسايل آخرتي و معنوي نيز توجه دارد، از اين رو اصلاح اعتقادي در ارزشها را نيز در كنار اصلاح سياسي و اجتماعي مطرح مي نمايد. امام پس از حركت از مكه به طرف كوفه در «منزل بيضه» نيز براي لشكريان حر، به صورت غير مستقيم از اصلاح سخن به ميان آورده اند. ايشان در سخنراني كه با «ايها الناس، ان رسول اللَّه قال من راي سلطاناً جائراً...» آغاز مي شود، در ادامه، تكليف قيام را عليه سلاطين جائر و فاسق واجب مي بينند و مي فرمايند: «مردم آگاه باشيد، اينان (بني اميه) به پيروي از شيطان تن داده اند و اطاعت از خداي رحمان را رها كرده اند، آشكارا فساد مي كنند و به حدود الهي عمل نمي نمايند... و من براي تغيير اين وضعيت سزاوارترم.» [4] .

در تعريف اصلاح، در مقدمه نوشتار ديديم كه ضد و نقيض افساد است و امام شرايط حاضر حاكم از سوي امويان را به فساد تعبير مي كنند و طبيعتاً اقدام امام حسين در مقابل براي اصلاح امور است. بر اين سخنان امام، امثال «ابن تيميه» در «منهاج السنه» با مباني خاص خود به نحو زير خرده گرفته كه «اين رأي فاسد است و مفسده آن از مصلحت آن بيشتر است و كمتر واقع شده كه كسي عليه امام داراي سلطه خروج كند مگر اينكه از اقدامش، شر بيش از خير توليد شده است»! [5] و حتي ادعا مي كند كه اين قيام نه مصلحت ديني داشت و نه دنيايي در جواب امثال ابن تيميه، چند پاسخ مي توان داد: اولاً: اين مبنا كه حركت عليه حاكم داراي سلطه شرش بيش از خير است، تأييد وضع موجود و مشروعيت بخشيدن به حكام عصر با هر نوع عقيده و باوري است كه از جهت ديني با وظيفه اعتراض عليه شرايط نامناسب (نهي از منكر) نمي سازد و از جهت اصلاح طلبي، هم حتي با اصلاح طلبي مصطلح نمي سازد، زيرا چنين افرادي كه با وضع موجود هماهنگند و به استقبال خطر نمي روند و اقدامي براي تغيير نمي كنند، محافظه كارانند و اصل در اصلاح طلبي آن است كه مصلح به دنبال تغيير شرايط موجود است؛ ثانياً: اين مدعا كه قيام حسيني مصلحت ديني و دنيايي نداشت، اگر عمده دليل غير مفيد بودن دنيايي آن، به ثمر نرسيدن و يا قيامهاي متأثر از آن باشد، مي توان به تحولات فرهنگي، سياسي و اجتماعي مردم كوفه و شام ارجاع داد كه در همان زمان با ورود اسرا به شام و كوفه حكومت اموي عقب نشيني كرد، تا حدي كه بر اثر فضاي سنگين افكار عمومي حتي يزيد نيز به دروغ اظهار ندامت كرد و گفت «خدا بكشد پسر مرجانه را، من راضي به كشتن حسين نبودم.» [6] و حداقل ثمره دنيايي قيام اين بود كه مشروعيت حكومت اموي از نسل اباسفيان به زير سؤال رفته و در اندك زماني به بن بست رسيد و بر خلاف نگاههاي محافظه كارانه، تمام قيامهاي مصلحانه متأثر از نهضت كربلا از عصر قديم تا كنون، بار سازنده و مفيد دنيايي دارند. از شواهد آن، انقلاب اسلامي ايران و حكومت جمهوري اسلامي است. و از فوايد ديني قيام حسيني، بهره مندي نهضتهاي اصيل اسلامي از آن قيام و بازشناسي دين صالح از طالح است. [7] .

ثالثاً: اگر امام حسين (ع) اصالت نتيجه اي مطلق بود، حق با امثال ابن تيميه و كساني است كه در آن عصر، امام را از حركت نهي مي كردند، اما امام به تكليف نيز در كنار نتيجه، توجه دارد و لذا با نقل كلماتي از رسول اللَّه، خودش را مكلف به عكس العمل ديده، بلكه خودش را براي قيام عليه اين همه فساد و مفسدين از ديگران شايسته تر مي بيند. و نهايتاً: مي توان به دعوت خصوصاً مردم كوفه از امام حسين اشاره داشت كه براي ايشان تكليف آور بود و يك مصلح نمي تواند به اين همه اقبال، بي توجه باشد و البته بايد سنجيده و با توجه به نتيجه وارد عمل شود، و اين كار را امام با آزمودن مردم به وسيله حضرت مسلم انجام داد و راه را باز ديد.


پاورقي

[1] صادق نجفي، محمد، سخنان امام حسين از مدينه تا کربلا، دفتر انتشارات اسلامي، چاپ سوم، 1362، ص‏36.

[2] نهضتهاي اسلامي در صد ساله اخير، ص‏8.

[3] تحف العقول، ص‏243.

[4] وقعة الطف لابي مخنف، تحقيق الشيخ محمدهادي اليوسفي الغروي، مؤسسه النشر الاسلامي، 1367، ص‏17، منبع ياد شده بجز مقدمه 66 صفحه‏اي محققانه تحت عنوان «مقتل ابي‏مخنف، نخستين گزارش مستند از نهضت عاشورا توسط جواد سليماني، ترجمه و به وسيله انتشارات مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره) در سال 1377 منتشر شده و از مهمترين و دقيق‏ترين منابع مربوط به نهضت حسيني است.

[5] صائب عبدالحميد، ابن‏تيميه، حياته و عقائده، ناشر مرکز الغدير لدراسات الاسلاميه (الطبع الثانيه)، 1417ه.ق، ص‏389 و نيز مدعيان ديگر در اين راستا، ص‏390 و ص‏393، (به نقل از منهاج السنه، ج‏2، صص‏2 - 241).

[6] شهيدي، سيد جعفر، قيام امام حسين، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1359، ص‏189.

[7] در يکي از منابع از نتايج نه‏گانه نهضت حسيني با تفصيل، سخن به ميان آمده است. از جمله آنها، بيداري شعور ديني، محکوميت بني‏اميه، تحول فکري و... است. مراجعه شود به: صافي، لطف‏اللَّه، پرتوي از عظمت حسين، کتابخانه صدر، چاپ دوم، بخش چهارم.