بازگشت

هلال بن نافع و ستايش حسين


يكي از حاضران حادثه ي كربلا، هلال بن نافع، است او مي گويد: من با اصحاب عمربن سعد ايستادم بودم كه ناگهان يك نفر فرياد زد و گفت: اي امير! بشارت باد تو را، زيرا شمر، حسين را به قتل رسانيد. من با شنيدن اين كلام، آمدم در ميان دو صف قتال و نزديكي حسين قرار گرفتم و او در حال جان دادن بود؛ فوالله ما رأيت قط قتيلا مضمخا بدمه


احسن منه و لاأنوار وجها و لقد شغلني نور وجهه و جمال هيئته عن الفكرة في قتله؛ به خدا سوگند هرگز كشته ي به خون آغشته اي را بهتر و خوش روتر از او نديده بودم، نور صورت و زيبايي هيأت او مرا از انديشه ي در شهادت او باز داشت.

اين عبارت، بسيار زيبا و خواندني است و انسان، از آن احساس لذت مي كند، او مي گويد: من شهيد غرقه به خون و در خاك غلتيده اي در عمرم همانند او نديدم. به تعبير ديگر، اولين بار بود كه مي ديدم كشته اي آغشته به خون، اين چنين زيبا و نوراني صورت باشد.

و زيباتر از آن جمله ي بعدي اوست. مي گويد: نورانيت صورت و زيبايي هيأت و سيماي او چنان مرا گرفت و به خود مشغول كرد كه بكلي از انديشه كشته شدن او منصرف شده و غافل گرديدم.