بازگشت

مفهوم تكليف


در شرح لغوي، واژه «تكليف» در «مجمع البحرين»، آمده، امري كه بر تو دشوار است، سختي، مشقت و آنچه كه در معرض ثواب و عقاب است را تكليف گويند. «دهخدا» در «لغت نامه» ذيل واژه «تكليف»، اين كلمه را اين گونه شرح كرده است: چيزي از كسي درخواستن كه در آن رنج بود، زياده از اندازه طاقت كار فرمودن كسي را، زحمت و سختي و دشواري و تصديع و رنج و عذاب و اذيت و ستم و كار پرمشقت. هم او در ذيل واژه «وظيفه» در همان منبع نيز آن را معادل تكليف، كاري كه تكليف دينداري كسي باشد، مطلق تكليف، چيزي كه براي هر كسي در روز مقرر باشد و... آورده است. در اين نوشتار، كلمه «تكليف»، معادل «وظيفه» و در مقابل حق (به معناي طلب كاري) به عنوان نوعي دَيْن، بدهكاري و مسؤوليت به كار رفته است. بر اين اساس، فردي كه در زندگيش وظيفه و تكليف مدار است، پيرو ايده «اصالت وظيفه» (Deontology cah) دانسته مي شود. (در مقابل اصالت نتيجه). «فرهنگ آكسفورد»، واژه وظيفه شناسي (Deontology) را به تعهد، وظيفه، آنكه متعهد است، دانش تكليف يا وظيفه اخلاقي به كار گرفته كه در اين منبع نيز، تكليف و وظيفه در يك معنا آمده اند. [1] .

براي آشنايي بيشتر با نگرش اصالت وظيفه و محتواي مفهوم تكليف، بي مناسبت نيست، با گوشه هايي از ديدگاه يكي از معتقدان به اين گرايش، يعني كانت در احكام اخلاقي آشنا شويم. اين متفكر بزرگ آلماني در كتاب «ما بعد الطبيعه اخلاق»، از جمله مي نويسد: «آدمي بايد سعادت خود را نه از روي ميل، بلكه از روي وظيفه بجويد و از اين رهگذر است كه رفتار او در وهله نخست، ارزش راستين اخلاقي مي يابد.» و توضيح مي دهد كه اگر بناست براستي مفهومي داراي اهميت و اعتبار قانونگذارانه باشد، فقط به شكل بايسته مؤكد و نه به هيچ رو به صورت فرض يا مشروط، بايد بيان شود. از نگاه او «وظيفه»، ضرورت عمل كردن از سر احترام به قانون است. [2] .


پاورقي

[1] The shorter oxpord Dictionary, clarendon press oxford, 1988, P 520.

[2] کانت ايمانوئل، بنياد ما بعد الطبيعه اخلاق، ترجمه حميد عنايت - علي قيصري، انتشارات خوارزمي: 1369، صص‏4 - 2 و ص‏67.