بازگشت

شرايطي كه بوجود آمده بود


يا اباعبدالله، اتق الله، چون هم مردم با اين مرد بيعت كرده اند و هم دينارها در دست اوست قهرا به او روي مي آورند... مي ترسم در صورت مخالفت با وي كشته شوي... من از رسول خدا (صلوات الله عليه) شنيدم كه فرمود حسين كشته خواهد شد و اگر مردم دست از ياري او بردارند، به ذلت و خواري مبتلا مي شوند. پيشنهاد من اين است كه مانند مردم راه بيعت و صلح پيش گيري و از ريختن خون مسلمانان بترسي.

حضرت به او فرمودند: بدان از پستي دنيا بر خدا همين بس كه سر يحيي بن زكريا را به زن زناكاري هديه كردند. آيا مي داني كه بني اسرائيل در بين طلوع فجر و طلوع آفتاب 70 پيامبر را كشتند و سپس آمدند در بازار و به خريد و فروش مشغول شدند و انگار كه هيچ نشده؟ و خدا هم به آنها مهلت داد و در عذاب آنها عجله نكرد و بعدا آنها را به عذابي شديد گرفت؟ پس تقوا پيشه كن و مرا رها نكن.

عبدالله بن عمر از پيشنهاد خود نتيجه نگرفت، تقاضا كرد زير سينه آن حضرت كه جاي بوسه رسول خدا است ببوسد، سه بار بوسه زد و گريه كرد و خداحافظي نمود و به مدينه رفت و اعلام بيعت با يزيد نمود. همين عبدالله بن عمر در مورد بيعت با حضرت علي عليه السلام گفت: هر وقت همه ي مسلمانان بيعت كردند من هم بيعت مي كنم و حضرت علي عليه السلام فرمودند: من كسي را مجبور به بيعت نمي كنم. ولي پس از شهادت امام علي عليه السلام با معاويه بيعت كرد و مخالفت اوليه اش هم با يزيد - به قول خود معاويه كه به يزيد گفته بود - ضرري ندارد و حتي امام حسين عليه السلام را دعوت به بيعت مي كند. و در شورش مدينه پس از قتل امام حسين عليه السلام به قبيله خود گفت: هر يك از شما كه دست از بيعت يزيد برداريد رابطه ي من با او قطع است. و هم او پس از مرگ يزيد و آمدن عبدالملك


مروان و گسيل حجاج بن يوسف ثقفي به مكه جهت سركوبي عبدالله بن زبير، وقتي حجاج وارد مدينه شد، شبانه براي بيعت به سوي او شتافت و گفت مي ترسم مرگم فرارسد و بر اثر نداشتن امام به مرگ جاهليت بميرم، و حجاج كه خوابيده بود پايش را از لحاف بيرون كرد و گفت: با پايم بيعت كن، و او با پاي حجاج بيعت كرد. ملاحظه مي كنيد كه اين ها به جهت ياري نكردن امام به چه ذلتي گرفتار شدند، و نيز شرايط نهضت امام را در نظر بگيريد، كه مقدسان و به اصطلاح روشنفكران آن زمان در آن شرايط چه افكار و اعمالي داشتند.

امام در شرايط مناسب كه مصادف با مرگ معاويه بود، توانست پيام خود را به مردم برساند.

علت اين كه امام به طرف كوفه رفت اين بود كه كوفيان به جهت ظلم هايي كه معاويه بر آن ها كرده بود آمادگي بيشتري داشتند. هر چند توفيق يكدل - بودن را از خود سلب كردند، ولي امام مسير پيام رساني خود را طي كردند، (به همين جهت امام پس از شنيدن خبر شهادت مسلم بن عقيل راه را ادامه دادند) و همچنان تا امروز اين پيام مسير خود را مي رود. آن هايي كه درد دين دارند تا قيام قيامت در اين پيام رساني شريك اند تا نگذارند حجاب سودجويي و سياست بازي، نور معنويت و شريعت را خاموش كند و شور حيات ديني كه از سرچشمه حسين عليه السلام جاري است، بخشكد و خودشان نيز با جدا شدن از اسلام و كربلا در ظلمت سرد زندگي دنيا بپوسند.

اي كاش نگاهي به زندگي انسانها در پانصد سال اخير مي كرديم تا ببينيم معني پوسيدن در ظلمت سرد دنيا و معني با شور ماندن و با شور مردن، چقدر در رابطه با دوري و نزديكي به كربلا روشن و غيرقابل انكار است. اي كاش به اطرافيان خود نگاه مي كرديم تا اين رابطه باز روشن تر خود را اثبات كند. عده اي جدا شده از حسين عليه السلام و سرد و بي روح و دنيازده، و عده اي متوسل به


حسين عليه اسلام و سرشار از اميد و صبر و آرامش.

اي خدا به حق حسين عليه السلام ما را از حسين جدا نكن تا از هيچ جبهه حقي، جدا نكرده باشي.

«و السلام»