بازگشت

غيرت و حماسه


در دوران حكومت بني اميه - كه سايه شوم ارعاب و اختناق و ترور و وحشت بر همه سرزمينهاي اسلامي سايه افكنده بود و نفس هر نفس كشي به راحتي قطع مي شد، اظهار مخالفت و گفتن «نه» به حاكمان سنگدل و خونخوار اموي، زهره شير مي طلبيد و تاريخ، چنين روحيه و شجاعت را جز در حسين بن علي (ع)، سراغ ندارد. اين حميّت و غيرت حسيني بود كه در برابر قدرت شيطاني بني اميه به فرياد بدل شد و لرزه بر كاخ سبز دمشق انداخت و اسوه جاويد و حماسه سازي را رقم زد. به گفته ابن ابي الحديد: «سَيّدُ اَهْلِ اْلاِباءِ الَّذي عَلَّمَ النَّاسَ الْحَمِيَّةَ وَ الْمَوْتَ تَحْتَ ظِلالِ السُّيوُفِ اخْتِياراً لَهُ عَلَي الدَّنِيَّةِ، اَبُوعَبْدِاللَّهِ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِّيِ بْنِ اَبي طالِبٍ عَلَيْهِ السَّلامُ؛ عُرِضَ عَلَيْهِ الْاَمانُ وَ اَصْحابِهِ فَاَنِف مِنَ الذُّلِّ وَ خافَ مِنْ اِبْنِ زِيادٍ اَنْ يَنالَهُ بِنَوْعٍ مِنَ الْهَوانِ اِنْ لَمْ يَقْتُلْهُ فَاخْتارَ الْمَوْتَ عَلي ذلِكَ؛ [1] .

سرور غيرت ورزان عالم، كه به مردم حميت و مرگ اختياري زير سايه هاي شمشيرها را آموخت حضرت ابوعبداللَّه حسين بن علي (ع) است كه به آن جناب و يارانش، امان عرضه شد ولي او تن به خواري نداد و بيم آن داشت كه پسر زياد گرچه او را نكشد ولي به زبوني بِكشد، پس مرگ با عزت را بر چنين زندگي اي ترجيح داد.» شهيد مطهري (ره) از حماسه حسيني با عنوان «مطلق و مقدس» ياد مي كند؛ به اين معنا كه اين حماسه قومي و ملّي نيست بلكه انساني و جهاني و جاويد است و زمين و زمان را درمي نوردد و به همه انسانها مي آموزد كه هرگاه حاكمي چون يزيد بر اريكه قدرت قرار گرفت و عزت و كرامت انساني و مقدسات را به بازي گرفت بايد در برابر او ايستاد و به هر قيمتي مبارزه كرد و حاكمان ستمگر را از ستمگري باز داشت و چنين اقدامي در راه خدا و احياي انسانيت و هماهنگ با ناموس آفرينش است و به همين دليل نيز مقدس و آرماني است و هيچ گونه سود مادي و انگيزه شخصي در آن دخيل نيست، بلكه براي رهايي بندگان خدا و برقراري خواست خدا مبني بر آزادي معنوي و تأمين امنيت در جامعه توحيدي است؛ وقتي هدف، چنين آرماني و مقدس شد؛ بايد اقدام كرد و فرياد برآورد:



«سَاَمْضي وَ ما بِالْمَوْتِ عارٌ عَلَي الْفَتي

اِذا ما نَوي حَقّاً وَ جَاهَدَ مُسْلِماً». [2] .

اصحاب امام نيز، جملگي از چنين روحيه اي برخوردار بودند و يا آن را كسب كردند چنانكه وقتي امام در راه كوفه، با زهير بن قين ملاقات مي كند و او را به شركت در نهضت دعوت مي نمايد، دعوت امام را مي پذيرد و تا آخرين قطره خون خود پاي آن مي ايستد. در روز تاسوعا گفتگويي ميان غررة بن قيس - از لشكر يزيد - و زهير اتفاق افتاد؛ غرره به زهير گفت: «اي زهير تا آنجا كه من سراغ دارم، تو از شيعيان اهل بيت نبودي، تو فردي عثماني بودي!» زهير در پاسخ او گفت: «اينك نمي بيني كه به آنان پيوسته ام؟ من با اينكه براي امام حسين (ع) نامه ننوشته ام و فرستاده اي را به سويش نفرستاده ام، ولي در راه كه به چهره او نظر كردم، به ياد رسول خدا (ص) و مقام او افتادم و تشخيص دادم كه بايد در حزب او قرار گيرم و ياري اش نمايم و جانم را فدايش كنم چرا كه شما حق خدا و پيامبرش را پايمال كرده ايد.» [3] .

