بازگشت

تنها، اما مسئول


نه پيامبر صلي الله عليه و آله در كار خود از تنهايي اش هراسيد و نه علي عليه السلام از تنها گذاشته شدنش به وسيله طلحه و زبير ترسي به خود راه داد و نه حسين عليه السلام براي احياي دين و دينداري، تنهايي خود را بهانه كرد و از مسئوليت بازايستاد و نه من مي توانم چنين كنم و نه تو!

پيام كربلا اين است كه حقانيت دين به خود دين است، نه به تعداد طرفدارانش و دفاع از دين به جهت حقانيت خود دين است. يك دين وقتي حق است حتي اگر يك نفر حقانيت آن را بشناسد، حق همان است كه از آن دفاع كند، و تنها كار حق در آن شرايط همان دفاع آن يك نفر است از دين حق، و اساس هم همين است كه كاري كه مي كنيم حق باشد. حال اگر اين كار حق توسط يك نفر انجام گيرد و يا توسط ميلياردها نفر، اعتبار آن به حق بودن آن است و نه به كثير بودن افراد آن.

هميشه دين بزرگ را خطرهاي بزرگ تهديد مي كند، لذا آنهايي كه براي دين بزرگ، ارزشي بيشتر از خطرهاي بزرگ قائلند بزرگي خطر را مي شناسند ولي بزرگي خطر، آنها را از مواجهه با خطر بزرگ نمي رماند. نه آنكه خطر بزرگ آنها را خانه نشين كند تا خطر بزرگ، بزرگتر نمايان شود و دينداران به حقارت بيفتند. كه خداوند براي دينداران حقارت را نخواسته است و فرموده «و لله العزة و لرسوله و المؤمنين ولكن المنافقين لا يفقهون»

(عزت از آن خدا و رسول و مؤمنين است ولي منافقان اين را نمي فهمند) حيله معاويه بزرگترين خطر تاريخي تا قيام قيامت بود كه بر دامن اسلام افتاد. آتشي بود و بنا داشت دامن اسلام را به كلي بسوزاند ولي بزرگي دين از چشم حسين عليه السلام و حكمت حسيني بالاتر از آن است كه اين خطر بزرگ، بزرگي دين را بيرنگ كند و دين خاموش بماند، و حكمت حسيني همين است كه


بزرگي خطر، ما را از صحنه دفاع از ديني بزرگتر منصرف نكند. حال كه اين نكته روشن شد، چه خطري است كه از عظمت حسين عليه السلام بزرگتر باشد، و بزرگي حسين عليه السلام آن را كوچك و خوار نكند؟