بازگشت

تاثرات روحي حسين


در اينجا جا دارد كه ما حالت روحي حسين يعني آنكسي كه در جنب دوستي برادر عزيزش فاني بود بنظر آورده و بدقت بنگريم كه آيا با ديدن پاره هاي احشاء دروني برادر كه به زهر معاويه در طشت ريخت و جنازه ي او از زيارت جدش (ص) با آنكه هر دو ريحانه ي رسول خدا بودند بدسيسه ي مروان ممنوع گرديد و با شنيدن دشنامهائيكه بپدر و برادر او در معابر ميدادند و شكاياتي كه اصحاب پدرش از صدمات وارده ي بخود نزد او ميآوردند و با مشاهده ي برهم خوردن پيمانهاي شريفه و از بين رفته شعائر اسلام و تبديل سنت هاي جدش به بدعت ها و تحويل اسلام از روح ديني و علمي و جهاني بروح قوميت و پادشاهي و حكمراني و تمهيد اساس براي برگشت بدوره ي جاهليت علاوه بر آنچه در بين معاويه و علي (ع) در جنگها و فتنه ها وقوع يافته و معاويه بسبب اغراض شخصي براي شكستن بازوي دين و گسستن رشته ي مسلمين فراهم ساخته بود و همچنين بيادآوردن آنچه بر جدش مصطفي (ص) در اثناي بعثت و بعد از هجرت از گروه سفياني رسيده بود بر قلب پاك حسين چه وارد مي شد؟

آيا با نگريستن تمام اين امور و پيش آمدها قلب حسين دفتري پر از درد و ألم نباشد و در سينه ي حسين آتش فشان شديدي مشرف بر انفجار از اين همه جور و ستم توليد نگردد؟


حقا اگر وصيت در دنبال وصيت از جد و پدر و برادر و خاصان پدرش راجع بصبر نبود حسين شهامت در مقابل اين همه جفاكاري تن در نميداد و بدين همه ناملايمات و خطاكاري شكيبا نمي شد زيرا الصبر امر من الصبر. [1] .


پاورقي

[1] شکيبايي از صبر (که گياه تلخي است) تلخ‏تر است.