در تحقيق تاريخ ولادت حسين بن علي
كشف و تعيين تاريخ ولادت ائمه ي دين و بزرگان، در صدر اسلام، بسيار صعب و دشوار است، زيرا اولا: نوشتن و صنعت خط - كه به واسطه ي آن ثبت تاريخ مي شود - در آن عصر جديدالعهد بوده؛ [1] و ثانيا: ثبت تاريخ ولادت معمول نبوده و اهتمامي به آن نمي شد، و آنچه از تاريخ ولادت رجال و بزرگان صدر اسلام مكشوف و معين گرديده، اغلب بعد از زمان خودشان بوده كه به واسطه اهميت تاريخي يا مذهبي كه در وسط و يا در آخر عمر حائز آن گرديده اند، بوده.
در تاريخ ولادت باسعادت حضرت حسين بن علي (ع) اختلافي ميان علماء كبار اسلام موجود است. سيد بن طاوس در كتاب اقبال مي گويد: «من
در كتاب التعريف في المولد الشريف، اختلافات علما را در مولد شريف ذكر كرده ام.» و ما نيز پس از ذكر گفته هاي آنان، آنچه را كه معاضد به برهان است بيان خواهيم كرد. شيخ طوسي [2] در كتاب مصباح و سيد بن طاوس در كتاب اقبال و علامه ي مجلسي در كتاب بحارالانوار و شيخ كفعمي [3] در كتاب مصباح گفته اند: «تولد آن حضرت در مدينه در سيم شعبان سال چهارم هجرت بوده.» [4] سند اين قول، توقيعي است [5] كه به قاسم بن علاء [6] از حضرت ابومحمد عسكري (ع) صادر گرديده و شيخ طوسي نص آن را در مصباح نقل كرده كه ولادت حسين (ع) در روز پنجشنبه سيم شعبان بوده؛ و آن روز روزه
مستحب است. و شيخ مفيد [7] در كتاب ارشاد، و شيخ طبرسي در كتاب اعلام الوري، و محمد بن علي بن شهرآشوب مازندراني در كتاب مناقب، و علي بن عيسي اربلي در كتاب كشف الغمة به روايت كمال الدين، ابن طلحه ي شافعي (متوفاي 654 ه) در مطالب السؤل، و شيخ جعفر بن نما [8] در كتاب مثير الاحزان، مي گويند كه: «مولد شريف در پنجم شعبان سال چهارم هجري بوده.» و از علماء عامه، ابن صباغ مالكي [9] در كتاب الفصول المهمة في معرفة الائمة روز پنجم شعبان را روز ولادت تعيين نموده. و بر اين رأي، علماي شيعه استناد كرده اند به روايت حسين بن زيد كه شيخ طوسي او را نيز در مصباح نقل كرده كه حسين بن زيد از جعفر بن محمد - عليه السلام - روايت كرده كه ولادت حضرت حسين بن علي (ع) در شب پنجم شعبان سنه ي چهار هجري بوده. و شيخ شهيد اول [10] در كتاب دروس گفته، ولادت حضرت در آخر ربيع الاول سال سيم هجرت بوده.
نزديكتر و ارجح به نظر آن است كه مولد حضرت سيدالشهداء، حسين بن علي (ع) در سيم شعبان سال چهارم هجري بوده، اولا: سند اين رأي از
سيد بن طاوس به شيخ الطائفه، بر حسب تصريح خود سيد، منتهي مي شود، و شيخ استناد به توقيع قاسم بن علاء همداني وكيل حضرت ابي محمد عسكري (ع) نموده، و ميانه ي شيخ الطائفه و قاسم بن علاء، بر حسب ظاهر، وسائط نقل چندان زياد نيست، زيرا كه رحلت حضرت عسكري (ع) در سنه ي 2600 ه و وفات شيخ در سال 460 ه اتفاق افتاده؛ ممكن است به سه واسطه شيخ الطائفه اين قول و تعيين را از حضرت عسكري (ع) نقل كرده باشد. بنابراين، اين روايت حسين بن زيد، كه مفاد آن تعيين مولد شريف روز پنجم شعبان است، خواهد بود، زيرا كه روايت حسين بن زيد از جعفر بن محمد (ع) است و وسائط شيخ ناقل اين قول در مصباح بيشتر است به واسطه ي طول زمان؛ و ثانيا: اختيار سيد بن طاوس اين قول را مؤيد قوي و مرجح است، زيرا كه تحري و نظر عميق سيد در اين بحث، موجب كثرت وثوق است؛ و ثالثا: شهرت در نزد علماي شيعه، به طوري كه علامه ي مجلسي نقل كرده، موجب قوت ظن است. و ديگر آن كه سيد در اقبال مي گويد كه ابن عياش [11] گفت: شنيدم حسين بن علي بن سفيان بزوفري [12] گفت كه ابوعبدالله صادق (ع) اين دعا را (كه نقل نص آن را نموده) در اين روز (روز
