بازگشت

امام حافظ قداست ها


السلام عليك يا اباعبدالله و علي الارواح التي حلت بفنائك، عليك مني سلام الله ابدا ما بقيت و بقي الليل و النهار و لا جعله الله آخر العهد مني لزيارتكم.

يكي از شيوه هاي سلوك يا دستگاه هايي كه شريعت محمدي صلي الله عليه و آله را براي ما قابل فهم و قابل عمل مي كند، دستگاه يا شيوه سلوك امام حسين عليه السلام است. از اين قاعده غافل نباشيد كه اجراي دين بايد يك تجسم و تعين خارجي داشته باشد كه اصطلاحا به آن سبك و شيوه سلوك در آن دين ميگويند. مشرب بسياري از عرفا به قنبر، غلام حضرت علي عليه السلام ختم مي شود، يعني قنبر به كمك مولايش اميرالمومنين عليه السلام يك دستگاهي گرفته كه به قدري آن دستگاه مفيد است و قدرت رساندن دارد كه عرفا به كمك آن دستگاه به مقصود خود مي رسند. متأسفانه گاهي اوقات از اين نكته غافل مي شويم كه دستگاه خود اباعبدالله عليه السلام در رساندن ما به مقصدمان خيلي مهم است، و بر همه ما واجب است تا با تدبر بر روي حركات حضرت اباعبدالله عليه السلام و تحليل نهضت كربلا راه نجات را پيدا كنيم.

يكي از مواردي كه بايد روي آن دقت كنيم اين موضوع است كه از زواياي


متعدد متوجه روحيه هاي مختلفي كه به جنگ امام حسين عليه السلام آمده اند باشيم و اينكه اينها داراي چه خصوصيات عمده اي بوده اند؟ هميشه ما بر اساس مباني خاصي، تصميم گيري مي نماييم، اگر ملاحظه كنيد مبناي روحيه اي كه در مقابل امام حسين عليه السلام قرار مي گيرد، روحيه نفي مقدسات است. يعني بعضي ها با وجودي كه نماز مي خوانند و روزه مي گيرند، ولي چيزي را كه نه تنها نمي فهمند بلكه بر نفي اش تلاش دارند، مقدسات است. نمونه بسيار روشن آن را هم اكنون شما در روحيه وهابي ها مي بينيد، آنها نمي گويند كه نماز نخوانيد، روزه نگيريد، ولي مي بينيد كه مقدسات را به چيزي نمي گيرند و چيزي را مقدس نمي شمرند، آنچه را كه شيعيان واقعي در قبور ائمه بقيع «عليهم السلام» مي بينند، آنها نه تنها نمي بينند، بلكه شيعه را به خاطر مقدس شمردن قبور آن بزرگواران نفي مي كنند. ممكن است بگوييد وهابي ها كه خدا و قيامت را قبول دارند، پس يعني چه كه نفي مقدسات مي كنند؟ مگر قيامت و خدا همان مقدسات نيستند؟ در جواب مي گوييم شما عكس اين موضوع را در نظر بگيريد تا مطلب روشن شود، اگر كسي قيامت را قبول دارد از آنجايي كه قيامت يك حقيقت مقدس است پس هر كسي كه به قيامت نزديك تر مي شود، مقدس تر است و اگر پيامبر و ائمه «عليهم السلام» به قيامت نزديك ترند پس مقدس ترند. حالا فكر وهابي ها نه تنها شما را مسخره مي كند، بلكه نفي مي كند، مي گويد: «استغفر الله، پيامبر مرد و تمام شد و در قيامت دوباره زنده مي شود، اصلا از نظر آنها حقيقت پيامبر منتفي است.

شما از اين موضوع ساده نگذريد، فكري در دل اسلام ظاهر گرديد كه اين فكر از آداب و ظواهر دين جدا نشد ولي مقدسات برايش چيزي نبود. اگر اين جريان فكري، روشن شود، مي فهميد چرا حسين كشي براي كل جهان اسلام - به خصوص در همان سال 61 هجري قمري - به جز براي شيعه، چيز مهمي نيست - نه اينكه اينها بگويند كشتن حسين عليه السلام كار خوبي بود حتي يزيد هم گفت: خدا عبيدالله را بكشد چرا حسين را كشت؟ - در ديدگاه آنان اتفاقي نيفتاده است، فقط يك آم خوب كشته شده است. حالا از ديدگاه اينها چرا امام حسين آدم خوبي است؟ براي اينكه


