بازگشت

سخني چند از ناشر اصل كتاب بضميمه ي تقريظهاي بزرگان و دانشمندان


بسم الله الرحمن الرحيم

هنگامي كه مردم را نيازمندي كاملي براي رجوع به اصل تاريخي قضيه طف و آگاهي بموجبات و اسباب اصلي و فرعي آن بود ناگهان كوكب اين كتاب جليل در حدود سال 1344 (هجري قمري) بر آنان تابان و بمحض اينكه خبر طلوع آن در آفاق منتشر گرديد نظر باعتماد و وثوقي كه علاقمندان را بمصادر موثقه و منابع صادقه و روايات صحيحه ي آن بود بيافتن و گرفتن آن هجوم آورده طالبان جمال حقايق و تشنگان زلال دقايق براي سودبردن از اين خزينه ي كافي و آب خوردن از اين چشمه ي صافي اقبال كرده چون گم كرده ي خود را در آن پيدا و مقصد خويش را در آن هويدا ديدند ادباء بر آن تقريظها نگاشته و خطباء بمدح آن زبانها باز كرده و نويسندگان بترجمه ي آن همت ها گماشتند.

بلي - اين كتاب مستطاب از اين را كه مندرجات آن حاوي نظريات اجتماعي و محاكمات تاريخي و مرويات آن خالي از هر گونه شك و ترديد و عاري از هر نوع عيب و قدح بود و از رخساره ي اسراري كه در بطون تاريخ مكتوم و مدت سيزده قرن حتي بر اهل نظر مستور مانده بود پرده ميربود ابوابي برون از شماره و حساب بر بزرگان و نويسندگان و گويندگان مفتوح ساخته و پس از


انتشار آن هر مورخي بروشنائي دانش هدايت و هر ناقلي باعتماد اين كتاب بتصحيح روايت خويش پرداخت.

تمام اين مراتب نبود مگر نظر بوثوق عالم اسلامي نسبت به مؤلف گرامي و مصنف سامي آن يعني علامه و حجتي كه تاريخ خدمات بزرگ او را بعالم علم و دين دوري پس از دور ديگر بخاطره هاي آيندگان خواهد سپرد و زحمات او را هيچكس در هيچ زمان از ياد نخواهد برد و چون اين نويسنده ي سترك مدارك روايات و آراء خود را از تواريخ معتبره و كتب مؤلفه ي پيش از سده ي چهارم هجري اتخاذ و باخبار مزبوره منحصر فرموده و اهل علم و فن را اعتماد و وثوق بيشتري بگفته و نوشته هاي او حاصل آمده است بويژه كه اين مؤلف جليل در پاره اي از مؤلفات خود چنين اظهار نظر نموده و فرموده است: «تاريخي كه بعد از چهارصد هجري تدوين شده است از آنچه قبل از آن حكايت گرديده ضعيف تر است چه بعدا قلم بدست غير اهل گردش كرده و امراء وقت دخالتهاي بيجا در تاريخ نگاري اعمال كرده و از اين راه مردم در مذاهب تاريخي بدسته ها و طبقاتي منقسم گرديده و بيش از تواريخ قبل از سده ي چهارم بضعف در ضبط و راستگوئي و انتشار خبط و ناداني دچار شده اند».

بجهات مزبوره خطباء و محدثين را اهتمام زيادي باين كتاب جليل حاصل آن فرقه مطالب آنرا عينا بخاطره ها سپرده و اين طبقه مراتب آنرا نصا براي جمهور قرائت نموده و بزرگان درباره ي آن سخناني را نده اند كه جمله اي از آنها عينا نقل ميشود:

(جناب محمود زغلول پاشاه در محرم سال 1927 شمسي ميلادي


موقعي كه در تكيه ي ايرانيان مصر در حين سوگواري سيدنا الحسين عليه السلام حضور يافته بودند چنين اظهار داشتند)

«مدت پنجاه سال است كه حضور من در اينگونه مجالس» «سوگواري جز براي مجامله و خوش آمد طبقات نبوده و به اعتفاد» «خودم اين سوگواريها را غير مشروع دانسته و حتي بعقيده ي خويش» «خروج امام حسين (ع) را با اهل و عيال بسمت طف كربلا قابل ملامت» «ميشمردم ولي پس از بررسي و خواندن كتاب (نهضة الحسين) باين» «معتقد شدم كه حسين (ع) در اين كار بواجب ديني و سياسي خود قيام» «كرده و اينگونه مجالس عزاداري و ماتم سرائي روح شهامت را در» «مردم پرورش داده و مورث قوت اراده ي آن ها در راه حق و» «حقيقت ميگردد.».

