بازگشت

اسلام اموي و بلاي بي خود شدن


اگر كسي فكر كند اسلام فقط همين است كه راست بگويد، دزدي نكند و دروغ هم نگويد، وقتي به يك غربي سفر كرد و ديد كه آنها هم، همين موارد رعايت مي كنند، مي گويد كه غربي ها هم مسلمان هستند! اگر به راستي اسلام همين است! آنها هم مسلمان هستند، ولي اگر اسلام حقيقت بزرگي باشد كه در كنارش دزدي نكردن و دروغ نگفتن هم هست، آن وقت صرف دروغ نگفتن و... اسلام نيست. به عنوان مثال، يك وقت است كه مي گويند، گندم كاشتن، براي كاه داشتن است ولي يك وقت، كاه داشتن كنار گندم داشتن است، ما اگر گندم بكاريم و گندم بخواهيم مسلما، كاه هم در كنارش بدست مي آيد، بايد خيلي دقت كرد بعضي از اشخاص نوع نگاه و ديدگاه شان نسبت به دين با بي ديني فرق نمي كند!! و لذا براي دينشان قيمت و ارزش قائل نيستند و از دين به خوبي استفاده نمي كنند. اگر من شديدا تشنه باشم و از شدت تشنگي در حال مرگ باشم و فقط يك ليوان آب داشته باشم، آن را آنچنان مي گيرم كه هرگز از دست نرود، چرا كه نجات خودم را به آن مي بينم.


ولي اگر تشنه نباشم و نجات خودتم را به آن ليوان احساس نكنم، آن را رها مي كنم و يا جديت لازم را در حفظ ندارم. چه وقت است كه دين به شدت براي ما عزيز است؟ وقتي كه بفهميم چه مشكلي داريم و اين دين چگونه اين مشكل را حل مي كند.

در مورد كربلا هم، همينطور است، بايد دغدغه اين را داشته باشيد كه كربلا بفهميد. ما بايد بفهميم كه چه مشكلي داريم و چه خطراتي ديانت ما را تهديد مي كند. اسلام اموي كه به دردر نمي خورد! اسلام ابن عباس و پسر عمر هم به درد نمي خورد! اسلام مسلماناني هم كه قربة الي الله امام حسين عليه السلام را كشتند به درد نمي خورد. اين چه اسلامي است كه خطر اسلام بني عباس و اسلام كوفيان را ندارد و مي تواند انحراف آنها را هم بشناسد؟ بايد اين مسئله روشن شود و براي روشن شدن آن، بايد دو چيز را فهميد، اول اينكه اسلام بناست با ما چه كند؟ و دوم اينكه كاري كه اسلام مي خواهد انجام دهد، آيا بدون اباعبدالله عليه السلام مي شود انجام داد؟ با فهميدن اين دو نكته است كه روشن مي شود امام حسين عليه السلام ما را چگونه نجات مي دهد؟ تأكيد بنده اين است كه تا همه شما عزيزان و مسلمانان به اين نكته نرسيم كه در زندگي و حيات خود خطر «بي خود» شدن داريم و آن هم به شكل هاي متفاوت هر چند كه نتيجه همه آنها يكي است، نمي توانيم از اسلام و امام حسين عليه السلام استفاده كنيم، بايد با مبارزه با «بي خود» شدن، مسئله مان را حل كنيم. كساني كه از «بي خود» شدن نمي ترسند، از عاشورا فقط طبل زدن را مي فهمند، اين يعني «بي خود» شدن، بعضي ها فقط خود را مشغول طبل زدن و زنجير زدن مي نمايند، به فرموده آية الله جوادي آملي - حفظه الله - «در عزاداري براي شهيدان كربلا بايد آه داشت، نه آهن»، كسي كه از «بي خود» شدن نمي ترسد در جاي يي كه براي امام حسين عليه السلام عزاداري مي كند، او هم يك كاري مي كند ولي تلاش نمي كند كه به كمك حسين عليه السلام «بي خود بودنش» را از بين ببرد.كسي كه «بي خود» شدن را نفهمد دشمن معاويه نمي شود معاويه مي گويد:اي مردم، من براي شما شهري درست مي كنم كه در آن امنيت و رفاه باشد و به شما خوش بگذرد. در نظر مردم شاه كه از قبله ي بلندي به نام قبله ي محمدي صلي الله عليه و اله آگاهي نداشتند، معاويه بهترين فردي بود كه به عنوان حاكم ديده بودند. به راستي اگر بناست كه مردم


فقط خوب بخورند و در آسايش و آرامش دنيائي باشند. معاويه حاكم بدي نيست!! اين مردم مدينه بودند كه با توجه به اهدافي كه پيامبر صلي الله عليه و آله در منظرشان قرار داده بودند تا حدي نمي توانستند معاويه را تحمل كنند و اين اهل البيت «سلام الله عليهم» بودند كه غير حق و حقيقت را تحمل نمي كردند چرا كه بندگي را به طور كامل و تام مي شناختند.

بايد روي اين موضوع بسيار وقت گذاشت و ديد كه تن دادن به روزمرگي چگونه در انسانهاي يك جامعه نفوذ مي كند، واقعا برسيد به اين كه چگونه يك جامعه به پوچي تن مي دهد و پوچ مي شود. شما گاهي متوجه مي شويد كه در حال پوچ شدن هستيد، بايد از اين پوچي بترسيد و تا حسين عليه السلام نداشته باشيد نمي ترسيد جامعه اي كه حسين عليه السلام ندارد اصلا نمي فهمد كه در حال پوچ شدن است، بعد از 20 سال مي گويند كه عجب چرا جوانان ما پوچ مي شوند؟ شما كه 20 سال پيش پوچي را نشناختيد، برنامه هايتان هم كه پوچي و روزمرگي را مد نظر مي آورد حس نكرديد، حالا هم كه با جواناني روبرو مي شويد كه ميل متعالي شدن ندارند. فردا، فرداي ماست و نشناختن پوچي، روبرو شدن با يك زندگي پوچ پوچ غير قابل تحمل است.امروز بزرگترين مشكل تمدن جديد، پوچي و يا به عبارتي نيهيليسم است و در جمع شيعيان هم، همين مشكل خانه كرده ولي فقط يك اميد وجود دارد، كه اگر آن اميد نبود، در اين رابطه نمي توانستيم صحبت كنيم، و آن اميد، چيزي نيست به جز نور اباعبدالله الحسين عليه السلام و اميد است به كمك اين نور از اين مشكل جهان گير، رهائي يابيم. و نبايد ما مثل بسياري كه فكر مي كنند ديگر براي بشريت نمي شود كاري كرد، باشيم. ما خوب مي دانيم كه پوچي و روزمرگي آرام آرام مثل مرگ سرد، تمام رگ ها و شريانهاي جهان را پر كرده است و در جامعه ما هم به شدت خانه كرده و دارد رشد مي كند و به جهت اميد ما به حسين عليه السلام است كه به راحتي تسليم اين مرگ نيستيم. اگر پوچي را به خوبي بشناسيم و حسين عليه السلام را كه ضد پوچي است بشناسيم اميد رهايي از اين هلاكت بزرگ هست و الا نه.