بازگشت

عاشورا در سيره ائمه اطهار


از آنچه تاكنون ذكر نموديم روشن مي شود كه پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله و ائمه اطهار عليهم السلام در روز عاشورا به ياد آن همه مصايبي كه بر امام حسين عليه السلام وارد شده اندوهگين مي شده اند و به ديگران هم دستور مي داده اند كه در آن روز به عزاداري بپردازند و به سوك و ماتم بنشينند. [1] هر چند چنين دستوري از جانب معصومان صادر نمي شد بر مسلمين لازم بود كه در آن روز مراسم عزا به پاي دارند و آثار حزن و ماتم در ايشان ظاهر گردد، زيرا همان طور كه پيشتر اشاره كرديم كسي كه رسول خدا را دوست داشته باشد غيرممكن است كه به فرزند آن حضرت عشق نورزد و او را دوست نداشته باشد. و در روز شهادتش غبار حزن و ماتم بر دلش ننشيند. واضح است كه اگر فردي در روز مصيبت دوستش ناراحت و آزرده خاطر نگردد، دوستي او ظاهري و سطحي است و در واقع او را دوست نمي دارد؛ زيرا ارتباط معنوي بين دو دوست ايجاب مي كند كه در غم و شادي يكديگر شريك باشند. [2] پس اگر ما در روز عاشورا متاثر نشويم و در خود احساس ماتم و اندوه ننماييم بدون ترديد در دوستي مان نسبت به رسول اكرم صلي الله عليه و آله و فرزندش كه بسيار مورد تكريم و محبت آن بزرگوار بوده است صادق نيستيم. [3] در كتب فريقين روايات بسياري نقل شده كه پيامبر صلي الله عليه وآله بارها بر مصايب امام حسين عليه السلام كه جبرئيل از آن خبر داده بود، گريه كرد. در پيش روايت صحيحي از مستدرك حاكم نيشابوري از ام الفضل بنت الحارث در اين باره نقل كرديم.

همچنين از كتاب «ذخاير العقبي » از ام سلمه بازگو شده است كه او گفت رسول خدا را ديدم در حالي كه بر سر حسين دست مي كشيد، گريه مي كرد. عرض كردم: چرا گريه مي كني؟! فرمود: همانا جبرئيل به من خبر داد كه اين پسرم در سرزميني به نام كربلا كشته مي شود. سپس مقداري خاك قرمز رنگ به من داد و فرمود: اين از خاك همان سرزمين است و هر زمان آن خاك به خون مبدل گشت بدان كه وي كشته شده. ام سلمه گفت: آن خاك را در شيشه اي نزد خودم نگه داشتم و با خودم مي گفتم آن در روز بسيار عظيمي به خون مبدل مي شود. [4] گفتگو درباره بيانات و مطالبي كه از معصومان در مورد عاشورا ابراز داشته اند و نيز بررسي روش ايشان در آن روز بسيار مفصل است كه در اين مختصر نگنجد. اما به طور كلي مي توان گفت كه آن بزرگواران در روز عاشورا به عزاداري و سوگواري مي پرداختند. دستور مي داده اند، مرثيه خوانان، شعرا و كساني كه از آن واقعه مطلع بوده اند، آن واقعه را براي ديگران تشريح كنند و مصايبي را كه در آن روز بر اهل بيت پيامبر وارد شده بيان نمايند. و مقصودشان اين بوده كه آن رويداد به صورت يك مكتب پويا و خط دهنده براي هميشه زنده بماند. لذا تاكيد كرده اند كه عاشورا را از ياد نبريد و به نام امام حسين مجالس سوگ و ماتم به پا داريد، تا حقايقي كه آن حضرت به آن جهت به شهادت رسيده فراموش نشود.

روشن است كه احكام اسلامي بر مبناي جلب مصلحت و دفع مفسده پايه گذاري شده است. بنابراين منظور از به پا داشتن مجالس عزاي حسيني اين نيست كه تنها براي خاندان پيامبر صلي الله عليه وآله همدردي و تسليتي باشد و به قول روضه خوان ها حضرت زهرا عليهاالسلام را خوشحال كنيم و چنين بپنداريم كه به هر اندازه گريه كنيم به همان اندازه تسلي خاطر براي رسول خداصلي الله عليه وآله و حضرت فاطمه عليهاالسلام فراهم آورده ايم اگر عقيده مان درباره به پا داشتن مجالس حسيني تنها اين موضوع باشد يقينا مقاصد حضرت پيغمبر و حضرت علي و حضرت فاطمه را پايين آورده ايم. بدون شك تاكيد بر اين كه مراسم عاشورا و عزاي حسيني فراموش نشود مقصود آن است كه واقعه كربلا به عنوان مكتب تعليم و تربيت الهي براي هميشه زنده باشد.

