بازگشت

سياست بني اميه در جهت محو آثار نهضت عاشورا


معلوم است كه بني اميه با اين پيشينه سياه و خباثت [1] چون اسلام را با منش و خواسته هاي مادي خود موافق نمي ديدند به انحا و وسائل گونه گون، در تضعيف اسلام و خاندان پيامبر صلي الله عليه وآله كه نگهبان و بيان كنندگان دستورهاي اسلام و قرآن بودند، كوشيدند از جمله آن كه براي پاشانيدن گرد فراموشي به واقعه كربلا و آثار آن به روحاني نمايان درباري دستور دادند كه روز عاشورا را، روز جشن و عيد و روز بسيار مبارك معرفي كنند! و در اين باره حديث جعل نمايند. اين حديثها به گونه اي است كه هر كس اندكي به آنها توجه كند آشكارا مجعول بودن آنها را مي فهمد، مثلا روايت كرده اند كه چون پيامبر صلي الله عليه وآله به مدينه آمد. ديد كه يهود روز عاشورا روزه مي گيرند آن حضرت از آنان پرسيد: چرا اين روز را روزه داريد؟ گفتند: چون خداوند فرعون و پيروانش را در اين روز غرق كرد و موسي و يارانش را نجات داد. آنگاه پيغمبر فرمود: ما از يهود به موسي سزاوارتريم. و به اصحاب خود دستور داد كه آن روز را روزه بدارند.

ساختگي و مجعول بودن اين حديث از دو طريق ثابت است:

الف) بنابر تحقيقي كه ابوريحان انجام داده است «اين كه يهود مي گويند خداوند فرعون را در روز عاشورا غرق كرد، خلاف تورات است. زيرا فرعون روز بيست و يكم نيسان كه هفتم از ايام فطير است غرق شد و اول فصح يهود پس از قدوم پيامبر صلي الله عليه وآله به مدينه روز سه شنبه بيست و دوم آذار با نهصد و سي و سه اسكندري بود كه با روز هفدهم ماه رمضان موافق مي شد. روزي كه خداوند فرعون را غرق كرد بيست و سوم ماه رمضان مي شود، پس براي اين روايت وجهي نخواهد بود». [2] .

ب) در اين روايت آمده است كه پيامبر از يهود پرسيد كه چرا اين روز را روزه مي گيريد؟ گفتند چون خداوند در اين روز فرعون را غرق كرد. ساختگي بودن اين روايت از آن جهت آشكار مي گردد كه در آن نسبت ناداني به نبي بزرگوار اسلام داده شده به گونه اي كه پس از آگهي يافتن از موضوع و يادآوري يهوديان امري به فكرش خطور نموده و حكمي بر آن مترتب كرده است! چنان كه معلوم است اين گونه امور از ساحت قدس پيامبر صلي الله عليه وآله به دور است. ابوريحان درباره روز عاشورا و امور مربوط به آن چنين توضيح داده است...

«قتل حسين بن علي بن ابي طالب عليه السلام در اين روز اتفاق افتاد. و او و يارانش را از راه بستن آب، بر آنان، گذراندن از دم شمشير، انداختن آتش در خيام حرم، بر نيزه كردن سرها، اسب دوانيدن بر اجساد كه در هيچ امتي حتي با اشرار خلق چنين نكرده اند، از ميان بردند و از اين تاريخ، مسلمانان، عاشورا را شوم دانستند. اما بني اميه در اين روز لباس نو پوشيدند و زيب و زيور كردند و سرمه به چشم خود كشيدند و اين روز را عيد گرفتند و عطرها استعمال نمودند و مهمانيها و وليمه ها دادند. و تا زماني كه ايشان بودند، اين رسم در توده مردم پايدار بود، حتي اين كه پس از انقراض ايشان باز هم اين رسم باقي ماند ولي شيعيان از راه تاسف و سوگواري به قتل سيدالشهداء در مدينة السلام و بغداد و شهرهاي ديگر گريه و نوحه سرايي مي كنند و تربت مسعود حسين را در كربلا در اين روز، زيارت مي نمايند. و چون خبر كشته شدن حسين را به مدينه آوردند، دختر عقيل بن ابي طالب بيرون آمد و اين اشعار را برخواند:

ماذا تقولون ان قال النبي لكم ماذا فعلتم و انتم آخرالامم بعترتي و باهلي بعد مفتقدي نصف اساري و نصف ضرجوا بدم ما كان هذا جزائي اذ نصحت لكم ان تخلفوني بسوء في ذوي رحم