(و جناب علامه حجة الاسلام شيخ محمد حسين آل كاشف الغطاء تقريظي نگاشته كه عين آن در زير نقل ميشود)

«كتاب (نهضة الحسين)اثر با جلالتي است كه از زمان ديدن» «آن همواره در نظر من عظمتي يافته و مرا حظ و نشاطي بخشيده» «است و اين نه از جنبه ي رعايت حقوق دوستي و اخوت دست داده بلكه» «از وجهه ي عنايت بحقوق حق و مروت حاصل آمده است و اين اثر» «از آثار جاويدي است كه تنها نبايدش از كتب عصر شمرد بلكه بايد» «از كتب دهر بحساب آورد. و جريان آنرا نه بمدت محدودي» «منحصر داشت بلكه بايد ممدود و ابدي دانست. و مانند اين» «كتب پربهاست كه افكار را به ثمر رسانيده و عزائم را نشاط ميافزايد» «و همانا روح اهتمام بفناء در راه حق و حقانيت و شوق فداكاري در»


«طريق شهامت و عزمت نفس را در مطالعه كنندگان خود بجنبش» «مي آورد».

(فيلسوف شهير و علامه ي فاضل خطير مصر شيخ طنطاوي جوهري در اهميت آن شرحي مرقوم داشته كه نص آن اين است) «كتاب (نهضة الحسين) تأليف علامه ي دوران و يگانه ي زمان» «صاحب جود و سماحت سيد هبةالدين شهرستاني ادام الله فيضه براي» «اعتبارطلبان مايه ي عبرت و جهت بينائي جويان پايه ي حكمت است» «بزرگترين آيت و سترك ترين نعمتي است كه از بدبختي و شقاوت» «امت خوش بختي و سعادت انگيخته يعني از مرگ زندگاني بخشيده» «و از عظيمترين سوك مصيبت مهمترين سور و موهبت را نتيجه گرفته» «است كتابي كه در آن نورانيت روح حسيني تجلي كرده و در دلهاي» «خوانندگان صلاح انديش خويش پر و بال گسترده است - دير زماني» «اين قضيه ي هائله را در اخبار و سير مي خوانديم و بصفحات بسياري از» «رسائل و كتب نظري مي افكنديم و لكن ميديديم كه مدار كار جز بر» «نشر روايات و ذكر حكايات نبود و حال آنكه هر مبتدا را خبري در» «پي و هر سيره اي را ثمري در دنبال لازم است - بجانم سوگند كه» «ديدگانم بر هيچ صفحه اي از اين كتاب نيفتاد مگر آنكه مرا در نفس» «نسبت بخود خواهي تنفر و انكاري و نسبت بورود در گرداب مرگ» «و بليات و پست شمردن حيات و درجات براي نجات امت و سربلند» «ساختن ملت شوق و شعفي پديد آمد. چه در اين كتاب اسلوبي پرداخته» «كه هر بخرد با خردي را مسحور و شيفته ي خود ساخته است - اين» «كتاب از ستمي كه مسلمين بكشتن پسر پيغمبر خود (ص) روا داشته اند»


«عشق آزادگان را بفداكاري در راه خدا تحريك و استقبال مرگ را» «بهترين آرزوها شمرده آماده ميشوند كه براي شتاب بقربانگاه» «يكه و بي همراه بر يكديگر پيشي جويند».

(و جناب جعفر پاشا عسگري در موقعي كه وزارت دولت عراق داشت و بر اين كتاب اطلاع يافت چنين نگاشت).

«پاره اي از كتاب (نهضة الحسين) را خوانده و ديدم كه براي» «اصلاحات و مصالح عامه سود بزرگي را در بر دارد و از انتشارات» «جليلي است كه هر كس را غور در درياي بيكران آن شايسته است» «و در حقيقت كتاب محكمي است كه هيچكس تاكنون بر اين منوال» «قلم برنداشته و در اين دوره ي تجدد كه ميسزد آنرا دوره ي برخورداري» «عربيت و اسلاميت صحيحه بشمار آوريم مفيد فايده ي بيشماري است» «و اگر امام شهيد را پيشواي اين ظفر و برخورداري كه متكي» «بسه پايه ي اخلاق فاضله و شهامت عربي و مصلحت عامه ي اسلامي است» «بشماريم سخني بگزاف نگفته ايم.».

