بازگشت

كربلا را مكتب محبت به وجود آورد


به حسين عليه السلام قسم محال است كربلا جز با مكتب محبت به وجود آيد. اي شيعيان: اگر آن سوسوي ضعيف ضعيف مكتب محبت به قلبتان رسيده باشد، از شادي اينكه راه درستي را مي رويد، فرياد بزنيد، مكتب محبت و مودت، مكتبي است كه اگر كسي آن را نفهمد، نه كربلا را و نه اسلام را مي فهمد، و واي به حال كسي كه كربلا را نفهمد، ديگر هيچ چيزي ندارد.



در نيابد حال پخته، هيچ خام

پس سخن كوتاه بايد والسلام



اينكه ائمه به ما مي فرمايند، بياييد در محضر اين مكتب سر بساييد و زحمت بكشيد، به خاطر آن است كه به دنياي محبت اهل البيت وارد شويم، بايد از خود درآييم تا آنها راهمان بدهند.



گفت كه شيخي و سري، راهرو و راهبري

شيخ نيم، پيش نيم، امر تو را بنده شدم



گفت كه با بال و پري، من پر و بالت ندهم

در هوس بال و پرش بي پر و پر كنده شدم



گفت كه تو شمع شدي، قبله اين جمع شدي

شمع ني ام، جمع ني ام، دود پراكنده شدم



ما نمي دانيم كه آيا وارد دنياي اهل بيت شده ايم؟ اصلا نمي دانيم كه در اين جاده هستيم يا خير! حالا اولش باشيم باز خوب است، آخرش بماند، اما اين را مي دانم كه اگر شهداي كربلا به مقامي رسيدند كه امام معصوم به آنها سلام ميكند، از


محبت به اهل بيت بود. شما در آخر زيارت عاشورا سلام مي فرستيد به كساني كه «الذين بذلوا مهجهم دون الحسين عليه السلام» خونشان را كنار امام حسين عليه السلام ريختند: آن وقت اين زيارت را امام معصوم بيان مي كند و گريه ميكند، امام معصوم نظر مي كند به كساني كه كربلا را درست كرده اند. عزيزان من كربلا فقط در مكتب اهل بيت ممكن است و مكتب اهل بيت، مكتبي است كه شما را آرام آرام در مرحله اول به اين حقيقت مي رساند كه امام معصوم در عالم هست. يعني بايد معرفت خود را به كار اندازيد و به اين نكته برسيد كه زير اين آسمان هميشه يك انسان مطلق هست كه مغز انسانيت است و خليفه مطلق خدا و جامع همه كمالات است و قرآن در وصفش فرموده «علم آدم الاسماء كلها» و آن امام است و در مرحله دوم امام را بفهميم، بفهميم كه امام چه مقامي دارد؟ بفهميم كه واسطه ي فيض يعني چه؟ وسعت مطلق انسانيت و انسان كامل يعني چه؟ و در مرحله سوم، تمرين محبت به امام را در خودمان ايجاد كنيم، اين كار بسيار مشكلي است ولي خداوند دل ما را طوري ساخته است كه محبت به امام در آن حك شده است. دل نداريم كه محبت به امام نداريم. ان شاءالله به لطف خداوند و منتي كه خدا بر سر ما مي گذارد، اگر يك ذره ما را در جاده محبت جامع اين خانواده قرار داد آن وقت به حسين عليه السلام قسم كه معني زندگي را خواهيم فهميد وگرنه هيچ نمي فهميم:



ما چو كورانه عصاها مي زنيم

لاجرم، قنديل ها را بشكنيم



صد هزاران گوشها گر صف زنند

جمله مشتاقان چشم روشنند



مكتب اهل بيت، مقام ديگري است كه انسان وقتي وارد آن شد، اصلا وارد در مكتب محبت شده است آن وقت است كه اول شور زندگي است و تازه متولد مي شويد:



مرده بدم زنده شدم، گريه بدم خنده شدم

دولت عشق آمد و من دولت پاينده شدم



چيزهايي را مي بينيد كه قبلا نمي ديديد. بعضي از چيزها را كه ديدني مي پنداشتيد ديگر نمي بينيد. با اين مقدمه، اكنون روي كربلا فكر كنيد، شما مثل اصحاب كربلا چقدر سراغ داريد، اين همه تير به سوي آنها پرتاب مي شود ولي


اصلا نگران نيستند و محكم و استوار جلوي اباعبدالله عليه السلام مي ايستند، آقاي عمان ساماني در كتاب خوب خود يعني «گنجينة الاسرار» شب عاشورا را اين گونه ترسيم مي كند كه حضرت خيمه ها را به هم راه دادند و «خلوت از اغيار شد پيراسته» بعد از صحبت هايي كه حضرت داشتند در انتها به اصحاب مي فرمايند:



