پس از كشتن حسين
ستمكاران حسين فضيلت را كشتند و بكشتن او سخت شادمان شدند - پنداشتند كه بكشتن او شخصيت و دعوت او را از بين بردند و كلمه ي او را محو نمودند و گمان كردند كه باين كردار خون نياكان و انتقام پيران خود را گرفتند - با سم اسبان استخوانهاي سينه حسين (ع) را شكستند و بدن طيب او را پايمال ستور نمودند و بخيالشان كه باين رفتار نام حسين را نابود و دعوت او را زدودند.
جسد حسين (ع) و ابدان همراهان او را برهنه و بي غسل و كفن و بي نماز و دفن در بيابان واگذاشتند و بگمانشان كه باينكار
شخصيت حسين (ع) و اهميت حق و ايمان را مهمل ساختند و (با اينكه اسلام منع از مثله نموده بود) جثه ي حسين را مثله [1] نمودند و بزعمشان كه داعيه ي حق و آيت عدل را نمونه ي نكبت و نگونساري و ضرب المثل سازي قرار دادند - سر مطهر او و آل و اصحابش را در برابر مردمان هر شهرستان بر سر ني كرده و بازيچه ساختند و تصور كردند كه پس از آن تا بوده، و بمانند با عقايد بندگان خدا و مصالح مردمان دنيا ملعبه نمايند - حسين و كسانش را برهنه ساخته و دارائيش را بغارت برده خيامش را سوخته و در حرمش آتش بيداد افروختند و نزد خود دلخوش بودند كه بضربت جسارت شجره ي حقيقت را كنده و به تيشه ي شرارت ريشه ي عدل را از بن برآورده اند - تمام اينها گمان اين قوم دون بود و تمام شواهد احوال آن روز اين قضايا را تأييد مي نمود - پسر سعد تمام كشتگان لشكر خود را در آنروز دفن كرد و هر بيم و نكبتي كه در واهمه ي او جولان داشت با آنان بخاك سپرد - اهل و عيال حسين را از كربلا كوچ داده و با سرهاي پاكان بنزد پسر زياد ناپاك بفرستاد - ابدان حاميان حق و داعيان عدل را برهنه و عريان در برابر اشعه ي آفتاب فروزان و بر روي ريگهاي سوزان همانسان كه افتاده بود باقي گذاشت و عرضه ي كركسان و عقابان قرار داد [2] غم افزاتر و دلگزاتر آنكه علي (ع) آن رادمرد مظهر ايمان با سركشان و ياغيان بني اميه در صفين و جمل بجنگيد و
پس از شكستن و كشتن ايشان بپاس حرمت اسلام و حفظ حشمت شهادتين تمام سنن تجهيز اموات و كفن و دفن را نسبت بكشتگان آنها مراعات نمود ولي انتقام كشندگان از حسين حق و ياران او درباره ي آنها هيچگونه احترامي ننمودند و تنها شعاري از شعائر ديني يا آداب قومي را نسبت بايشان روا نداشتند - از خون آنها بجاي غسلشان و خاك گرم زمين بجاي حنوطشان و از آنچه باد بر روي آن ابدان مطهر ميريخت بجاي كفن و تجهيزشان اكتفا و قناعت نمودند - كاش مي دانستم كه دوستان حق نسبت بنماز بر دوستان شيطان چه ميكردند؟ از اولياء شيطان همين بس كه شمشيرهاي آنها بر بدنهاي دوستان حق نماز گذارد و تيرهاي آنان جنازه هاي ايشانرا تشييع نمود و جثه هاي آنها را طوايف صحرانشين بخاك سپرد - پس درود خداوند و بندگان نيكوكار و دعاهاي طالبان عدل و عاشقان حق بر آن روانهاي پاك باد مادام كه سفيده ي صبح بدمد و بادهاي تند بوزد
هنوز شب دوازدهم محرم به نيمه نرسيده بود كه قبايل كربلاء و عشاير حول و حوش نينوا كه به مناسبت پيش آمد قتال از آن بيابان دوري جسته بودند و همچنين ايلات غاضريات كه از بني اسد و بسياري از ايشان دوستداران حسين (ع) و عده ي كمي از آنان با رجاله ي كوفه مختلط گشته بودند به آن زمين پرشور و نوا برگشته و در ابدان پاكي كه پسر سعد در فلات و بر خاك گرم واگذار كرده و باد آنها را پوشيده بود بفكر اندر شده و پس از پرسش از شناسندگان [3] همگي را بخاك سپردند.
