بازگشت

محبت اهل بيت عامل تحرك اصحاب كربلا


السلام عليك يا اباعبدالله و علي الارواح التي حلت بفنائك، عليك مني سلام الله ابدا ما بقيت و بقي الليل و النهار و لا جعله الله آخر العهد مني لزيارتكم.

سلام خدا بر حسين و اصحابش و لعنت خدا و لعنت همه لعنت كنندگان راستين بر آنهايي باد كه با خودخواهي و دنيادوستي خود، حق واقعي مردم را كه داشتن حاكماني معصوم بود، ضايع كردند.

اگر كهكشان در آسمان راه كعبه را نشان مي دهد، حسين عليه السلام و اصحاب او در آسمان انسانيت كهكشاني هستند كه راه قبله مي نمايانند. واقعه عاشورا دروازه اي از نور است تا مردم به ظلم آباد زندگي دل نبندند و اگر حسين عليه السلام و اشاره هاي او در زندگي ما نباشد، خورشيد گرمابخش ايمان مي ميرد و واي بر آن وقتي كه ايمان بميرد.

شما مقايسه كنيد بين كساني كه واقعا نور حسين عليه السلام را دارند با كساني كه به هر دليلي از اين نور محرومند. آيا كساني كه بدون حسين عليه السلام هستند مي توانند در عالم معنا وارد شوند؟ با مختصر اطلاعاتي كه دارم، به نظر مي رسد كه حتي در بين هزار نفر


از اهل سنت، يك نفر هم نمي تواند «عالم معنا» را حس كند و شايد از هر ده هزار نفر مردم غير مسلمان هم يك نفر نتواند «عالم معنا» را حس كند، البته حس كردن غير از فهميدن است، و معتقدم در شيعه، مسئله حس كردن «عالم معنا» به اين كمي نيست. البته نمي گويم كه همه شيعيان «عالم معنا» را حس مي كنند. چرا كه ورود به دبستان معارف اهل بيت خيلي تلاش و كوشش مي خواهد. آنچه سعي دارم عزيزان به خوبي بفهمند اين است كه «احساس معنا» يك عالمي و يك فرهنگي است و يك حال و هواي خاصي است كه در خانواده پيامبر گرامي اسلام به دست مي آيد، شما به عرفاي اسلامي نظري بيندازيد، حتي عرفاي اهل سنت معترف هستند كه هر چه از اين راه به دست آورده اند مديون سلسله اي هستند كه به اميرالمؤمنين علي عليه السلام ختم مي شود. عارف يعني كسي كه معنا را حس مي كند، ما با عارفان دروغين كاري نداريم، حرف ما اين است كه اگر يك عارف واقعي در اهل سنت باشد - به ادعاي خودشان - اين احساس معنا را با سر ساييدن مكرر و ممتد در خانواده پيامبر گرامي اسلام و اهل بيت او به دست آورده است و بحمدلله شيعه بسياري از اين موانع را پشت سر گذاشته و وارد اين دبستان شده است، حال بايد درس بخواند. بسياري از ما شيعيان قيمت و ارزش حضور در محضر اهل بيت «سلام الله عليهم» را نمي شناسيم، شما گفتار برخي از اين عرفا را مطالعه كنيد، مي گويد متوجه شدم كه اسلام خيلي عزيز است و به همين جهت وارد به اسلام شدم ولي تا به اهل بيت نزديك نشدم، به مطلوبم نرسيدم و اين نزديك شدن به فرهنگ اهل بيت «عليهم السلام» خود بحث مفصلي دارد كه از اين مقال بيرون است [1] ، عمده اين است كه توحيد را بفهميم آن وقت نور حق خودش را نشان مي دهد، آنكه نور حق را شناخت مي بيند آن نور كجا هست و كجا نيست.



ديده آن باشد كه باشد شه شناس

تا شناسد شاه را در هر لباس



يعني احساس عالم معنا در يك فرهنگ به نام فرهنگ اهل بيت


«سلام الله عليهم» جاي حقيقي خود را پيدا كرده و اهل بيت صاحب اصلي اين مقام اند. شيعه براي اينكه بفهمد كه چرا شيعه است بايد بفهمد كه در اين خانواده چه چيزي وجود دارد؟ اگر كسي بگويد «هر كس به كسي نازد، ما هم به علي نازم» و خداي ناكرده در وراي اين حرف يك احساس معنوي نباشد - بلكه احساس گروهي باشد - اين فايده ندارد - جانم به قربان اين جمله! اما آيا قلبت مي فهمد كه «ما هم به علي مي نازيم» يعني چه؟ يعني آيا تو احساس عالم معنا را در اين خانواده يافته اي و آن را بر قلبت جاري كرده اي؟ اصلا حس معنوي را مي داني يا آن را داري؟ دارايي غير از دانايي است، شما اگر شيعه نباشيد و قرآن بخوانيد مي توانيد از آن استفاده كنيد ولي اينكه قلب شما محل حكم قرآن شود چيز ديگري است. اعتقاد به اين كه قيامت هست، سخت نيست، شيطان هم به خدا گفت: «انظرني الي يوم يبعثون» - اعراف / 14 - يعني خدايا تا قيامت به من فرصت بده، پس شيطان هم مي فهمد قيامت هست. ولي فهميدن اين كه قيامت هست، دينداري نيست، اين كه بدانيم قيامت هست كربلا به وجود نمي آورد، احدي هم غير از اهل بيت نمي تواند كربلا را درست كند، براي اينكه اينها در مستي شوق حضرت حق هستند و اين مستي غير از آن چيزي است كه ما بدانيم مثلا قيامتي هست، اميرالمؤمنين عليه السلام مي فرمايند «لو كشف الغطاء ما ازددت يقينا» يعني اگر پرده ها كنار رود چيزي به يقين من اضافه نمي شود. ابن ابي الحديد كردن به علي بن ابي طالب عليه السلام شخص خود ايشان نيست، بلكه منحصر به مكتب شيعه است، شيعه يك فرهنگ و مكتب است. اين چه نگاهي است كه مي تواند بگويد اگر پرده ها عقب رود چيز جديدي نمي بينم. شما از طريق مكتب شيعه و اهل بيت مي توانيد به آن طرف ميدان دنيا قدم نهيد، اين مشكل بزرگي است كه گاهي شيعيان به دنبال آن گوهر تشيع نيستند. قرآن مي فرمايد مودت اهل بيت اجر رسالت پيامبر صلي الله عليه و آله است. قرآن نفرمود احترام به اهل بيت مزد رسالت است. به عنوان مثال شما اگر بخواهيد به بنده احترام بگذاريد جلوي پاي بنده بلند مي شويد اما اگر بخواهيد ما را دوست داشته باشيد از يك طرف من بايد دوست داشتني باشم، از طرف ديگر دل


شما بايد حركت كند تا من را بپذيريد و به من وصل شود و اين هم كار مشكلي است قرآن فرمود بايد به اهل بيت مودت ورزيد يعني اگر مي خواهي وارد ميدان حقيقي دين اسلام شوي بايد از خود در آيي و به اهل بيت وصل شوي و اين اتصال و يگانگي با محبت ممكن مي شود و داستان محبت خود سر ديگري است! [2] شنيده ايد كه شيعه مكتب عشق است. ولي در اين ميان اينكه اين عشق را خودمان تجربه كنيم چيز ديگري است.


پاورقي

[1] رجوع شود به شرح خطبه 2 نهج‏البلاغه و مباحث حب اهل البيت.

[2] رجوع شود به مباحث «مباني نظري و روش‏هاي عملي حب اهل البيت».