شب عاشورا اوج نمايش روحيه حماسي ياران امام است، آن چنان كه به تعبير شهيد مطهري؛ چنين روحيه اي فرشتگان را از گفتن جمله «اَتَجْعَلُ فيها مَنْ يُفْسِدُ فيها وَ يَسْفِكُ الدِّماءَ» [4] شرمنده كردند! در شب عاشورا امام اصحاب خود را آزاد گذاشت و فرمود: «هر كسي دوست دارد در تاريكي شب، راه خود را پيش گيرد و به شهر و ديار خويش باز گردد، چرا كه اين لشكر در طلب من گرد آمده اند و اگر به من دسترسي بيابند، با ديگرانشان كاري نيست.» [5] .

پس از اداي اين سخنان، شور و ولوله اي در ميان ياران امام برپا شد، به ناچار گروهي يا فردي برخاستند و به امام خويش چنين پاسخ دادند؛ بني هاشم جملگي ابراز داشتند: آيا ما چنين كنيم تا پس از تو زنده بمانيم، خدا نيارد چنين روزي را. بني عقيل گفتند: به خدا سوگند چنين ننگي را به گردن نخواهيم گرفت، بلكه جان و مال و همه كسانمان را نثارت مي كنيم، همراهت مي جنگيم تا به جايگاه ابدي خويش درآييم، زندگي بعد از شما ننگين است. مسلم بن عوسجه: آيا ممكن است ما دست از ياري شما برداريم؟ آنگاه به خدا چه پاسخي خواهيم داد؟ به خدا سوگند دست از همراهي ات نمي كشم تا نيزه ام را در سينه هاي دشمنانت خرد كنم و آن قدر شمشير بزنم كه از تيغه اش چيزي باقي نماند، پس از آن نيز با سنگ و چنگ و دندان از شما حمايت مي كنم تا كشته شوم. سعد بن عبداللَّه حنفي: به خدا سوگند تو را تنها نخواهيم گذاشت تا خدا ببيند كه ما حرمت پيامبر (ص) را در غيبتش حفظ كرده ايم، به پروردگار قسم، اگر بدانم كه هفتاد مرتبه كشته يا سوخته مي شوم و زنده مي گردم باز تو را تنها نخواهم گذاشت، اينكه يك بار كشته شدن است و كرامتي است كه پايان ندارد. زهير بن قين نيز اظهار داشت: من نيز به خدا سوگند، مايلم هزار بار در دفاع از شما و اهل بيتت كشته گردم و... ديگر اصحاب نيز سخناني اين گونه ادا كردند [6] كه نشان دهنده روحيه عالي و حماسي آن مردان حق طلب و مبارز است و در روز عاشورا نشان دادند كه به آنچه گفته اند ايمان دارند و آنان در ايمان و اعتقاد خود راستين و راسخ اند و حاضرند در ركاب امام زمانشان، دست به هر كاري بزنند و براي رسيدن به هدف مقدسشان همه هستي خود را فدا كنند.


پاورقي

[1] شرح نهج‏البلاغه، ابن‏ابي‏الحديد، ج‏3، ص‏249، بيروت.

[2] مقتل الحسين، ابومخنف، با حاشيه غفاري، ص‏87، علميه قم، 1364. (به زودي اقدام خواهم کرد و مرگ بر جوانمرد ننگ نيست هرگاه آهنگ حق داشته باشد و در راه عقيده، جهاد کند.).

[3] همان، ص‏106 - 105.

[4] بقره، آيه 30 (آيا در زمين، کسي را قرار مي‏دهي که در آن فساد کند و خون بريزد؟).

[5] مقتل ابومخنف، ص‏109.

[6] همان، ص‏110 - 109.