بازگشت

هجرت


در زمان معاويه امام تا حدودي از آزادي بيان برخوردار بود و مي توانست آشكار يا پنهان به دعوت مردم بپردازد و آنان را نسبت به اوضاع مطلع گرداند ولي با مرگ معاويه، خفقان صددرصد شروع شد. يزيد دستور داده بود كه از امام حسين بيعت بگيرند و اگر بيعت نكرد، گردن او را بزنند. بنابراين امام هم در مدينه امنيت جاني نداشت و هم نمي توانست به وظيفه تبليغ و دعوت اقدام كند، پس بايد از مدينه هجرت مي كرد و همين كار را هم كرد. البته امام بايد سعي مي نمود حتي المقدور چهره خروج كننده بر حكومت و برانداز مسلح و ياغي نگيرد تا آنان براي كشتن امام بهانه لازم را پيدا كنند [1] از اين رو امام به مكه - سرزمين امن - هجرت كرد. امام خطاب به رسول خدا (ص) عرض كرد: پدر و مادرم فدايت اي رسول خدا، من از كنار تو به كراهت و اجبار خارج مي شوم و بين من و تو جدايي انداخته مي شود زيرا من با يزيد بن معاويه شرابخوار و مرتكب فجور بيعت نكرده ام و اين منم كه به اكراه از جوار تو خارج مي شوم. سلام من بر تو باد. [2] .

و به برادرش محمدبن حنفيه فرمود: برادرم، اگر در دنيا پناهگاه و جايگاهي هم نيابم، باز هم با يزيد بن معاويه بيعت نمي كنم. [3] .

و گفت: من الان قصد مكه دارم، اگر در آنجا امنيت داشتم، مي مانم والا به دره ها و دشت ها پناه مي برم تا ببينم چه مي شود. [4] .

و بارها به افراد سؤال كننده اعلام كرد كه در مدينه امنيت نداشتم و در مكه تا زماني كه امنيت داشته باشم مي مانم. به ابن عباس فرمود: من در اين حرم امن ساكن شده ام و در اينجا مادامي كه اهل آن مرا دوست داشته باشند و ياريم كنند، خواهم ماند و هرگاه آنها رهايم كنند، به جاي آنان، ديگران را برخواهم گزيد و به كلمه ابراهيم خليل متمسك شده ام كه هنگام افتادن در آتش فرمود: «خدا مرا كافي است و او خوب وكيلي است» و آتش بر او سرد و سلامت شد. [5] .


پاورقي

[1] ر.ک: تاريخ سيد الشهداء، عباس صفايي حائري، ص 200.

[2] موسوعه کلمات الامام الحسين (ع)، ص 288.

[3] فتوح، ج 5، ص 23.

[4] موسوعه کلمات الامام الحسين (ع)، ص 290.

[5] فتوح، ج 5، ص 26.