بازگشت

بحران هويت


سياست كلي رهبران اسلامي در اين آيه قرآن ترسيم شده است:

«اَلَّذينَ اِنْ مَكَنَّاهُمْ فيِ الْاَرْضِ اَقامُوا الصَّلوةَ وَ ءَاتَوُا الزَّكوةَ وَ اَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ وَ للَّهِ عاقِبَةُ الْاُمُورِ.» [1] .

ولي دستگاه سلطنتي اموي دقيقاً برعكس اين سياست، عمل مي كرد؛ آنان به جاي رويكرد عالمانه به دين و عملكرد عادلانه در جامعه، در ابعاد گوناگون به انهدام فرهنگ ديني و به تعبير قرآن به استهزاي آيات الهي پرداختند، چنان كه حضرت زينب (س) در مجلس يزيد با تلاوت آيه ده از سوره روم به همين حقيقت اشاره كرد و اعلام داشت كه بني اميه و طرفداران آنها در نقض احكام الهي و ناديده گرفتن مقررات اسلامي و بي تقوايي و گناه، به مرز استهزاي آيات الهي و كفر و بي هويتي رسيده اند. [2] آنان با آنكه ادعاي جانشيني پيامبر را داشتند و نام خليفه بر خود نهاده بودند، افكار و كردار و گفتارشان نه تنها شبيه پيامبر نبود بلكه مخالف دين و سنت رسول خدا (ص) بود و امام حسين (ع) در وصفشان فرمود: «اَلا وَ اِنَّ هؤُلاءِ قَدْ لَزِمُوا طاعَةَ الشَّيْطانِ وَ تَرَكُوا طاعَةَ الرَّحْمنِ وَ اَظْهَرُوا الْفَسادَ وَ عَطَّلُوا الْحُدوُدَ وَ اسْتَأَثَرُوا بِالْفَي ءِ وَ اَحَلُّوا حَرامَ اللَّهِ وَ حَرَّمُوا حَلالَهُ؛ [3] .

آگاه باشيد كه اينان، ملتزم فرمان شيطان شده اند و اطاعت يزدان را ترك گفته اند تباهي را آشكار ساخته و حدود الهي را تعطيل كرده اند، بيت المال را به يغما برده اند و حرام الهي را حلال و حلالش را حرام كرده اند.» و در پاسخ برخي، كه پيشنهاد دادند امام با يزيد بيعت كند، فرمود: «اَنَّي اُبايِعُ يَزيدَ وَ يَزيدُ فاسِقٌ مُعْلِنُ الْفِسْقِ يَشْرَبُ الْخَمْرَ وَ يَلْعَبُ بِالْكِلابِ وَ الْفُهُودِ وَ يُبْغِضُ بَقِيَّةَ آلِ الرَّسُولِ؛ [4] .

من چگونه با يزيد بيعت كنم در حالي كه يزيد، مردي تبهكار است و فسق و فجور را علني كرده است؛ شراب مي نوشد و با سگ و يوزپلنگ بازي مي كند و به بازماندگان خاندان پيامبر دشمني مي كند؟!» چنين كارها و خصلتهايي انسان را از هويت انساني خويش نيز تهي مي كند تا چه رسد به مسلماني و رهبري جامعه اسلامي، كه مقامي بس رفيع است و برازنده كسي است كه درعمل و اخلاق به نقطه اوج رسيده باشد و سرآمد نيكان جامعه باشد ولي تاريخ، سوگوارانه گواهي مي دهد كه در حكومت اموي، حاكمان و محكومان به طور كامل از هويت اسلامي بيگانه شده بودند و به جاي نظام اسلامي و برنامه هاي قرآني و سنت محمدي صلي اللَّه عليه وآله به نظام سلطنتي جاهلي روي آورده بودند كه تنها اسمي از اسلام بر خود نهاده بود و رسم اسلام به كلي به فراموشي سپرده شده بود و چنان در جهل مركب و ناآگاهي كشنده فرو رفته بودند كه كشتن قرآن ناطق و اسلام مجسم، حضرت ابوعبداللَّه (ع)، را عين ديانت خودساخته مي پنداشتند و يكي از فرماندهان ارشد آنها به نام عمرو بن حجاج به نيروهاي خود مي گويد: «يا اَهْلَ الْكُوفَة! اِلْزِمُوا طاعَتَكُمْ وَ لا تَرْتابُوا في قَتْلِ مَنْ مَرَقَ مِنَ الدّينِ وَ خالَفَ الْاِمامَ؛ [5] .

اي كوفيان! ملتزم فرمان و گروه خويش باشيد در كشتن كسي كه از دين خارج شده و مخالف پيشوا (يزيد) شده هيچ ترديد نكنيد!»


پاورقي

[1] سوره حج، آيه 41.

[2] ر.ک: الملهوف، ص‏215.

[3] مقتل، مقرّم، ص‏218.

[4] الفتوح، ج‏5، ص‏14.

[5] تاريخ طبري، ج‏5، ص‏435.