بازگشت

قاتلاني اسير


رسم كربلا، رسمي است كه قاتلان در اسارتند و شهيدان و شهيددادگان سرور و عزيزند، نه شكست خورده و ضعيف. و خدا رسم كربلا را اين چنين بنا نهاده و تا آخر هم، اين رسم، شهادت دارد ولي ذلت ندارد، كشته شدن دارد ولي شكست ندارد.

اينان پرواي حق داشتند لذا جايي براي پرواي از دشمن در قلبشان نمانده بود، البته بي پروايي اينان در برابر دشمن غير از دريده بودن و بي حيا بودن است. هرگاه رسم ما، رسم كربلا شود اضطراب و يأس در زندگي ما تبديل به آرامش و عبادت مي شود. رسمي كه دشمن را به جايي مي كشاند كه مي گويد: «من خودم نيستم من شمايم» و در واقع قاتلان بر همديگر نفرين مي فرستند، و در حكم دفاع از مقتولان درمي آيند. اين را هنر اسلام مي گويند، شما چنين چيزي را كجا سراغ داريد؟

يزيد خواست حسين عليه السلام نباشد تا هيچ اراده اي در مقابل اراده او در تمام مملكت حكومت نكند، و حسين عليه السلام خواست در چنين فرصتي اسلام را كه مي رفت تا فراموش شود و سراسر جامعه را گروه بازي و قبيله گرايي پر كند، مجددا احياء نمايد. و وقتي اين جنگ به پايان رسيد، نه تنها مدينه و مكه و بصره و كوفه كه تا گردن در غفلت جدايي از اسلام فرورفته بودند، بيدار شدند، بلكه شام هم، آري شام هم كه اسلام را به معاويه مي شناختند و از همه چيز اسلام بي بهره بودند بيدار شدند و فهميدند كه سال هاست معاويه به آنها دروغ گفته است.