سيم شعبان) مي خواند، و فرمود اين دعا از دعاهاي روز سيم شعبان است كه آن روز روز ولادت حضرت سيدالشهداء حسين بن علي (ع) است. شيخ طوسي در تهذيب گفته كه ولادت حضرت در آخر ربيع الاول سال سيم هجرت بوده، و سبب اختيار شيخ الطائفه اين تاريخ را با اين كه مخالف آنچه كه در مصباح روايت كرده - به روايت قاسم بن علاء سيم، و به روايت حسين بن زيد پنجم شعبان سال چهارم هجرت - مي باشد، به واسطه ي اين است كه اعتماد كرده [13] بر آنچه در نزد علماي اهل سنت و شيعه مشهور مي باشد: اين كه ولادت حسن بن علي (ع) در نصف رمضان بوده. و به روايتي كه علامه ي مجلسي آن را صحيح دانسته، اين كه تاريخ و فاصله ي ميانه ي ولادت حسن و حسين (ع) شش ماه و ده روز است؛ ليكن تعيين روز ولادت حضرت حسن (ع) در نصف ماه مبارك رمضان، مستند به دليل قوي يا روايت نيست، به طوري كه مجلسي نيز بر اين تصريح كرده. ممكن است به واسطه ي دليل قوي بر ولادت حسين بن علي (ع) در سيم شعبان از سال چهارم، بگوييم كه ولادت حسن (ع) در ماه رمضان نبوده و شيخ شهيد هم به همين قرينه ي ضعيفه متابعت شيخ الطائفه را نموده است.
پاورقي
[1] مورخ شهير، جرجي زيدان، در تاريخ التمدن الاسلامي (ص 55، ج 3، ط 4، مصر) مينويسد: «هنگام ظهور اسلام، صنعت نوشتن در سرزمين حجاز معروف بود وليکن هنوز شيوع و انتشار را نداشت، تنها ده و اند نفر در آن سامان بر نگاشتن آشنا بودند.» و بلاذري در فتوح البلدان (ص 457، ط 1، مصر) مينگارد: «اسلام داخل شد و در قريش هفده نفر بر نوشتن آشنا بودند: عمر بن خطاب، علي بن ابيطالب، عثمان بن عفان، ابوعبيدة بن جراح، طلحه، يزيد بن ابيسفيان، ابوحذيفة بن عتبة بن ربيعة، حاطب بن عمرو، برادر سهيل بن عمرو عامري از قريش، ابوسلمة بن عبدالاسد مخزومي، ابان بن سعيد بن عاصي بن امية، برادرش خالد بن سعيد، عبدالله بن سعد بن ابيسرح عامري، حويطب بن عبدالعزي عامري، ابوسفيان بن حرب بن امية، معاوية بن ابيسفيان، جهيم بن صلت بن محزمة بن مطلب بن عبدمناف، علاء بن حضرمي که از خلفاي قريش ميبوده.» و اين هم ناگفته نماند که طبري در تاريخ خود (ص 197، ج 7) مينويسد: «ان اول من کتب من العرب حرب بن امية بن عبدشمس بالعربية.».
[2] ابوجعفر محمد بن حسن بن علي، مشهور به شيخ الطائفه، از فقهاي عظام شيعه و مروجين شريعت بود. شب دوشنبه 22 محروم از سال 460 ه وفات يافت. (مؤلف).
[3] تقيالدين ابراهيم بن علي بن حسن عاملي کفعمي، (احمد مقري (متوفاي 1041 ه) در نفح الطيب (ص 397، ج 4، ط مصر) مينويسد: «و ما رأيت مثله في سعة الحفظ و الجمع.» و علامهي عاملي در اعيان الشيعة (ص 337، ج 5، ط دمشق) مينگارد: «کفعمي منسوب است به کفر عيما، به فتح کاف و سکون فا، که قريهاي بوده از ناحيهي ثقيف در جبل عامل و قياس نسبت کفر عيماوي است، وليکن تخفيفا کفعمي گفتهاند، مانند عبشمي و عبدري در نسبت عبدشمس و عبدالدار؛ و اين هم ناگفته نماند که کفر به معناي قريه و عيما نام مردي و يا نحو آن بوده.» (چرندابي). عالم فاضل و زاهد عابد و شاعر اديب، صاحب کتاب مصباح، در ادعيه، که در سال 895 ه از تأليف آن فارغ گرديده است. (مؤلف).