راست مي گويد، نماز مي خواند و مثل آدمهاي خوب اهل سنت است. بايد دقت كنيم كه به طور كلي «خوب» در ديدگاه شيعه غير از «خوب» در ديدگاه غير شيعه است. «خوب» از نظر اهل سنت، خوبي است كه قالب شريعت را دارد، ولي «خوب» واقعي از نظر شيعه كسي است كه شدت وجود دارد و داراي مقام قرب بيشتري است. ملاصدرا مي گويد: شما از دو منظر مي توانيد پيامبران را ببينيد، يكي اينكه مثل سنگي كه آن را طلا مي گيرند، يعني پيامبر آداب دين را دقيقا رعايت مي كند، نماز را سر وقت مي خواند، تمام الفاظ نماز را با دقت مي خواند، معني اش را هم مي فهمد، ديگر اينكه، سنگي است كه طلا مي شود، اين جا ديگر قلب پيامبر صلي الله عليه و آله نماز است، نه اينكه پيامبر صلي الله عليه و آله يك آدمي است مثل بقيه آدمها كه فقط ظاهرش به آداب دين آراسته شده است. در فرهنگ اهل سنت و عوام مسلمانان كسي كه آداب دين را رعايت مي كند تا در روز قيامت نجات پيدا كند و كسي كه آداب دين را رعايت نمي كند، اينها ذاتا دو نوع آدم نيستند كه يكي مقدس و آسماني باشد و ديگري غير مقدس و زميني، بلكه ذاتا تفاوتي ندارند فقط در رعايت و عدم رعايت آداب دين تفاوت دارند. يعني تفاوت در ظاهر است و نه در ذات.

از ديدگاه شيعه واقعي، انسان متدين مي خواهد از طريق رعايت آداب دين، باطن خود را همين به قيامت وصل كند و با غيب برين ارتباط پيدا كند، لذا چنين انساني، ذاتا با انسان غير متدين تفاوت دارد پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله فرمودند: «الان قيامتي قائم» يعني قيامت من همين حالا برپاست. يعني قلب و جان پيامبر تماما قيامتي و قيامت است.

متأسفانه ما گاهي اوقات تصور مي كنيم كه انسان متدين و انسان غير متدين هر دو آدم هستند، با اين تفاوت كه انسان متدين آدم خوبي است، آداب دين را به خوبي انجام مي دهد تا بعدا در قيامت خوش باشد، اين فكري است كه مقدس كش است و نفي مقدسات مي كند. از اين جا مباني فرهنگ شيعه و اهل سنت با هم فرق مي كند كه فرهنگ اهل سنت آدم خوب و آدم بد، هر دو را، تا آدم عادي مي داند كه قالبشان با هم فرق مي كند و نه قلب شان. شما در فرهنگ اهل سنت دقت كنيد، دغدغه هايي كه


در شيعه مي بينيد مثل آنچه در سخنان حضرت امام سجاد عليه السلام به ابوحمزه ثمالي داريم كه مي فرمايند: اگر كسي حضور قلب نداشته باشد عبادت ندارد، در فرهنگ اهل سنت به اين شكل، چيزي نداريم، فرهنگي است كه در آن تزكيه و تغيير انسان براي متعالي شدن به عنوان جزئي از دين وجود ندارد، و از همين جا است كه متوجه مي شويد چرا فرهنگ اهل سنت مي تواند عمر را تحمل كند و علي بن ابي طالب عليه السلام را كنار بگذارد. شما اگر آن فرهنگ را بشناسيد و خود را در آن عالم قرار بدهيد، متوجه خواهيد شد كه عمر به راحتي قابل تحمل است، چرا كه ديدگاه آنان علي بن ابي طالب عليه السلام داراي يك وجود عالي متعالي نمي باشد كه عمر از آن محروم باشد، از نظر آنها، حضرت علي عليه السلام و عمر هر دو آدمند كه فقط اين يكي، نمازش هم بهتر است اما به هر جهت دو تا آدم هستند كه هر دو صحابه پيامبرند و حتي چون ابوسفيان هم صحابه پيامبر است شما حق نداريد در زيارت عاشورا او لعن كنيد و لذا اگر او را لعن كرديد حكم شما قتل است و مي بينيد كه به خوبي خلفاء را تحمل مي كنند. در آن فرهنگ اگر خليفه اموي و عباسي شراب بخورد، مسئله اي نيست، اين يك آدم مسلمان است كه آدابش بد است امام حسين عليه السلام هم يك آدم مسلمان است كه آدابش خوب است. ولي در فرهنگي ديگر، امام حسين عليه السلام يك انسان مقدس است، يك حقيقت عالي و متعالي است كه تمام وجودش معناست و آن فرهنگي كه سيلي به صورت فاطمه زهرا «سلام الله عليها» مي زند، به اين دليل است كه او را يك زن خوب مي داند كه حالا بدي كرده است، نه يك حوراء انسيه كه حضور آسماني اش بسيار بيشتر از حضور زميني است.