بازگشت

تقريظ كتاب نهضة الحسين


اين تقريظ در نسخه ي چاپي نيست

بقلم فاضل دانشمند و فرزانه فقيه ارجمند مفتي موصل.

سيد حبيب العبيدي

الحمدلله و الصلوة و السلام علي رسول الله و آله الابرار و صحبه الاخيار و من يتبعهم باحسان

و بعد - فاجعه ي كربلا در تاريخ بشري نادره ايست همچنانكه مسببين آن نادره هايند و همچنانكه ايشان در فضايل ابطال زمانند مقابلين و مقاتلين با ايشان نيز در رذايل اعجوبه هاي دورانند.

اما قهرمانان رذيلت را ما بدشنام مردمان روزگار و لعنت آفريدگان و آفريدگار و رسوائي جاويدان در حيات دنيا و عقوبت روز جزا و حكومت پروردگار عالميان واگذار كرده و از آنان سخني نميرانيم.


و اما بر مسلمانان عموما و بر ملت عرب خصوصا ميسزد كه از ياد قهرمانان فضيلت اين مصيبت عظمي و فاجعه ي كبري غفلت نكرده اقتداء بانها را سيره ي صالحه ي خود ساخته و آن ذوات محترم را مثل اعلا و نمونه ي والا براي طريقه ي خويشتن قرار دهند و همين اقتداء و پيروزي است كه موجب خشنودي ارواح پاك اين شهداء خواهد بود حسين بن علي عليهماالسلام سنت دفاع از حق مظلوم و مصالح عموم را كه شريعت گذاران دوره ي تجدد بنام (مقاومت در برابر ظلم) مينامند بنابر آنچه خداوند عليم در كتاب حكيم بزبان پيغمبر كريم تشريع فرموده وظيفه ي خوشيتن ديد و از اقدام به آن تسامحي نورزيد و در اطاعت پروردگار و متابعت قدم جد خود دريغ نفرمود.

در امتثال امر آنها بكوشيد و در سير بر شريعت ايشان بشتابيد و لكن در برابر خود عار و ننگي ديد كه شستن آنرا جز به خون گلوي خويش شايسته نشناخت و سد و سنگي نگريست كه شكستن آنرا جز بجلو دادن گردن خود متناسب ندانست و امتي مغلوب ملاحظه فرمود كه محض رهائي آنان جز اسارت اهل عيال و بذل جان و مال خويش چاره اي نديد. پس جان خود در اين قربانگاه بزرگ ببخشود و بدين سبب در نزد پروردگار آقاي شهيدان و در تاريخ روزگار پيشواي اصلاح طلبان بشمار رفت و به آنچه اراده كرده بود بلكه برتر از آن كامياب گرديد.

و هرگاه اين خونهاي پاك از عترت پيغمبر لولاك بدين صورت فظيع و اسفناك كه روح شهامت عربي از آن بيزار و دين اسلام با آن


دشمن است بخاك هلاك نريخته بود هر آينه دولت (اغيلمه) [1] (كه رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم آنرا در خواب بصورت بوزينگان كه بر منبر او بالا ميرفتند بديد [2] ) انقراض نمي يافت و همانا سر جان بازي حسين شهيد كربلا همين بود و در هنگامي بسوي مرگ شتافت كه مرگ بسوي او نشتافته و در زماني باطاعات امر آسماني پرداخت كه اهل زمين بخذلان و نگونساري او پرداخته بودند.

و اما نسل آل اميه چگونه انقراض يافت؟ انقراض نسل اميه چنانكه دولتشان منقرض گرديد بنا بعادت و بحكم عقل بدينسان كه شد درست نيابد زيرا امروزه در روي زمين كسي را نمي يابيم كه خود را اموي خواند و در عالم اسلامي خود را بدين نام بنامد بلكه پاره اي از قبور رؤساء اين دولت منقرض شده را در دمشق و مغرب دجله نزديك شهرستان موصل مينگريم كه محل سنگسار مردمند و حال آنكه قبور بزرگان نسل حسين مطاف هزاران هزار از پيروان اسلام و همگان بديده ي عزت و احترام بر آنها مينگرند و قبر خود


او را در كربلا به منزله ي كعبه ي قاصدان و حرم طالبان مشاهده مي كنيم كه از تمام نواحي و بلاد اسلام مسلمانان بسوي آن متوجه و براي بهره بري بجانب آن درشتابند و همين ما را بگواهي بس كه خداوند هماره حق را برپا و باطل را محو و نابود ميسازد هر چند كه مدت زماني هم بر آن بگذرد - و ان في ذلك لعبرة فهل من معتبر؟ و ان في ذالك لذكري فهل من مدكر؟

(اين امر خود موجب عبرت است آيا عبرت گيرنده اي هست؟ و اين كار خود موجب تذكر است. آيا ياد كننده اي ميباشد؟)

زمانهائي گذشت مردمي آمدند و رفتند مي پنداشتند كه حسين را در اين نهضت جز زيان و زبوني بهره و نصيبي نبود تا يكي از دانشمندان قرن چهاردهم هجري يعني علامه ي فرزانه و حجت يگانه برادر ايماني سيد هبة الدين الحسيني الشهرستاني بيامد و با اشاره بيك كلمه ي (نهضة الحسين) كه آنرا عنوان تأليف گرامي خود قرار داد اين پندار نادرست را درست و اين خيال ناروا را اصلاح فرمود - سپس اين كتاب مستطاب را بآيات بينات پيراسته و بسحر حلال آراسته ساخت و بهمين عنوان اين تأليف با عز و شان را ميتوان شناخت.