(و عين نامه ي دكتر محمد فاضل الجمالي رئيس فعلي بازرسان و مدير كل سابق فرهنگ عراق بشرح زيرين است)

«بسيار از كتبي كه بيان مقتل حسين (رض) در آن شده در» «شرح اين حادثه ي بزرگ غايتي بوجهه ي تهذيب نفساني آن نداشته» «بلكه يك رشته روايات و اوصافيرا در قالب كهنه اي ريخته اند كه» «ذوق طالب عصري امروزه از آن متنفر و بناچار آنرا از ذائقه ي خود» «بيرون مي افكند. اما كتاب (نهضة الحسين) كه با روش و اسلوب نويني» «بوجود آمده طالب متجدد را بسوي خود مجذوب و براي او مفيد» «فوايد علمي و ادبي و اخلاقي ميگردد. و اين شگفت نباشد زيرا علامه ي»


«شهرستاني بر افكار جوانان متجدد و زادگان اين بلاد آگاه و بذوق آنها» «آشنا و بنقاط ضعفي كه در دماغ آنان پيدا شده شناسا گشته و امروز» «ما بسي نيازمند بوجود مردماني هستيم كه به آن جناب تأسي و پيروي» «كرده و محتويات كتب قديمه ي ما را در لباس تازه و پاكيزه اي جلوه گر» «ساخته و با سبك و اسلوب جديدي بمعرض نمايش در آورند و بنا» «بعقيده ي ما چنين رفتار و كردار از بسياري سوء تفاهمات موجوده ي بين» «طبقات جوانان متجددين و رجال دين را برطرف نموده و در اين» «اوان ما را براي طي طريق تقدم و پيشروي در مراحل حيات و تجدد» «راهي جز مبادله ي تفاهمات و تبديل تصورات سزاوار نباشد».

«طريقه اي كه علماء تربيت امروزه در تهذيب اخلاق جامعه» «و تقويم نشوء و نماء توده پيروي ميكنند همانا طريقه ي بدست دادن» «نمونه ي اعلا و انموزج و مثال علياي از هر خلق و فضيلتي است بدينسان» «كه براي نشوء جامعه سيره و تاريخ زندگي ابطال و مردمان» «بزرگ و برجسته ي عالم بشريت و مردان سترگ و درخشان در اخلاق و» «فضيلت را بصورتيكه عواطف آنان را مجذوب و قلوب ايشان را» «متصرف و مغلوب سازد در نظر همگان جلوه گر ميسازند تا صورت» «اين اشخاص نامي و پيكره ي اين مردمان سامي الي الابد نصب العين آنها» «قرار گرفته و در تقليد از آنها ساعي و بر رويه ي آنها داعي گردند - و» «بهمين نظر بوده است كه علامه ي شهرستاني تمثال حسين (رض) و» «شخصيت او را كه نمونه ي اعلا و مجسمه والاي پيروي حق و جهاد در» «سبيل مبدء مطلق و مجاهده ي در راه انتشار فضيلت و مجادله ي در برابر» «ظلم و رذيلت است در مقابل چشم جامعه ي جوانان برپا داشته تا تمام» «ملل بدانند كه براي تحصيل بلندنامي و فضايل همتي بايد حتي اگر»


«بفداكاري جان و مال در راه مبداء و حق متعال منجر گردد - ما را در باب» «منزلت تاريخي اين كتاب گفتاري لازم نباشد چه آن منزلت در برابر» «ارزش تهذيبي اجتماعي آن چيزي بشمار نيايد و بزرگتر چيزي» «كه امروز ما را طرف احتياج است آنكه جوانان درس از خود» «گذشتن و فداكاري در راه حق و كتاب شرف و فضيلت را از حسين (رض)» «بياموزند.».

«بنابراين كتاب (نهضة الحسين) بيش از هر چيز كتاب تهذيب» «اخلاق بشمار است و آنرا تنها اختصاص به پسران طايفه ي شيعه نيست» «بلكه براي تمام جوانان عالم بدون توجه باختلاف ملل و نحل» «در خور است و آنرا كتاب طايفي نتوان دانست بلكه كتاب تهذيبي» «عمومي بايد شمرد و بر عموم عرب زبانان مي سزد كه آن را خوانده» «و شخصيت حسين (رض) را چنانكه اين كتاب مصور و مجسم ساخته» «در برابر ديدگان خود منصوب دارند. چرا كه حسين نمونه و مجسمه ي» «ايمان و ثابت قدمي و فداكاري است».

(و امير نصر عربي انيس شهاب العلوي الحضرمي چنين نگاشته است.)

«سيد هبة الدين الحسيني كه مرد علم و ديانت و پهلوان اصلاح».

«و نهضت است وصيت مشتهره و شهرت منتشره و صفت شايعه و نعمت» «ذايعه ي او بي نياز از توصيف و مستغني از تعريف ميباشد. بتازگي كتابي» «پربها و محكم و تصنيفي اجتماعي و مبرم بيرون داده و نام آن را» «(نهضة الحسين) نهاده و آنرا در قالبي ويژه و تازه ريخته و براي» «جاويد ساختن ذكر اين يگانه نهضت تاريخي كه هسته ي ساير نهضت»


«هاي بعدي آن بشمار و جملگي بضرب شمشير و جوب و فضيلت و» «بمشق تيغ صدق و حقيقت و بطعن نيزه ي ايمان و عدالت ويران كن بنيان» «خودسري و مكاري و برهمزن شالوده ي سركشي و ستمكاري بوده اند» «اين كتاب را ميزان و اندازه ي آن نهضات قرار داده است».