چندان روزگاري نرفت و زياد سالهائي نگذشت مگر آنكه بر روي مدفن آن ابدان طيبه زيارتگاه ها برپا گشت و خيراتي جريان يافت مدايحي سرورده شد و محافلي آراسته گرديد - مردمان بزرگ بر آن خاكها گونه و جيبن نهادند و شاهان سترگ بر آن آستانه ها افسر و سر تمكين سائيدند - نيروي جاذبه ي حسيني (ع) و يارانش از حظيره ي حائر آن بزرگوار به تخوم هند و چين و اعماق عجم و ماوراء ترك و ديلم و تا اقصاي مصر و الجزيره و مغرب اقصي امتداد يافت و تمامي آنها در مرور ساعات و ايام فاجعه ي آن بزرگوار را يادآور شده و مجالس سوگواري او را برپاداشته و در مرثيه سرائي و تعزيه داري خودداري ننمودند و در احياء قضيه ي او بين مردمان از بذل منتهاي كوشش دريغ نكرده و در ساليان پي در پي واقعه ي او را ممثل و مجسم ساختند - اين بود شمه اي از آنچه حسين نهضت بسود آني و رستكاري آتي بهره مند و كامياب گرديد (و يأبي الله الا ان يتم نوره و لو كره المبطلون) [4] اما گروه سفياني در آنچه بوهم خود گذرانيده بودند خطا كردند و زيان بردند و در بيعتي كه گرفتند دچار خسران گشته و پس از قتل حسين (ع) در راه تسكين خاطره ها و خاموش ساختن نائره ها هرگونه تلخي چشيدند تا كار بجائي رسيد كه بناچار علاج فاسد بافسد نمودند و از خاك بآتش پناهنده شدند مانند هتك
احترامي كه از مدينه ي رسول خدا كرده و اهالي آنرا بترس اندر آوردند و با پسر زبير در مكه و حرم خدا پيكار نموده و در بلد امين او را محاصره و خانه ي خدا را به منجنيق كشيده و راه حج را بر مسلمين بستند و پرده ي بزرگترين شعائر دين را دريدند و در اثر اين اعمال مختار ثقفي و زعماي توابين عراقي بخونخواهي حسين (ع) قيام و نهضت كرده پسر زياد و پسر سعد و شيعيان آنها را ببدترين حال بكشتند و شمر شرير را ببدترين شكنجه ي عذاب بدار بوار بفرستادند و حرمله را زنده بسوختند و كشندگان حسين و محاربين او را در هر دير و دياري كه بيافتند دنبال كرده و در زير هر سنگ و گلي كه بديدند بكشتند و با حميم و جحيم بسوزانيدند و خداوند دعاي حسين (ع) را كه در روز عاشورا نمود و بدرگاه باري عرضه داشت: «و سلط عليهم غلام ثقيف يسقيهم كاسا مصبرة... الخ - بر آنها پسري از بني ثقيف (مختار ثقفي) را مسلط ساز تا به آنها جام تلخي بنوشاند... الخ) خداوند بمقام اجابت رسانيد و آنمردم دون پست بشكست خداوندي گرفتار آمدند.