آري به وسيله همين مجالس است كه دين اسلام تبليغ مي شود و بر اثر واقعياتي كه در آن مجالس بيان مي گردد مردم حق را از باطل تشخيص مي دهند و راه خود را بازمي يابند. بنا به گمان برخي از سياحان فرانسوي، از پيشرفت طايفه شيعه بدون امكانات تبليغاتي و قوه قهريه در اين دوره كوتاه مي توان گفت كه در يكي دو قرن آينده به لحاظ كمي بر ساير فرق مسلمان غلبه خواهد كرد و سبب آن همين تعزيه داري است كه فرد فرد اين فرقه را داعي و مبلغ مذهب خود ساخته است. امروزه هيچ نقطه اي از نقاط عالم را نمي بينيم كه دو نفر شيعه باشند و اقامه عزاي حسيني ننمايند و بذل مال و منال نكنند.

در كتاب «السياسة الحسينية » آمده است يك نفر عرب شيعي بحريني را ديدم كه در هتل يكه و تنها مجلس عزا برپا كرده، كتاب گرفته بر كرسي نشسته، چيزي مي خواند و گريه مي كرد و سپس آنچه را از ماكول و مشروب براي آن مجلس تهيه ديده بود ميان فقرا تقسيم كرد. [5] .

شيخ طوسي از عبدالله بن سنان روايت كرده است كه او گفت: بر سرورم جعفر بن محمد عليه السلام در روز عاشورا وارد شدم، او را با چهره گرفته و ظاهري اندوهگين در حالي كه اشكهايش مانند مرواريد افشان فرو مي ريخت، ملاقات كردم! عرض كردم اي پسر رسول خدا چرا گريه مي كني؟ - خدا چشم تو را نگرياند - فرمود: آيا غافلي كه حسين بن علي در مثل اين روز به قتل رسيده و (دچار مصيبت شده)؟ از آن حضرت پرسيدم: سرورم، راي شما درباره روزه اين روز چيست؟ فرمود: روزه بگيريد بدون اين كه آن را روزه به حساب آوريد و افطار كنيد بدون اين كه آن را موجب خوشحالي و «بركت » قرار دهيد، و آن را روزه كامل قرار مدهيد. يك ساعت پس از نماز عصر با آب افطار كنيد. [6] شيخ صدوق به سند خودش از حضرت رضا عليه السلام روايت كرده كه آن حضرت فرمود: «ماه محرم ماهي است كه در زمان جاهليت، در آن ماه جنگ و ظلم را حرام مي دانستند، اما در آن ماه خون ما حلال دانسته شد و حرمت ما هتك گرديد. اهل بيت و زنان ما اسير شدند، خيمه هاي ما سوزانيده شد و اموال ما غارت گرديد و هيچ احترامي براي رسول خدا درباره ما ملحوظ نگرديد! همانا روز قتل حسين عليه السلام در صحراي كربلا چشمهاي ما را مجروح، اشك ما را جاري، و عزيز ما را [به حسب ظاهر] خوار ساخت. و تا آخر دنيا موجب غصه و بلاي ما گرديد. پس بر همچون حسين عليه السلام بايد گريه كنندگان بگريند. كه گريه بر وي گناهان بزرگ را فرو مي ريزد. سپس فرمود: هنگامي كه ماه محرم داخل مي شد پدرم خندان ديده نمي شد و اندوه بر وي غالب بود تا هنگامي كه عاشورا سپري مي گشت و وقتي كه روز عاشورا فرامي رسيد، آن روز، روز مصيبت و اندوه و گريه اش بود و مي فرمود: اين همان روزي است كه حسين عليه السلام در آن روز به قتل رسيد. [7] .

از ابوالفرج اصفهاني در كتاب «الاغاني » نقل شده كه او به سند خودش از علي بن اسماعيل تميمي و او از پدرش بازگو نموده كه وي نزد امام صادق عليه السلام بود و خدمتگزارش براي سيد حميري اجازه ورود به مجلس درخواست كرد حضرت دستور داد كه او را به آن مجلس بياورند و زنان را در پس پرده جاي داد و سيد حميري وارد شد، سلام كرد و نشست امام عليه السلام از وي خواست در رثاي امام حسين عليه السلام شعر بخواند. او در اين باره اشعاري خواند كه اولش اين است:

امرر علي جدث الحسين فقل لاعظمه الزكية يا اعظما لا زلت من و طفاء ساكبة روية

ديدم اشكهاي امام صادق عليه السلام بر عارضش فرو مي ريخت و ناله و فرياد از خانه اش برخاست تا اين كه دستور داد از ناله و گريه خودداري كنند و چنين كردند. [8] .