«مؤلف فاضل بناي اين كتاب پربها را بر يك سلسله از حوادث» «تاريخي در پيرامون فاجعه ي امام حسين السبط بن علي عليه السلام» «استوار و جملگي را از منابع موثقه و مصادر محكمه اي مأخوذ و» «در ذكر علل حوادث و انتظام مقدمات و ترتيب وقايع منهج فريدي را» «پيموده و در بيان راه حل اسباب و موجبات اين حادثه با اسلوب» «فسلفي كه به منزله ي هاله اي گرد اين اشراق انشائي را فراگرفته و باران» «با طراوتيكه از اين نگارش پرنگار تراوش و ترشح نموده مانع جدائي» «آن از ديگر منشئات اين تحرير جامع و ساير مؤلفات اين عارف» «ناقد گرديده است چون در بررسي اين كتاب گرانبها كه مانند ميراث» «كريمي براي آيندگان مسحوب و بسان عقد نفيسي كه مرور زمان» «و گذشتن دوران درهاي آنرا فاسد و جواهر آنرا كاسد نتواند كرد» «و براي اولاد آتيه ذخيره گرديده است عطف توجه و امعان نظر» «نموديم فكر و خيال بپرواز و در فضاي يادآوري اين تذكرات دردناك» «باهتزاز آمده مشاهده ميكنيم كه چگونه در اين حوادث اسفناك» «طغيان امواج باطل بر قلل مرتفعه ي حق و تسلط حكومت شررانگيز و» «سركشي تعصب هلاك آميز بر مبادي مقدسه محمديه (ص) و مقاومت» «در برابر تأسيسات احمديه ظاهر گرديده و چسان تيغهاي جور و ستم» «براي افروختن اخگرهائي در سوختن اين خانمان مطهر بكار آمده» «و با كمال جرأت و جسارت از سيل خونهاي پاك شاخهاي نبوت و»


«عترت رسالت نهرها جاري ساخته و فدائياني از بستگان كتاب و» «سنت و قربانيهائي از وسايل نجات وعصمت بقربانگاه و ديار نيستي» «فرستاده و آنان را كتاب شهادت و از جان گذشتن را در اعتصام» «بكتاب خدا و سنت تسجيل و تمسك بواجبات و فضيلت را بر خون» «گرامي خود ترجيح داده بودند بخاك هلاك افكنده اند و چگونه» «نسبت بكسانيكه درباره ي آنها گوينده اي باشارت گفت (السيوف عليك «و القلوب معك - دلها با تو و شمشيرها بر تست) خيانت ورزيده و بر آن» «خاندان خذلان و نگونساري را روا داشته اند و چطور دلهائي كه» «خود را از رسالت احمدي سرشار و قلوبيكه خويشتن را بمحبت عترت» «نبوي پربار ميشمردند رضا داده و امضاء نمودند كه شمشيرهاي دنيا» «خواهي و انتقام جوئي بر روي عترت و آل عصمت آخته گردد و» «هيهات از اين دلها كه در دوستي متذبذب و در راستي متردد و براي» «سيراب نمودن تشنگان انتقام و سيركردن شكمهاي جهل و معاندين» «اسلام بطرف ميزان عدل تيغها كشيده و براي هلاك آنها سواره و پياده» «روان ساختند و همانا جولان فكر و خيال هماره در اين فضا كارگر» «و در اين بحار شناور شده و همواره در مقابله ي اين نورانيت فضايل با آن» «ظلمت رذائل كه اين كتاب بطور كافي و وافي از عهده ي حل و ذكر علل آن» «برآمده است دست بكار است...» الخ»

اين بود پاره اي از سخناني كه در فضيلت و مزاياي اين كتاب از نويسندگان بزرگ و صاحبنظران سترگ بطور اشاره بارزش معنوي و بنحو كنايه بطريق استفاده از آن اظهار و اشعار گرديده است.

بدين جهت و پس از آنكه در اثر زيادي عده ي داوطلبان و


خواهندگان اين تبيان باقدر و شان از هر گوشه و كنار و از هر ناحيه و سامان نسخه هاي چاپ اول اين كتاب بپايان رسيد ضرورت تجديد چاپ آنرا لازم ديده و براي خدمت بعالم حقيقت و علم با توجه باين كه اين چاپ تازه از چاپ اولي ممتاز و فصل (پنجمي) بر آن علاوه و اضافاتي در حواشي آن افزوده شده باشد بچاپ دومين آن بپردازيم و از خداوند يگانه اميدوار كفايت و توفيق بوده باشيم.

ناشر - علي الجابري