بازگشت

يزيد بن مسعود، از اصحاب، حضرت را توصيف مي كند


در جريان نهضت كربلا نقل شده است كه امام حسين نامه اي به جماعتي از اشراف بصره از جمله يزيد بن مسعود نهشلي نوشته و آنان را در آن نامه به نصرت و ياري خود فراخوانده بود. يزيد بن مسعود، بني ثميم و بني حنظله و بني سعد را دعوت كرد و با آنان در اين باب گفتگو نمود و فساد يزيد و خاندان او را بيان كرد و آنگاه به توصيف امام حسين، عليه السلام، پرداخت:

هذا الحسين بن علي ابن بنت رسول الله ذوالشرف الاصيل و الرأي الاثيل له فضل لايوصف و علم لاينزف و هو اولي بهذا الامر لسابقته و سنه و قدمه و قرابته يعطف علي الصغير و يحنو علي الكبير فاكرم به راعي رعية و امام قوم وجبت الله به


الحجة و بلغت به الموعظة فلاتعشوا عن نور الحق ولاتسكعوا في وهد الباطل؛ [1] .

اين حسين بن علي پسر دختر پيغمبر شماست، انساني شريف، اصيل و داراي رأي و نظر نيكو مي باشد، فضل او به وصف نمي آيم، علم او پايان ندارد و او براي خلافت، شايسته تر است زيرا سوبقش در اسلام درخشان و سنش زيادتر و داراي قدمت است و پيوستگي بسيار نزديك با رسول خدا دارد، با خردسالان مهربان است و با بزرگسالان نيكوكاري مي كند، او بهترين رعيت دار و رعيت نواز، شريف ترين امام براي قوم است كه خدا حجت را به سبب او بر شما تمام كرده، راه سعادت را در اختيار شما قرار داده و نشان داده است، پس شما از ديدن نور حق نابينا نباشيد و به پرتگاه باطل سرازير نشويد.

يزيد بن مسعود، از شيعيان پاك و خالص و عارف به شأن و مقام امام حسين است. او حضرت را با اين اوصاف، توصيف كرده است: او فرزند دختر رسول خداست، داراي شرافت پابرجايي است، رأيي درست و صواب دارد، دانش او شگرف و پايان ناپذير است،او اولويت به خلافت و زعامت امت دارد، داراي سابقه درخشان هجرت و غير آن است، تقدم در دين دارد، قرابت او به رسول اكرم روشن است. نسبت به خردسالان مهربان و نسبت به بزرگان، غمخوار است، رعيت نواز و پيشوايي بزرگوار مي باشد، حجت الهي با وجود او تمام است و موعظه ي


بالغه به وسيله ي او تبليغ مي شود.

راستي اين مرد عارف روشن ضمير براي نشان دادن چهره ي زيباي امام حسين، عليه السلام، بسيار خوب و جالب سخن گفته و هر كدام از اين اوصاف، نقش خاصي در ارايه ي سيماي امام دارد و چقدر زيباست كه مي گويد: له فضل لايوصف و علم لاينزف؛ فضل او به وصف نمي آيد و علم او پايان پذير نيست.

و چقدر دلنواز است آنجا كه مي گويد، يعطف علي الصغير و يحنو علي الكبير؛ آري، بزرگ و كوچك در زير چتر لطف و ا حسان او قرار داشته و همه از او بهرمند مي باشند.


پاورقي

[1] ابن طاوس، علي، لهوف، ص 34.