بازگشت

معني فرهنگ


آداب و عادات و انديشه ها و اوضاعي كه گروهي در آن شركت دارند، فرهنگ ناميده مي شود كه از نسلي به نسل ديگر انتقال مي يابد. زبان و وسيله هاي نمادين ديگر عوامل اصلي انتقال فرهنگ است؛ در عين حال ممكن است بسياري از رفتارها و عادات و رسوم تنها از طريق تجربه حاصل گردد.

اصولا هر جامعه اي براي خود روش و اسوه ويژه اي از كليات فرهنگي و رفتاري دارد كه امور ضرور انساني مانند سازمان اجتماعي، دين، حقيقت جويي، ساختمان سياسي، نحوه تفكر، مؤسسات اقتصادي و فرهنگ مادي آن را به وجود مي آورد.

از آغاز پيدايش بشر فرهنگ مايه تمايز هر گروه از گروه ديگر بوده است درجه پيچيدگي سازمانهاي فرهنگي يكي از ابزارهاي تشخيص جامعه هاي متمدن از جامعه هاي ابتدايي است. «فرهنگ » به معني تعليم و تربيت، نيز به كار رفته چنانچه در شعر فردوسي آمده است:



تو دادي مرا فر و فرهنگ و راي

تو باشي به هر نيك و بد رهنماي