بازگشت

جرات انتخاب، همه ي انتخاب


در كربلا دو جبهه روبروي هم هستند، يكي جبهه ي حكمت است و ديگري جبهه ي انبوه آدمهاي بي حكمت. جبهه ي حكمتي كه از جسم و پوست و گوشت و استخوان و زمين زمان مي گذرد و برق اسلحه ها متوقفش نمي كند و وقتي اسلحه ها نتوانست انسان را در اين جبهه متوقف كند، انسان مي تواند اراده كند آنچه را كه بايد اراده كند. شما به اين نكته از حيات و سليقه و خوي بشري توجه كنيد كه بسياري وقتها بشر آنچه را كه بايد انتخاب كند و مي داند كه بايد انتخاب كند، انتخاب نمي كند. به عنوان مثال فرض كنيد شما مي پذيريد كه نماز شب خواندن شأن شماست. وقتي به شما پيشنهاد مي شود نماز شب بخوان، اراده مي كنيد، ولي خوابتان مي برد. اما در حالتي ديگر ممكن است وقتي به شما خواندن نماز شب پيشنهاد شود اصلا نپذيريد و بگوييد: ما از صبح تا شب كار مي كنيم، ديگر نمي توانيم براي نماز شب بيدار شويم!!


شما در اين حالت جرأت انتخاب نداريد كه نمي پذيريد، كسي كه بنا ندارد در جرگه ي نمازشب خوانها درآيد، او آنچه را بايد انتخاب كند، انتخاب نمي كند، ولي آن كه خوابش برد جزء نمازشب خوانهاست. اين فردي كه به شما اعتراض مي كند كه چرا مرا به افق نمازشب خواندن دعوت مي كني؟ اين آدم نمي خواهد انتخاب كند.