روزي از روزهاي سال 1329 هجري مرا با اديب فكوري از علماء تاريخ و رياضيات كه خدايش برحمت خويش بيامرزاد اتفاق ملاقات افتاد و در بين گفتاري كه ما را با او در شئون زندگاني عمومي بود چنين گفتم كه: حق ناخوش شود ولي نميرد و حقيقت پنهان گردد ولي از ميان نرود او از روي تعرض و انتقاد چنين جواب داد: كه خير چنين نيست و اين سخني است كه ياران حق خود را به آن تسلي ميدهند وعاشقان حقيقت خود را به آن دلخوش ميسازند بلكه حق هم ناخوش


شود و هم بميرد هم بخاك رود و ديگر برنخيزد - اگر نه چنين است پس حق جد تو حسين بكجاست؟ در پاسخش گفتم: اگر مراد جد من حسين برخورداري از بهره دنيوي بود كه جز زيان و زبوني از اين دنيا آنهم به بدترين حال بهره اي نبرد و چون مراد او در آخرت بود پس از مرگ بيش از حق خويش بلكه باضعاف مضاعف در دنيا و عقبي فايده و ثمر برد همانا جدش با آنكه سيد رسولان و خاتم پيمبران است قبر شريفش جز در يك مكان محل زيارت نباشد و قبر حسين در چهار مكان مورد زيارت باشد و در هر سال طايفه ي بزرگي از مسلمانان در دور قبر او در كربلا گرد آيند چنانكه در بيت الحرام گرد آيند و تو خود نيز آنرا زيارت كرده اي و اما قبر دشمن او را در دمشق سنگسار كنند و تو خود نيز سنگسار كرده اي - و در هر سال براي حسين اقامه ي ماتم نموده و اشك ريزي كنند و براي غير او در تاريخ بشر چنين ماتمي برپا نكرده و بياد ندارند و هم او بنص جد خود در نزد پروردگار آقاي جوانان اهل بهشت و در فردوس جاويد مخلد و در جنان خلد مؤبد است - پس حسين بحسنين رستگار شده يعني از هر دو خوبي در دنيا و آخرت كامگار گرديده است.

آيا با همه ي اينها باز مي توان گفت حق ميميرد؟ و آيا حق حسين مرده است؟ خير بايد گفت حق بيمار شود ولي نميرد - و ما هم اين كلمه را براي تسلي ياوران حق نگوئيم بلكه اين گفتار براي افزودن ثبات قدم آزادگان و نيرومند ساختن ترسندگان است تا در اثر اين گفتار عدل بر جور غلبه كند و فضيلت بر رذيلت پيشي گيرد و حق بر باطل مستولي شود و حقيقت بر دروغ و زور فرمانروا آيد.


رفيق من كه خدايش رحمت كند در جواب اين حقگوئي و برهان جز اعتراف و اذعان اظهاري نداشت.

سپس گوئيم: حسين نمونه ي اعلاي قوت ايمان و شهامت عرب و مثل والاي فداكاري در راه اين دو بهره مندي و تمتع است و روح بزرگ و ظاهر آن بزرگوار شاد نشود جز آنكه تابعان خود را مقتدي بسيره ي خود بيند و شيعيان خويش را مشايع بطريقه ي خويش بنگرد و همانا ذلت عرب و ذلت اسلام را در دنبال ذلت عرب [3] علتي نبود جز آنكه آنان خود را دستخوش سركشان و ستمگران ساختند و به پتياره هاي بندگي و شرمندگي دل باختند - و آيا اولاد قرآن و زادگان يعرب بن قحطان را جز بيداري از اين خواب گرانبار چاره ايست؟ شايد كه خداوند اين بيهشان را هوش افزايد و اين مردگان را از كفنها برانگيزاند.

پس اي پسر دختر پيغمبر خدا، سلام خدا بر تو باد و چشم عرب و اسلام را بتو روشن كناد - هم سلام خدا بر فرزندان تو كه همگي نيكوكاراند و از نهضت تو كاشف اسراراند و خدايشان از تو و امت جد تو بهترين مزد دهاد.

بغداد 10 رجب 1356 هجري 15 ايلول

1937 ميلادي

حبيب الله العبيدي مفتي الموصل



پاورقي

[1] اشاره بحديثي که فرموده (هلاک امتي علي يد اغيلمة من قريش - هلاک امت من بدست اغيلمه‏اي از قريش باشد) و چنين تاويل کرده‏اند که در عهد آنان دولت خلفاء راشدين بپايان رسيده و ايشان خلافت را بسلطنت جابرانه بدل ساختند. چنانکه در حديث ديگر چنين آمده. (و هم الذين نهض عليهم الحسين عليه‏السلام - آنهائي ميباشند که حسين بر ضد آن‏ها نهضت نمود).

[2] امام بيضاوي در تفسير آيه‏ي مبارکه. (و ماجعلنا الرؤيا التي اريناک الا فتنه للناس.. الخ) چنين گفته است که مراد فتنه‏اي بود که در روزگار بني‏اميه حادث گرديد.

[3] اشاره بحديث شريف اذا ذل العرب ذل الاسلام - يعني چون عرب خوار شود اسلام خوار گردد.