بازگشت

فرود آمدن حسين بكربلا


عوامل ياس و نوميدي كه در اثر خبر قتل مسلم و بدرفتاري مردم كوفه با او پيش آمد كرد و كردار زشتي كه از آنها نسبت بفرستادگان حسين (ع) (عبدلله بن يقطر [1] و قيس بن مصهر الصيداوي) بروز نمود و همچنين برخوردي كه از لشگر حر مشاهده فرمود در عزيمت آن بزرگوار تأثيري ننمود چرا كه خواننده ي بحق را از روح خدا نوميدي نباشد و داعي حقيقت را هيچ مانعي از كار


باز ندارد لكن انصراف از رفتن بطرف كوفه فقط در اثر پيش آمد لشكر كوفه بود كه وي را از رفتن به آن شهر و رسيدن بآرزوهائي كه در آنجا داشت مانع گرديد بدين جهت موكب حسيني و سواران او بدون اينكه مقصود خود را بدانند و مقصد خود را بشناسند راه ميانه را گرفته مي رفتند و حر همه جا با آنها در حركت مراقب بود و مماشات مي نمود تا حسين (ع) را از حدود امير خود خارج كرده و انتظار داشت كه فرستاده ي او برگشته بآوردن مژده اي موجب فراغت بال و اطمينان خيال او گردد و هر كس در حركت حسيني نظر مي كرد چنين تصور مي نمود كه امام بفكر عبور از فرات و رسيدن بانبار يا مدائن است تا در آنجا براي دعوت خويش ياران و شيعياني بيابد و براي منزلگاه خود جاي فراختري بدست آورد ولي در بين اينكه آنان و حر گاهي بسمت چپ و زماني بطرف راست در سير و حركت بودند ناگهان سواري پديدار شد كه كمان خود را بر دوش انداخته و بسمت حر آمده بر حر و اصحاب او سلام گفته و نامه ي پسر زياد را بدست حر داد حر نامه را براي حسين بخواند و در آن چنين نوشته بود «اما بعد فجعجع بالحسين حين يبلغك كتابي هذا و لا تتركه الا بالعراء في غير خضر و علي غير ماء....... الخ - يعني چون اين نامه ي من بتو رسد كار را بر حسين تنگ بگير و در صحراي بي آب و علفي او را فرودآر» - حر بنا بمدلول نامه فرود آمدن در آن صحرا را بر حسين (ع) عرضه داشت حسين از اسم آن زمين بپرسيد گفتند كه اين را كربلاء گويند فرمود «- نعوذ بالله من الكرب و البلاء -» پناه بخدا مي بريم از اندوه و بلا»


دوباره پرسيد آيا جز اين نام آنرا نام ديگري است گفتند به آن عقر نيز گويند فرمود «نعوذ بالله من العقر ماشاءالله كان» - پناه مي بريم بخدا از عقر [2] آنچه خدا خواسته خواهد شد) سپس بحر فرمود ما را واگذار كه در آن قريه يعني (نينوي) يا در آن قريه يعني (غاضريه) يا در اين قريه يعني (شفثيه) فرود آئيم حر در جواب گفت مي بينيد كه اين مرد را بر من ديده بان قرار داده اند (كنايه از اينكه بايد از اين بيابان بي همه چيز فرود آئيد و رفتن بقراء مجاور مجاز نيست).

زهير بن قين عرضه داشت بخدا سوگند بعقيده ي من پس از اين سخت تر از آنچه حال مي بينيم نخواهد شد و اكنون جدال با اين عده آسانتر از قتال با عده اي است كه بعد از اين بسمت ما خواهد آمد و بجانم سوگند چنين مي بينم كه عنقريب قشوني بر ما خواهند فرستاد كه از عهده ي مقاومت با آن برنخواهيم آمد - حسين (ع) بپاسخ فرمود من كسي نيستم كه تا آنها اقدام بجنگ با من نكنند من مبادرت بجنگ با آنها كنم، اين بگفت و فرود آمد و آنروز پنجشنبه دوم محرم بود.


پاورقي

[1] بنابر روايت ارشاد ص 202 و ص 207

[2] عقر پي کردن دست و پاي شتر و بازداشتن از سير و سفر باشد.