هماره انقلابي در پي انقلاب برپا و آتش جنگي در پس آتش ديگر فروزان گرديد تا مشيت خداوندي بزوال ملك و دولت امويان و سقوط مملكت بني مروان تعلق يافت و بدست سفاح هاشمي ابي العباس بن عبدالله العباسي و برادران و عموهاي او و همچنين به همت رادمرد فرزانه و پيشواي شجاع ايراني ابومسلم خراساني و گروهي از مردان هاشمي تخت و تاج اين دولت ستمكار جفاپيشه واژگون و اركان اين حكومت نابكار مكار نگونسار گرديد ريشه ي
آنها از بن كنده و بباد دادند و مرد و زن ايشان را بكلي بديار نيستي بفرستادند تا آنكه از آنها كسي نماند تا خونخواهي كند و دمنده اي تا آتش فتنه را خاموش سازد [5] حتي استخوانهاي آنها را بسوختند و آثار آنان را بكلي برانداختند هر جا كه يافت شدند كشته شدند و هر جا ذكري از ايشان بميان آمد دچار لعنت گشتند.
چنانكه امروز هم قبر يزيد در پايتخت كشور خودش جز تپه ي خاكي بيش نيست كه هر كس بر آن ميگذرد سنگي بر آن مي افكند و دشنام و لعني بروان زشت او هديه ميفرستند و در شرق و غرب عالم او را جز به ننگ و خواري و رسوائي و نگونساري نام نميبرند و بغير از زشتي و بدرفتاري از او ياد نمي آورند.
اين است فرجام ستمكار نابكار: فقطع دابر القوم الذين ظلموا والحمد لله رب العالمين. [6] .
و آن است انجام مجاهد نيكوكار: و ان الارض لله يورثها عباده الصالحين. [7] .
هبة الدين الحسيني
انتهاء لاخاتمه [8] .
پاورقي
[1] مثله بريدن گوش و بيني و اعضاي مقتول است و در اينجا اشاره به دست و انگشت مبارک است که بريدند.
[2] در جلد دوم عقد الفريد و غيره.
[3] بر طبق مدارک معتبره اماميه معرف ابدان مطهره و اجساد طيبه حضرت علي بن الحسين امام چهارم بودهاند که بمعرفي ايشان مولا از عبد و سيد از خادم متمايز و بخاک سپرده شدند.
(مترجم).
[4] اشاره به آيهي مبارکهي 32 سورهي 9 (توبه) يريدون ان يطفئوا نور الله بافواههم و يأبي الله الا ان يتم نوره و لو کره الکافرون يعني ميخواهند با دهانهاي خود نور خدا را خاموش کنند و خدا مانع است مگر اينکه نور خود را باتمام برساند هر چند کافران را بد آيد.
[5] اشاره بسخني است که پسر سعد در روز عصر عاشورا بلشکر خود خطاب کرده گفت: اهل البيت را در خيمهاي گرد آورده بسوزانيد (حتي لا يبقي منهم اخذ ثارو لا نافخ نار - تا آنکه از آنها باقي نماند کسيکه براي خاموشي آتش دمي بدمد) و در اينجا مؤلف متوجه آنروز گشته و فرموده است بخواست خداوندي همين کار نسبت به بنياميه شد و از آنها عباسيان تا اين درجه هم کسي را باقي نگذاشتند (مترجم).
[6] آيه 45 سوره 6 [انعام] پس دنبالهي مردماني که ستم کردند بريده شد و ستايش مختص خداوند و پروردگار جهانيان است.
[7] اشاره به آيهي 128 سورهي 7 [اعراف] و اصبروا ان الارض لله يورثها من يشاء من عباده و العاقبة للمتقين يعني شکيبا باشيد زمين مال خداست و بهر کس از بندگان خود بخواهد ارث ميدهد و فرجام [نيک] براي پرهيزکاران است - و آيه ديگر 105 سورهي 21 [انبياء] ان الارض يرثها عبادي الصالحون يعني زمين را بندگان درستکار من ارث ميبرند.
[8] بطوريکه ملاحظه ميشود مؤلف محترم اينجا پايان کتاب را در نظر نداشته ولي نسخه عربي تا همين جا بچاپ رسيده و بعدا دو فصل ديگر راجع بکوفه و شام مرقوم داشتهاند و خوشبختانه در مسافرت بتهران باين بنده لطف فرمودند که ترجمه و بر اصل کتاب افزوده شود و اينک بتوفيق خدا اطاعت کرده و ترجمهي دو فصل مزبور را نيز از نظر خوانندگان گرام ميگذرانيم.
(مترجم).