بازگشت

اكنون زده ها


با خودتان جدي باشيد «اكنون زده» نشويد، شما به ذهن و روان خودتان دقت كنيد، گاهي «اكنون زده» شده ايد، يعني همين كه حالا هيچي نيستيم، خوشيم، اين خيلي خطرناك است، جريان مسلم بن عقيل را در كوفه به ياد آوريد، گروهي گفتند: «حالا كه زمان، زمان مسلم بن عقيل و حسين عليه السلام است،اسم ما را هم در رديف ياران


آنها بنويسيد» و تعداد زيادي اسم نوشتند، چون فعلا با مسلم بن عقيل بودن خوش است ولي وقتي اوضاع سخت شد، گفتند: «اسم ما را خط بزنيد» و تسليم عبيدالله شدند، اين ها انسان هاي «اكنون زده» هستند، بنابراين شما اگر با خودتان جدي شديد، حسيني مي شويد و مي توانيد با پوچي معاويه بجنگيد، "اكنون زدگي" مشي جدايي از حسين عليه السلام است، واقعا امام حسين عليه السلام مي تواند ما را از اكنون زدگي و از گاهي خوش بودن نجات دهد. با خود جدي نبودن يعني از حسين عليه السلام فاصله گرفتن و بيهودگي و بي ثمري را به رسميت شناختن، شما نگاهي به برخي از اطرافيانتان بيندازيد، افرادي كه از حسين عليه السلام فاصله گرفته و به بيخودي كشيده شده اند از شما به عنوان يك انساني كه براي كمال خود برنامه دارد بدشان مي آيد، چرا؟ چون متوجه اند شما يادآور زندگي جدي شان هستيد و زندگي جدي براي آنها سخت شده است، لذا ارتباطشان را با شما قطع مي كنند و مي گويند اينها مال دوران جنگ و جهاد و ايثار هستند، حوصله ما را سر مي برند، آري انسانهايي كه از جدي بودن با خودشان فاصله گرفته اند، از هر سخن جدي بدشان مي آيد، اسلام جدي است، روحانيت جدي است، معلم ديني جدي است، اسلام يعني جديت با خود. زندگي عبارت است از ادامه تفسيري كه از حيات خويش داريد. اگر در تفسير زندگي خودتان جدي نباشيد. خودتان را به بازي گرفته ايد و حسين عليه السلام نمي خواهد شما، خود را به بازي بگيريد. گاهي شما تصميم مي گيريد كه از امروز جدي شويد و در جلسات ديني عميق با اراده قوي شركت كنيد، دروغ نگوييد، غيبت نكنيد و گناه نكنيد، اما بايد بدانيد كسي مي تواند اين تصميم ها را انجام دهد كه علاوه بر اينكه مي داند نماز و... خوب است، زندگي را جدي بداند و امام معصوم عليه السلام را به عنوان يك خوب بزرگ الگوي خود بشناسد و به او اقتدا كند و گرنه تصميمش را نمي تواند ادامه دهد، فقط اداي خوب بودن درمي آورد و هيچ وقت نمي تواند با خودش جدي باشد براي اينكه به وضع موجود راضي است و فرهنگ معاويه اي هم همين را مي خواهد. معاويه يك وضع موجود درست كرد و مردم را دعوت نمود و گفت به همين راضي باشيد، حسين عليه السلام گفت به آن چه حق است راضي باشيم. اگر وضع


موجود حق است، راضي هستيم ولي اگر حق نيست به وضع موجود راضي نيستيم. انساني كه حسين عليه السلام براي او امام است، انساني است كه به افق هاي بلند انساني فكر مي كند، در برابر وضع موجودي كه دعوت به سقوط ارزش ها مي كند، مقاومت مي كند و اگر نتواني مقاومت كني و خداي نكرده رنگ وضع موجود غير حق را به خود بگيري مطمئن باشد حسيني نيستي.

