بازگشت

حسين پوچ شناس بزرگ


السلام عليك يا اباعبدالله و علي الارواح التي حلت بفنائك، عليك مني سلام الله ابدا ما بقيت الله و بقي الليل و النهار و لا جعله الله آخر العهد مني لزيارتكم.

هنر شيعه از ابتداء اين بوده كه نخواسته است تنها به ظاهر اسلام بسنده كند و خود را بفريبد بلكه تلاش كرده است حقيقت اسلام را بفهمد و خود را نجات دهد. گاهي اوقات انسان ها با يك حقيقت بزرگ، آنقدر سطحي برخورد مي كنند كه در واقع از آن بهره اي نمي گيرند. دغدغه ي انسان مگر غير از اين است كه مي كوشد تا آسماني و لايق بهشت برين شود؟ و به همين جهت است كه بايد از ابزاري كه خداوند براي بهشتي شدن او فراهم نموده است، استفاده لازم را ببرد. سوال اين است كه ما بايد چگونه به اسلام و نهضت اباعبدالله عليه السلام نگاه كنيم تا بهشتي شويم و روحمان، روح ملائكه ي برين شود؟ اگر از اين نكته غافل شويم، همان بلايي را بر سر اسلام مي آوريم كه خليفه اول، دوم و سوم دانسته و ندانسته بر سر اسلام آوردند. به روانكاوي موضوع دقت بفرماييد، ما اگر از يك نكته مهم غافل شويم ديگر از اسلام و حسين عليه السلام نمي توانيم استفاده كنيم و آن اين است كه ما بناست الهي شويم و بعد


روحانيمان بر جنبه ي جسماني ما غلبه كند و اصلا براي همين روي زمين آمده ايم، آمده ايم تا شايسته بهشت شويم، چه با اشك، چه با خون، چه با مناجات شبانه و چه در صحنه ي مبارزه با فرق دشمن را شكافتن و يا شهيد شدن. وقتي فقط دين مطرح است، دين مي گويد: نيمه شب از خواب بيدار شو، انشاءالله بيدار مي شويم، و نيز مي گويد: سينه سپر كن و سينه دشمن خدا را بشكاف كه انشاءالله مي شكافيم. عمده اين است كه اين نكته فراموش نشود كه با حاكميت دين بر جان و اراده و فعل ما، روحانيت و معنويت بر ما غالب شده است.

شيطان هميشه مي خواهد جنبه ي روحانيت را از ما بگيرد. او نمي تواند دين را از ما بگيرد، فرض كنيم امشب شيطان شما را وسوسه بكند كه فردا صبح نماز نخوان، خود را خسته كرده است، چون حتما نمازتان را مي خوانيد، شيطان هم اين اندازه مي فهمد كه اين گونه با ما حرف نزند، ولي در نماز به سراغمان مي آيد و انگيزه ي الهي را از ما مي گيرد، نمازي كه انسان بايد در آن حضور قلب داشته باشد، گذشته و آينده را نبيند و تنها خود را در محضر حق ببيند، اين حس حضور معنوي را از انسان مي گيرد نه خود نماز را. سرّ اين كه بايد انسان در نماز فوق گذشته و آينده باشد، اين است كه گذشته و آينده براي خدا معنا يكسان است، خدا حضور است و حي؛ و كسي از گذشته و آينده نگذشته و در حضور نيست؛ با خدا نمي تواند ارتباط برقرار كند. وقتي شيطان حضور را مي گيرد، يك مرتبه مي بيند كه در نمازتان، يا غصه ديروز را مي خوريد، يا به فكر فردا هستيد. اين جاست كه نماز از دست مي رود. هنر اين است كه با اهميت دادن به جنبه هاي معنوي مسائل ديني، كاري بكنيم تا نمازمان بي روح نگردد و كربلا و اسلام از دستمان نرود.