بازگشت

نماز يا كاملترين مظاهر ديني


در تعبير از حسين (ع) بآيت حقيقت و رمز سلامت يا امثال آن مبالغه اي نشده و گزافي نگفته و آنچه گفته شود بحق گفته ايم زيرا او در تمام رفتار و گفتار و كردارش تمثال حق و اسلام است و بي


شك و شگفت بهترين مصداق آينه در برابر آفتاب وجود امام در مقابل اسلام ميباشد چه آنكس كه از روي حقيقت براي احقاق حق نهضت كند بر او واجب آيد كه در تمام ادوار و اطوار خود را مثال حق و حقيقت قرار دهد و حسين بن علي (ع) در نهضت خود مجسمه ي حق و صلاح بود و نمايش حق در آينه ي وجودش مثال زجاجه و مصباح [1] را حكايت مي نمود يعني در خطاب و كتاب و اقوال و احوال مظهريت حقايق را جلوه گر و اهميت دين را بر اهميت خانمان و مسكن مقدم و احترام حرم خدا و رسولش را بر احترام جان و حرم خويش مرجح دانست - دعوت آنانرا كه بدوستي و دعوتشان اطميناني نبود اجابت نمود و ويژه عزيزان و دوستان و نخبه ي پستگان و خاندان خويش را در راه نجات امت از كف بداد و براي نگهباني ظواهر دين و تعظيم شعائر آئين جان خود را در تنگنا نهاد - در نصيحت دشمنان اسلام تمام قدرت و نيروي خويش را بكار برد و در طريق مصلحت ايمان تقديم جان و مال و تسليم نفس و نفيس را مهم نشمرد بتمام اين كارها و غير آنها براي اين اقدام نمود كه آن قوم را بياد خدا متوجه نمايد و بكتاب خدا رهنمائي فرمايد حتي چون ساعت بر پاي داري كاملترين و درست ترين نمايشهاي ديني يعني ساعت نماز ظهر روز


دهم محرم در رسيد از اقامه ي آن خودداري ننمود و حسين چنان كسي نبود كه هنگام نماز را حتي در پر زحمت ترين ساعات زندگاني خود فراموش كند يا از آن غفلت ورزد چه او پسر و پيرو علي (ع) رادمرد ايمان بود كه اقامه ي نماز واجب خويش را حتي در سخت ترين ساعات جنگ ليلة الهرير در صفين بعقب نينداخت و با آنكه نائره ي جنگ سوزان و دائره ي جدال در دوران بود قدمهاي خويشتن را در پيشگاه آفريننده ي خود استوار و در برابر دشمن باقامه ي نماز برخاست و چون در چنان حال ملامتش كردند فرمود: السنا نحارب لاقامة الصلوة - آيا نه چنان است كه ما براي برپا داشتن نماز مي جنگيم؟ همچنين پسرش حسين (ع) و شبل همين شير چون مؤذنش ابو تمامه ي صيداوي بانگ نماز برداشت مردانه باقامه ي نماز همت گماشت و با ياران خود نماز گذاشت ولي بناچار نمازش نماز خوف بود و بجاي آنكه اندكي مهلت يابد تا نماز را بپايان برد باران تير دشمنان كه پياپي بطرف او ميباريد مجال اتمام نماز را هم به او نداد.

چرا نماز خوف گذاشت؟ آيا امام را بيم آن بود كه كشته شود با آنكه پدرش در محراب عبادت كشته شد؟ آيا يارانش را از مرگ ترس بود با آنكه آنها براي مرگ در برابر خدا و در راه خدا با پسر رسول خدا مانند گرسنگاني بسمت سفره ي طعام بر يكديگر پيشي ميجستند و چنين مرگي را گوارا ميديدند؟ حاشا!

نماز حسين (ع) از واقعي ترين نمايشهاي اخلاص او بخدا و تمسك او بشريعت مصطفي (ص) و دور از هر گونه شبهه و شايبه اي بود و نمايشهاي حسيني در آن هنگام زشتي اخلاق دشمنان خود


را آشكار و حرمان آن قوم را از شرافت آدميت بعالميان هويدا ساخت و نمايش نماز خوف نيز در ميانه ي اين گروه برهاني بر سوء نيت دشمنان دين و توهين آنان بشريعت و آئين خير المرسلين بود و هرگاه اين نمايش سحر دشمن را در چشم حاضرين و ناظرين در آن معركه باطل ننمود ابلاغي از اتمام حجت حسين (ع) بگوش غائبين بود. چرا كه دشمن در ضديت نسبت بدعوت حسيني خود را بريسمان دين پيوسته و احمقان و سبك مغزان را از اين راه فريب داده بودند كه يزيد بنابر بيعت و تمكين مسلمانان خليفه ي پيغمبر است و دعوت حسين خروج بر امام زمان خود!! و براي مقاصد دنيوي خويش!! ميباشد و بدين سبب كشتنش واجب و اعدامش لازم گرديده است!!!