افول ارزشها، به جهت ناتواني در به وجود آوردن نمونه هاي معنوي است و ناتواني از انديشيدن نسبت به آن الگويي كه بايد باشد و نيست. در اين حالت است كه يأس جاي خود را باز مي كند و انسان به «اكنون» آري فقط به «اكنون» دل مي بندد و نظاره گر تخريب همه بناهاي معنوي مي شود، آرام آرام به بيهوده بودن خود راضي مي شود و اگر صاعقه اي از عالم معني بر او نتابد به تدريج بر اين باور مي نشيند كه جهان ديگر را بيهوده مي گيرد و آنچه را مي گذرد و به همان شكل كه مي گذرد حقيقت و پذيرفتني مي شمارد، يعني در واقع فلسفه ي تن دادن به روزمرگي را در خود تدوين مي كند، و اينجاست كه مي توان فهميد چرا نهضت و حكمت حسيني به عنوان نمونه هاي عملي و اعلا، عامل نجات انسان است، از اين همه بيهودگي كه رنگ فلسفي به خود گرفته، از اين همه بيهودگي تا عمق انديشه ي او مي رود.

آيا ما نمونه هاي معنوي داريم؟ آري ما حسين عليه اسلام را داريم، پس نبايد بگذاريم حسين عليه السلام از دست برود، در خانه و محله و همه جا نگذاريم حسين عليه السلام از دست برود، مديحه سراي بدي ها نشويم، اگر رفتيد در خانه يك طاغوتي، نگوييد كه آنها پيشرفت كرده اند و ما عقب افتاده ايم، قصه ما قصه آن فرد نشود كه گفت:



از دست بوس، ميل به پابوس كرده ام

خاكم به سر، ترقي معكوس كرده ام



ترقي و پيشرفت كردن، به حسين عليه السلام نزديك شدن است، مواظب باشيد شيعه بودنتان را از دست ندهيد، به چهار نفر كه گرفتار دنيا شده اند، نظر نيندازيد به حسين عليه السلام اقتدا كنيد. اگر نتوانيم نمونه هاي معنوي را حفظ كنيم حالت يأس جاي


خود را در تحليل هاي ما باز مي كند، نمي دانم گاهي اوقات با اين اشرافي زده ها برخورد كرده ايد، همه آنها پذيرفته اند كه بدجوري دارند نابود مي شوند، آنها به بيهودگي خود راضي شده اند، اكنون زدگي و پذيرفتن پوچي، خاصيتش اين است، اين خطرات براي بشر وجود دارد، حسين عليه السلام آدمها را نجات مي دهند، حسين عليه السلام شيعه را نجات داد، اگر به حسين عليه السلام نزديك شويم از تمام اين مشكلات و انحراف ها و بيهودگي ها در امان مي مانيم، حسين عليه السلام كشتي نجاتي است كه نمي گذارد انسانها به روزمرگي تن بدهند، و همه ديديد كه در كربلا، حسين عليه السلام تسليم چيزي كه انسانيت متعالي اش را خوار كند، نمي شود، پس حسين عليه السلام دواي دردهاي ماست، به شرطي كه براي فهميدن پيام او وقت بگذاريم و ان شاءالله، ارادتمان به اين نور مقدس خداوند بيشتر شود.

حسين عليه السلام نشان داده است كه اي انسانها تسليم هر چيزي نشويد، خودتان را صرف هر ميل سبك و پستي نكنيد، نگوييد كه چون جامعه امروز در ميل منفي افتاده است، پس من كاري نمي توانم بكنم، در كربلا يك نفر قيام كرد و نشان داد كه اي بشريت مي توان در مقابل انبوه انحراف ها قيام نمود، مي توان در هر شرايطي انسان بود و در هر شرايطي يك انسان معنوي مقدس و متعالي باقي ماند. آري نمي شود حسين عليه السلام شد ولي مي توان حسيني بود.

و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته