بازگشت

ناحق ترين جبهه


اگر حركات اباعبدالله عليه السلام را به دقت بنگريد متوجه مي شويد كه حضرت در واقع دارند يك دين درست مي كنند نه يك حادثه. حسين مني و انا من حسين [1] پيامبر، يعني همين، پيامبر صلي الله عليه و آله مي فرمايند: «من و حسين مي توانيم جمعا يك دين را كامل كنيم.» شريعت از آن پيامبر صلي الله عيه و آله است و جلوه كامل ملكوتي در آن حالت خاص را اباعبدالله عليه السلام ظاهر مي كنند. در روايت هم داريم كه دين در زمينه شهادت حضرت امام حسين عليه السلام يك نمود خاص پيدا مي كند و شيعيان امام حسين عليه السلام هستند كه به مكه فخر مي فروشند. [2] . بدون مكه كسي كربلايي نمي شود ولي بعد از مكه مي توان با كربلا اوج گرفت. مثل امام و نبي. امام بالاتر از نبي است ولي پيامبر اكرم (صلوات الله عليه و آله) هم نبي اند و هم امام. يا مثل حضرت ابراهيم عليه السلام كه اول پيامبراند و بعد به مقام امامت مي رسند و خداوند به حضرت ابراهيم عليه السلام در وقتي كه پيامبر هستند، پس از گذراندن آن امتحانهاي سخت مي فرمايد: «اني جاعلك للناس اماما» در هر صورت مقامي كه كربلا در آن واقع شده است به جهت تلاشي است كه امام براي نشان دادن و محقق كردن آن مقام انجام دادند. لذا بايد جبهه اي از خالص ترين انسانها با سالم ترين انگيزه ها و با رهبري كه عاليترين انسان آن


عصر است تشكيل شود. امام مأمورند همه ي گوهرهاي نهان امامت را در صحنه ي عمل بنمايانند، و لذا امام اين همه زحمت مي كشد تا آنچه حقيقت امامت است در اين شرايط ظاهر شود و تا انگيزه ي حقي براي دشمن نماند و حجت بر او تمام شود، و هيچ انگيزه ي باطلي هم در جبهه ي امام نماند و همه مطهر باشند.

امام تلاش مي كند تا دشمن در متن هستي، هيچ انگيزه و دست آويز حقي نداشته باشد. اگر اين چنين شد آنوقت نهضت حسين عليه السلام، مطلق صحت و خلوص مي شود. مي بينيد در مقابل حر كه با يك لشگر خسته و تشنه به تعداد هزار نفر راه را بر امام بست چه مسالمت آميز روي نماياند. در حالي كه پيروزي بر چنين لشگر خسته اي چنانكه زهير بن قين پيشنهاد كرد كار چندان مشكلي نبود، ولي به دستور امام به اسبهاي لشگر حر آب دادند، و از افرادشان با آب و غذا پذيرايي كردند. اگر امام حسين عليه السلام حر را كشته بودند حالا كوفيان به انگيزه دفاع از حر با امام جنگ مي كردند، آنوقت ديگر نهضت كربلا با آنهمه عظمت به پا نمي شد. لذا تمام تلاش امام اين است كه هيچ دست آويز حقي براي دشمن امام باقي نماند. حكمت حسيني بسيار مشكل است. حسين بن علي عليهماالسلام يك شورآفرين حكيم است، و حكيمي است كه تمام حكمت خدا در مقام ظهور، در مظهر حسيني جمع شده است.

گاهي براي ما اين سئوال ايجاد مي شود كه چرا امام، هم خودشان اين همه به لشرگيان عمر سعد نصيحت مي كنند و هم بعضي از ياران خود مثل زهير و برير را مي فرستند. اين نصحيت ها چه نتيجه اي دارد؟ اين نصايح باعث مي شود كه اين جبهه در نيت و عمل، خلوص محض، و جبهه مقابل خباثت محض شود، تا دين حسين عليه السلام آن طور كه خدا مي پسندد ايجاد شود. عمان ساماني (رحمة الله عليه) چه زيبا مي گويد:



هست از هر مذهبي آگاهيم

الله الله من حسين اللهيم






بنده كس نيستم تا زنده ام

او خداي من، من او را بنده ام



ني شناساي نبيم ني ولي

من حسيني مي شناسم بن علي



يعني كربلا يك دين و آئين است، نه يك حادثه.


پاورقي

[1] بحارالانوار، ج 43، ص 261.

[2] کامل الزيارات.