اخبار و روايات درباره لزوم به پا داشتن مجالس عزاي حسيني و گريستن بر مصايب آن حضرت بسيار زياد و به حد تواتر است كه نقل آنها درخور رساله اي است. [9] اكنون براي رعايت اختصار تنها به ذكر روايتي كه عبدالله بن فضل از امام صادق عليه السلام روايت نموده مي پردازيم و آن را ختام مقال خويش قرار مي دهيم: عبدالله بن فضل گفت: به امام صادق عليه السلام عرض كردم اي پسر رسول خدا، چگونه روز عاشورا روز مصيبت و اندوه و جزع و گريه قرار داده شده و روزي كه رسول خدا قبض روح شد و روزي كه حضرت فاطمه عليهاالسلام از دنيا رفت و روزي كه امير مؤمنان به قتل رسيد و روزي كه حضرت امام حسن به زهر كشته شد بدين گونه نيست كه روز حزن و اندوه اعلام شده باشد؟ (امام) فرمود: همانا روز مصيبت قتل حسين عليه السلام از همه ايام ديگر عظيم تر است و اين بدان جهت است كه اصحاب كسا كه نزد خداوند گرامي ترين خلق اند پنج نفر بودند: هنگامي كه پيامبر صلي الله عليه وآله از ميان ايشان رفت، اميرمؤمنان و حضرت فاطمه و امام حسن و امام حسين عليهم السلام باقي بودند كه مردم به ايشان تسلي و گشايش حاصل كنند. و وقتي كه حضرت فاطمه از دنيا رفت به وسيله اميرمؤمنان و حضرت امام حسن و حضرت امام حسين عليهم السلام براي مردم تسلي و گشايش بود و زماني كه امام حسن عليه السلام به شهادت رسيد براي مردم به وجود حسين عليه السلام تسلي و گشايش بود. اما آن گاه كه آن حضرت عليه السلام به قتل رسيد هيچ كس از اصحاب كسا نبود كه بعد از او براي مردم به او تسلي و گشايش باشد پس از دنيا رفتن آن حضرت به منزله از دنيا رفتن همگي ايشان بود. چنان كه ماندن وي در اين عالم به منزله ماندن همگي ايشان بود. بدين جهت است كه روز شهادت او به لحاظ مصيبت برترين روزهاست. عبدالله بن فضل گفت: به امام عرض نمودم: اي پسر رسول خدا چرا براي مردم بعد از اصحاب كسا به علي بن الحسين عليه السلام تسلي و گشايش نبود. به همان گونه كه به پدرانش براي آنان تسلي و گشايش بود؟ فرمود: همانا علي بن حسين بعد از درگذشت پدرانش سيد عابدين و امام و حجت بود، اما رسول خدا را ديدار ننمود و از وي كلامي نشنيد و علمش از پدرش و پدرش به وسيله جدش به آن حضرت به ارث رسيده بود و مردم اميرالمؤمنين و فاطمه و حسن و حسين را با رسول خدا بسيار در حالات مختلف مشاهده كرده بودند پس هر وقت به يكي از ايشان نگاه مي كردند حال او را نسبت به رسول خدا و گفتار آن حضرت را به او و درباره او به ياد مي آوردند هنگامي كه ايشان درگذشتند مردم ديدار كساني را كه در نزد خداوند عزوجل بزرگوارترين بودند از دست دادند. از دست رفتن همگي شان نبود مگر وقتي كه حسين عليه السلام از دست رفت چون او پس از همه درگذشت، بدين جهت است كه روز قتل آن حضرت به لحاظ مصيبت بزرگترين ايام است. عبدالله بن فضل گفت: عرض كردم: اي پسر رسول خدا چگونه عامه مردم روز عاشورا را روز بركت نامگذاري كرده اند. آن حضرت گريه كرد سپس فرمود: وقتي كه حسين عليه السلام به قتل رسيد، بدين وسيله گروههاي زيادي به يزيد تقرب جستند و براي خوش آمدن او به جعل حديث پرداخته شد و براي اين كار اموالي به عنوان جايزه دريافت كردند و از جمله مجعولات آنان درباره همين روز بود.

و الحمدلله اولا و آخرا.


پاورقي

[1] ... فجعل طينة شيعتنا من نضح طينتنا فقلوبهم تحن الينا... بحارالانوار 67/126.

[2] قل ان کنتم تحبون الله فاتبعوني يحببکم الله، آل عمران، آيه 31.

[3] فضائل الخمسه،3/285. روايات در اين باره بسيار است‏به همين ماخذ ص 270 رجوع شود.

[4] سياسة الحسينية، ص‏50، ط سال 1351.

[5] اعيان‏الشيعه، 1/586 ط دارالتعارف بيروت.

[6] بحارالانوار، 44/283.

[7] رک: اعيان‏الشيعه، 1/586.

[8] براي آگاهي بيشتر رک: بحارالانوار، 44/278، باب 34.

[9] بحارالانوار 44/279.