بازگشت

مكتب حسين فرهنگ نجات از حقيقت كشي انسان ها


السلام عليك يا اباعبدالله و علي الارواح التي حلت بفنائك، عليك مني سلام الله ابدا ما بقيت و بقي الليل و النهار و لا جعله الله آخر العهد مني لزيارتكم

مطلب عمده اي كه در خصوص كربلا همواره بايد متوجه آن باشيم و در هر جلسه متذكر آن شويم، اين است كه كربلا اسراري دارد. تأكيد ما هم خدمت عزيزان اين بوده است كه همين طور كه قرآن باطني دارد و حيف است كه فقط در حد ظاهر قرآن از قرآن استفاده كنيم، كربلا هم باطني دارد و نوري است براي حيات كلي انسان و حيف است كه شرايطي فراهم نشود تا به باطن اين واقعه بزرگ الهي نزديك شويم، و اساسا هر قدر جامعه سطحي شد به سطح واقعه كربلا مشغول مي شود و اگر خيلي به سطح واقعه كربلا نزديك شد اين در گرانمايه را آهسته آهسته زمين ميگذارد و لذا از بهترين درجه هدايت محروم مي شود. كربلا سرّ الله است، بايد آماده شد تا خداوند سرّ الهي را آرام آرام به قلب ما برساند. اگر سرّ در كلام آمد، سرّ نيست و گر سرّ است ديده ي سرّبين بايد آهسته آهسته گشوده شود.

در نهضت حسيني، حكمت و بصيرت نهفته است و در اين نهضت يك


تن، يك فرهنگ است و همه چيز، و طرف مقابل اين نهضت چهل هزار تن، هيچ اند هيچ، و همين بينش است كه توان رويارويي را به ملتها خواهد داد، چون آن كه بيشتر اسلحه دارد زودتر از طريق انبوه اسلحه هايش به سوي مرگ مي رود. پس در حكمت حسيني يك جان نيست در مقابل جانها، تا ترس، جايگزين هر انتخاب منطقي شود، يك حكمت است كه از زمين و زمان و گوشت و خون گذشته است تا ماوراء همه اينها انسان را از پوچي برهاند و در اين حال ترس ديگر محو مي شود و برق اسلحه هاي از دور به نمايش درآمده ديگر نمي توانند حكومت كنند، بلكه مجبورند نزديك شوند و تن ها را بشكافند و سرها را ببرند تا معلوم شود از آنها كاري برنمي آيد و ايجاد ترس كه همه قدرت اسلحه ها است جايي پيدا نخواهد كرد. آري اسلحه ها را براي ترساندن ساختند و نه براي بريدن و حالا در اين صحنه بريدند و شكافتند ولي نترساندند و كربلا يعني ماوراء ترس دروغين اسلحه ها، آنچه بايد اراده شود، اراده مي شود.