بازگشت

آيينه را شكستند


كسي كه حكمت حسيني را نياموخته، چگونه با انگيزه مقابله با ظلم مي تواند دشمن را به زانو درآورد و خود در مقابل دشمن به زانو درنيايد؟ اصلا متعجب نشويد كه بسياري از دشمن ستيزان، پس از مدتي مديحه گويان دشمن شان مي شوند، در كربلا آن شخص گوشواره فرزند امام حسين عليه السلام را مي كند، و گريه مي كند، فرزند امام به او مي گويد چرا گريه مي كني؟ مي گويد: براي مظلوميت شما، دوباره مي گويد: پس چرا گوشواره را مي كني؟ مي گويد: اگر من گوشواره را نكنم، يك نفر ديگر اين كار را مي كند!! يعني حيطه شخصيت غير حكيمانه چنين است كه هم مي خواهد رئيس خود را راضي كند و هم مي داند اين كارش خلاف آن باوري است كه دارد. «تضاد بين عقيده و عمل» يكي از مسائل مهم تاريخ است كه در كربلا اتفاق افتاده است. عقيده اش اين است كه حسين بن علي عليهماالسلام فرزند پيغمبر است و اينها فرزندان رسول خدا هستند، مظلوم هستند، حق مي گويند و حق حكومت با آنهاست، ولي عملش اين است كه آنها را بكشد. چرا بكشد؟ براي اينكه از دست خودش راحت شود. اين چه حسيني است كه نمايش دهنده ي خباثت كسي است كه تضاد بين عقيده و عمل پيدا كرده و به اين مرحله رسيده است كه حسين عليه السلام را بكشد، تا آيينه را بشكند، يعني حال كه خود را نمي تواند حسيني كند، لااقل آيينه نمايش خباثت وجودي خود را كه ضد عقيده اش مي باشد بشكند. شما بايد خيلي دقت كنيد، اين قصه هميه و همه وقت اتفاق افتاده است، وقتي كسي حسيني نباشد به ضد عقل خودش عمل مي كند، همين امروز هم، آنهايي كه قبله شان آمريكا است، مستكبر و خبيث


بودن آمريكا را مي دانند، ولي چاره اي جز مديحه سرايي ندارند و اگر ميدان عمل پيدا كنند چنان مديحه سرايي براي آمريكا مي كنند كه براي امام زمان (عج) نخواهند كرد. اين مسئله را شما بايد در كربلا ببينيد، حسيني باشيد و حكمت حسيني را بشناسيد تا نجات پيدا كنيد و بدانيد كه فقط روح ضد ظلم داشتن براي نجات از چنگال ظالم كافي نيست.