چه، اسم دين ولو بقصد محو دين باشد عامه را تحريك و چه بسا از تبهكاران كه با اسلحه ي حق بر ضد اهل حق تاخته و عامه را از اين جهت باشتباه انداخته اند و همچنانكه خوارج نهروان را شبهه ي به ني كردن قرآنها فريب داده و بر ضد اميرالمؤمنين (ع) برخاسته و او را مخالف با دين قلمداد نمودند - كدام دين؟ آيا همين ديني كه بخدمات علي (ع) برپا شد و بمعارف و فداكاريهاي او رونق و استقامت يافته بود؟

شمر خارجي و مانندهاي او نيز از باقيماندگان همان خوارج نهروان بودند كه بحركات پيشينيان تأسي كرده و با ظواهر فريبنده اي در برهم زدن حقايق دين قد علم كرده و استعمال اسم اسلام را آلت اجراي منويات خويش در نگونساري حسين (ع) قرار دادند ولي نماز خوفي كه امام (ع) در بيمناكترين اوقات و مواقف زندگي خود در


ميانه تيرها و نيزه ها و در مخمصه ي عداوت و هلاكت برپاداشت نيرومندترين آلت فعاله اي بود كه در باطل ساختن سحر و مكر آن مردم دون بكار رفت و آن قوم با آنكه دم از دين ميزدند و دين مهلت دادن بمتعبدين را فرض و واجب فرموده و عبادت را شعار موحدين قرار داده است آن بي حميت مردم آنقدر بحسين و اصحابش مجال و مهلت ندادند كه خدا را پرستش كند و نماز را بپايان رساند.

آيا اين جماعت را در پيشگاه رسول خدا (ص) در ايستگاه روز جزا پس از چنين رفتار جانگزا در چنين موقف غم افزا چه عذري خواهد بود؟ آيا ريحانه ي او را نديدند كه با ياران مسلمان خويش بقبله ي اسلام نماز ميگذارد؟ آيا با آنكه نماز حرم خداست احترام نماز بر آن گروه روا نبود؟ آيا با آنكه ياران حسين (ع) اسلحه ي جنگ را ريخته و اظهار سلم و اسلام نمودند و براي نماز مهلت خواسته و محض ياد خدا امان طلبيدند اندك مجالي براي آنها سزاوار نبود؟ آيا اين گروه كلام خدا را نشنيده و به آنها نرسيده بود كه فرمود: و لا تقولوا لمن القي اليكم السلام لست مؤمنا [2] بكسي كه بر شما سلام دهد نگوئيد كه تو مؤمن نيستي؟ و آيا براي دين و حقيقت مظهري درست تر و آئينه ي تمام تر از اين عمل حسين يافت مي شد؟

اما وا اسفا كه دشمنان حسين را دل مانند سنگ بلكه سخت تر و هيچيك از مظاهر اسلاميت و عواطف انسانيت در آنان كارگر نميگرديد و جز تهديد بشمشير و سنان يا تطميع بپول و نان كه در


آن هنگام جملگي بدست دشمنان هدايت و پيشوايان ضلالت بود در ايشان تأثيري نمي نمود غافل از آنكه:

و ما الله بغافل عما يعمل الظالمون [3] .


پاورقي

[1] اشاره بآيه‏ي 35 سوره 24 [نور] الله نور السموات و الارض مثل نوره کمشکوة فيها مصباح المصباح في زجاجة الزجاجة کانها کوکب دري... الخ خداوند روشن کننده‏ي آسمانها و زمين است مثل نور خدا مانند فانوسي است که در آن چراغ در آبگينه‏اي قرار گرفته و آن آبگينه گويا ستاره‏ي درخشاني است... تا آخر آيه.

[2] آيه‏ي 96 سوره‏ي 4 [النساء].

[3] خداوند از آنچه ستمکاران ميکنند غافل نيست اشاره بآيه‏ي مبارکه‏ي 43 سوره‏ي 14 [ابراهيم] و لا تحسبن الله غافلا عما يعمل الظالمون انما يؤخرهم ليوم تشخص فيه الابصار - البته گمان مبر که خداوند از آنچه ستمکاران ميکنند غافل باشد جز اين نيست که [عقوبت آنها را] بتأخير مي‏اندازد براي روزيکه چشمها در آنروز خيره ميشوند.