ابراهيم بن اشتر ناصر و ياور آل رسول الله در اين روز كشته شد. و مي گويند در اين روز بود كه خداوند توبه آدم را پذيرفت و در اين روز بود كه كشتي نوح بر جودي فرود آمد. و عيسي بن مريم در اين روز، زاييده شد. و موسي و ابراهيم در اين روز نجات يافتند. در اين روز آتش به ابراهيم برد و سلام گرديد و در اين روز چشم يعقوب بينا شد. يوسف از چاه بيرون آمد. سليمان از نو به سلطنت رسيد. عذاب از قوم يونس برداشته شد. بدبختي و بيچارگي از ايوب مرتفع گشت. دعاي زكريا مستجاب شد و يحيي را به او بخشيدند و گفته اند يوم الزينه موعد سحره فرعون در وقت زوال اين روز بود. و اين اتفاقات را كه در اين روز ذكر نموده اند، اگر چه وقوع آن امكان عقلي دارد اما معلوم است كه ناقلان آنها دسته اي از عوام محدثان بوده اند. و يا آن كه خواسته اند با اهل كتاب [3] مسالمت كنند.»

ابوريحان به جهت حسن ظن يا به جهات ديگر وانمود نكرده كه اين گونه روايات مجعول است. بلكه گفته است ناقل آن روايات عوامند يا براي مسالمت با اهل كتاب آنها را نشر داده اند، در هر صورت نتيجه همان است كه آن روايتها عاري از حقيقت است.

بسيار مناسب است كه آنچه را امام صادق عليه السلام در اين باره بيان فرموده است نقل كنيم: عبدالله بن فضل بن هاشمي گفت: «به امام صادق عليه السلام عرض كردم چگونه عامه (مردم) روز عاشورا را روز بركت نامگذاري كرده اند؟ در اين هنگام آن حضرت گريه كرد. سپس فرمود: وقتي كه (امام) حسين عليه السلام كشته شد، مردم در شام، به يزيد تقرب مي جستند و حديث جعل مي كردند. و اموالي به عنوان جايزه دريافت مي نمودند، از جمله امور مجعوله اين بود كه اين روز را روز بركت (و سرور) اعلام داشتند، تا مردم از جزع و گريه و مصيبت و اندوه به شادي و خوشحالي و تبرك جستن بپردازند و به آن سرگرم باشند». [4] تا مردم آن واقعه حزن انگيز را فراموش كنند و در نتيجه بني اميه از لعن و نفرين ابدي و پي آمدهاي ناگوار جنايت هولناكي كه انجام داده بودند درامان بمانند. پس در واقع اين نوعي سياست بود كه دستگاه تبليغي بني اميه امر را بر مردم مشتبه ساخت و خواستند بواسطه منحرف نمودن اذهان عمومي، بر زشتي جناياتشان سرپوش بگذارند و براي رسيدن به اين هدف به انواع دسايس و حيله ها متوسل شدند. دسيسه ديگر آنها اين بود كه شايع كردند امام حسين عليه السلام كشته نشده بلكه انعكاسي از وي بر حنظلة بن اسعد شامي قرار گرفته و او به جاي آن حضرت به قتل رسيده و امام به آسمان عروج نموده چنانچه حضرت عيسي اين چنين بود [5] و اين سياست عين همان سياستي است كه پس از وفات پيامبر صلي الله عليه وآله و مشغول ساختن افكار مردم نسبت به جانشين واقعي آن حضرت در پيش گرفتند و شايع ساختند كه پيامبر از دنيا نرفته و زنده است. [6] .

اگر اين شايعه پراكني نبود، قويا احتمال داشت كه عده اي به اين فكر بيفتند كه چرا وصيتها و سفارشهاي پيامبر صلي الله عليه وآله را درباره جانشين واقعي اش حضرت علي عليه السلام كنار گذاشتند و هنوز پيامبر را دفن نكرده براي امارت و خلافت به گفتگو و اختلاف پرداختند و مي خواهند ديگري را به جاي آن حضرت، به خلافت بردارند.

بدون شك از نظر روايي آن شايعه از جهت انصراف افكار عمومي و برگرداندن توجه مردم از اين امر مهم تاثيري بسزا داشت، تا در اين گيرودار بتوانند خليفه موردنظر خود را به قدرت برسانند. و اين شايعه - چنان كه بعضي گمان كرده اند - از روي جهل و اشتباه صورت نگرفت، بلكه روي نقشه حساب شده طرح شده بود.


پاورقي

[1] الحسين ابوالشهدا، ص 25-23.

[2] الآثار الباقية عن القرون الخاليه، تاليف ابوريحان محمد بن احمد البيروني باب «القول علي ما يستعمله اهل الاسلام‏». و ترجمه الآثار الباقيه فصل بيستم، ترجمه اکبر دانا سرشت و دائرة‏المعارف بستاني ماده «عشر».

[3] الآثار الباقيه باب «القول علي ما يستعمله اهل الاسلام‏» و ترجمه آن فصل بيستم، ترجمه اکبر داناسرشت.

[4] بحارالانوار، 44/270.

[5] همان، 44/271.

[6] الکامل في التاريخ، ذکر احداث سال يازدهم.