[4] شيخ کفعمي در تعيين يوم ولادت، پنجشنبه را اختيار کرده و گفته در عهد يزدجرد بود. (مؤلف).
[5] توقيع، عبارت از نامههايي است که از طرف ائمهي اطهار (ع) به وکلاء و معتمدين از شيعهي خودشان مينوشتند. (مؤلف).
[6] قاسم بن علاء همداني، شخصي است که صفواني (محدث قمي در هدية الاحباب (ص 188) مينويسد: «صفواني ابوعبدالله محمد بن احمد بن عبدالله بن قضاعة بن صفوان جمال، نزيل بغداد، و عالم ثقه و فقيه جليلالقدر فرقهي اماميه ميبوده، و ابننديم گفته که من او را در سال 346 ه ملاقات کردم. و ترجمهي مختصر صفواني را ابنالنديم در الفهرست (ص 278، ط مصر) درج نموده. (چرندابي). از او روايت کرده و از وکلاي حضرت عسکري بوده. (به رجال ابو علي بازگشت شود.) (مؤلف).
[7] محمد بن محمد بن نعمان، از بزرگترين مصلحين و نوابغ علماي شيعه به شمار رفته، و در سال 413 ه در بغداد وفات يافته، و ابنالنديم در الفهرست (ص 252 و 279، ط مصر) مينويسد: «رياست شيعهي اماميه در عصر ما، در فقه و کلام و آثار، به ابنالمعلم، شيخ مفيد، منتهي گرديده است»، و ميگويد: «شاهدته فرأيته بارعا»؛ يعني او را ديدار کردم و فوق اقرانش ديدم. (چرندابي).
[8] جعفر بن محمد بن جعفر بن محمد هبة الله بن نما حلي، لقبش نجمالدين، شيخ جليلالقدر و فقيه از علماي اماميه و از مشايخ علامهي حلي و از رجال قرن هفتم معدود است. هدية الاحباب، ص 94. (مؤلف).
[9] علي بن محمد بن الصباغ المکي المالکي از علماء مشهور و در سال 855 هجري فوت کرده. هدية الاحباب، ص 70. (مؤلف).
[10] ابوعبدالله محمد بن جمالالدين مکي به شمسالدين محمد دمشقي عاملي، از اعاظم علما و مفاخر شيعه، در روز پنجشنبه 9 جماديالاولي از سال 786 به فيض شهادت نائل گرديده. هدية الاحباب، ص 167 - 165. (مؤلف).
[11] احمد بن محمد بن عبيدالله بن حسن بن عياش الجوهري، معاصر شيخ صدوق، و صاحب کتاب مقتضب الاثر في النص علي الائمة الاثني عشر، و از علما و ادبا معدود است. وفاتش سال 401 ه واقع شده. هدية الاحباب، ص 78. (مؤلف).
[12] بزوفري، ابوعبدالله حسين بن علي بن سفيان بزوفري، صاحب مصنفات، و روايت ميکند از او تلعکبري. (محدث قمي در هدية الاحباب (ص 113، ط نجف) مينويسد: «تلعکبري ابومحمد هرون بن موسي شيباني، شيخ معتمد و ثقه و مرد جليلالقدر و بزرگ منزلتي بود، که در سال 385 ه وفات نموده، و تلعکبر، به فتح تا و لام مشدد و ضم عين مهمله و سکون کاف و فتح باء موحده، و يا عکبرا نام شهر کوچکي بوده از نواحي دجيل؛ نهري است که مخرجش در بالاي بغداد بوده و به دجله ميريزد، و فاصلهي عکبرا تا بغداد ده فرسخ ميباشد. (چرندابي). هدية الاحباب، ص 106. (مؤلف).
[13] محدث قمي در منتهي الامال (ص 124، ج 1، ط 1، تبريز) مينويسد: «مشهور آن است که ولادت حضرت امام حسن (ع) در شب سهشنبه، نيمهي ماه مبارک رمضان سال سيم هجرت واقع شده، و بعضي سال دويم گفتهاند.» اه. و پوشيده نماند که اعتماد شيخ طوسي - قدس سره - نسبت به روايتي که فاصلهي ولادت حسنين را شش ماه و ده روز قيد کرده، آن وقت درست مينمايد که ولادت حضرت حسن را در سال دوم هجري قائل بشود، و مراد از آخر ربيعالاول، آخر عرفي باشد. فتدبر. (چرندابي).