رهرو ما را هواي خانه نيست

هر كه جست از سوختن پروانه نيست



نيست در اين راه غير از تير و تيغ

گو ميا هر كس ز جان دارد دريغ



آيا حضرت عليه السلام در شب عاشورا نفرمودند كه ما همه كشته مي شويم، پس برويد؟ بحمدلله قبلا اين نكته را اشاره كرديم كه آري حضرت فرمودند ولي هيچ كس هم نرفت، چون فهميدند كه اين مردن، يك مردن خاص است. ببينيد آن صحابه آن قدر تير خورده است كه پس از اتمام نماز حضرت، بر زمين مي افتد و وقتي حضرت سر ايشان را بر زانوي خود مي گذارند او مي گويد «اوفيت يا اباعبدالله» آيا من به شما وفا كردم؟



خنك آن قماربازي كه بباخت هر چه بودش

و نماند هيچش الا هوس قمار ديگر



آري كسي كه وارد مكتب محبت شد



ني خدا را امتحاني مي كند

ني در سود و زياني مي زند



يك مقدار روي اين ها فكر كنيد، لااقل كربلا را طوري ببينيم كه براي ما ابهام نداشته باشد كه اين چه مكتبي است كه آدم مي ايستد جلوي رهبرش تا رهبرش كشته نشود و بعد هم خود را بدهكار بداند و بگويد اي اباعبدالله آيا وفا كردم؟!! مگر تو دنبال چه بودي؟ مي گويد دنبال اين بودم كه خود را به اباعبدالله ببازم! حلا مي خواهم ببينم كه باختم يا خير؟... چرا اينگونه است؟ مگر اين بزرگان، اصحاب كربلا - روحي فداهم - چه چيزي به دست آورده اند كه اين گونه عمل مي كنند؟ و اين گونه در مرگ سبقت مي گيرند؟ هر كدام از انسان ها كه در كربلا بزرگتر است و هر كدام از اصحاب كه بلند مرتبه ترند عاشق پيشه تراند. نمونه آن حضرت عباس عليه السلام كه اين قدر براي ما بزرگ و باارزش است به طوري كه آن جا كه دست حضرت بر زمين افتاده است براي ما يك مقام است، يعني شما از طريق ارادت به اين دست، در


غيب به قلبتان باز مي شود، خوب كربلا اين طوري است كه هر چقدر انسان بزرگتر باشد در آن صحنه عاشق پيشه تر است، چون جاي عشق ورزيدن است. من ابدا نمي خواهم بگويم كه من و شما مي توانيم كربلا بسازيم، از خدا بخواهيد بتوانيم به كربلا ارادت بورزيم تا ان شاءالله وارد مكتب محبت شويم، مكتب محبت، مكتب جامعيت است يعني



عقل گويد شش جهت حد است و ديگر راه نيست

عشق گويد راه هست و رفته ايم ما بارها



شما تا در مقام عقل قرار گرفته ايد مي گوييد كه شش جهت بيشتر نداريم. حق هم داريد و درست هم مي گوييد، چون در ساحت عقل، جهت هفتمي در عالم وجود ندارد. حالا از شما مي پرسم كه مجبت چند جهتي است؟ اصلا محبت جهت دارد؟ محبت، تو را از جهت ها خارج مي كند. نگاه به مكتب محبت، نگاه ورود به جامعيت است. از خداوند اين محبت را بخواهيد، ممكن است كه اين محبت را نفهميم ولي بايد از خدا بخواهيم چرا كه خداوند در قرآن عزيزش اين راه را در برابر ما قرار داده است كه اگر خواستي مزد رسالت پيامبر من را بدهي بايد اهل بيت را دوست داشته باشي، «قل لا اسئلكم عليه اجرا الا المودة في القربي» پس تو حق داري كه اين دوست داشتن را طلب كني، با ورود به اين مكتب از تمام معصيت ها و ضعف ها و نگراني ها و يأس ها و خطورات ذهني مزاحم و سرگرداني ها آزاد مي شويم، داشتن اين مصيبت ها در آن غوطه ور شدن به اين دليل است كه ما هنوز بيرون دبستان محبت اهل بيت ايستاده ايم، شما نگاه كنيد به افرادي كه يك ذره وارد دنياي محبت اهل بيت شده اند. آيا مسائل زندگي گرفتارشان كرده است؟ اين آدم ها هم مثل ما زندگي مي كنند اما اصلا گرفتار زندگي نيستند گرفتار محبت به اين خاندان باكرامت هستند و زندگي هم مي كنند. عكس اين موضوع بد است كه آدم هيچ محبتي به اين خانواده نداشته باشد و عجيب هم گرفتار زندگي مي شود، اين گرفتاري است اين بي رمقي است. در روايت داريم كه «ان للحسين محبة مكنونة في قلوب المؤمنين».