بازگشت

امام حسين در كلام حضرت زينب


1- امام حسين در كربلا اشعاري خواند كه حاكي از شهادت جانگذار حضرتش بود و آغاز آن، اين است:



يا دهر اف لك من خليل

كم لك بالاشراق و الاصيل



حضرت زينب كبري، سلام الله عليها، اين اشعار را شنيده و با درايت خود، شهادت برادر بزرگوار را قطعي دانست و لذا با ناراحتي بيرون آمد و مي گفت: واي از فقدان عزيزان، اي كاش مرگ فرا مي رسيد و به زندگي من پايان مي داد. بعد فرمود: اليوم ماتت امي فاطمة و ابي، علي و اخي الحسن يا خليفة الماضين و ثمال الباقين...؛ [1] امروز است كه مادرم فاطمه و


پدرم علي و برادرم حسن از دنيا رفته اند. اي جانشين گذشتگان، و اي فريادرس و مايه ي اميد زنده ها و باقي ماندگان.

در اين كلام مبارك، عقيله ي عرب و افتخار آل هاشم، حضرت زينب كبري، سلام الله عليها، سه مطلب را ذكر كرده اند كه نمايانگر چهره ي زيبا و مقدس حضرت امام حسين، عليه السلام، است:

الف: امروز پدر و مادر و برادر حسن، عليهم السلام، را از دست دادم. اكنون ممكن است مقصود اين باشد كه آنچه خوبان همه دارند تو يكجا داري، يعني؛ حسين جامع همه ي بزرگواريها و كمالات و صفات عاليه و مكرمتهاي علي و فاطمه و حسن، صلوات الله عليهم اجمعين، مي باشد و بنابراين عاليترين ترسيم را از برادر بزرگوار خود امام حسين كرده است.

احتمال ديگر در معناي جمله ي مزبور اين است كه امروز، رنج مصيبت فقدان پدر و مادر و برادر را يكجا احساس مي كنم. گويا امام حسين آنچنان موضع و مكانتي در نظر حضرت زينب داشته كه وجود آن بزرگوار مانع از احساس درد فراق آنها بوده و نمي گذاشته كه زينب زيربار سنگين آن مصايب خميده و شكسته شود و بنابراين نيز افق اعلاي فضايل و محبوبيت امام حسين را جلوه مي دهد.

ب: امام حسين به فرموده ي زينب كبري، خليفه و جانشين گذشتگان بود. آري، او به جاي دختر پيامبر خاتم، صلي الله عليه و آله و سلم، نشسته و پيام او را مي رسانيد؛ او جانشين علي بن ابيطالب، عليه السلام، بود و اهداف او را


دنبال مي كرد؛ او خليفه امام حسين بودو در جايگاه او قرار داشت و خواسته هاي او را تحقق مي بخشيد.

ج: امام حسين ثمال باقي ماندگان بود.

لغت مجمع البحرين مي گويد: ثمال، بر وزن كتاب، يعني؛ غياث و ثمال قوم يعني؛ غياث و فرياد رس آنان.

بنابراين، امام حسين به فرموده ي زينب كبري، غياث و فريادرس باقي ماندگان بود و از اين پيش، جد حضرت زينب يعني؛ ابوطالب، عليه السلام، در مدح پيامبر فرموده است: ثمال اليتامي عصمة للارامل، يعني؛ فريادرس يتيمان و نگهبان بيوه زنان.

2 - در ضمن خطبه ي كوفه فرمود، و اني ترحضون قتل سليل خاتم النبوة و معدن الرسالة و سيد شباب اهل الجنة و ملاذ حربكم و معاذ حزبكم و مقر سلمكم و اسي كلمكم و مفزع نازلتكم و المرجع اليه عند مقاتلتكم و مدرة حججكم و منار محجتكم؛ [2] هرگز نتوانيد عار و ننگ عمل خود را بشوييد و بزداييد و چگونه مي توان شست و با چه مي توان تلافي كرد كشتن زاده و جگر گوشه ي خاتم نبوت، و معدن رسالت، و كسي كه آقاي جوانان اهل بهشت و ستاد نبرد و پناهگاه جمع شما بود و براي شما جايگاه آرامش و سازش به شمار مي رفت، درد شما را درمان مي كرد و از پيش آمدهاي بد، شما را نگهداري مي نمود، در ستيزه جويي با هم به او مراجعه مي كرديد، زعيم و


لسان متكلم شما در مقام اقامه ي حجج و براهين بود و چراغ راه شما بشامر مي رفت.

در اين عبارات نوراني، زينب كبري، سلام الله عليها، ده صفت را براي برادر گرانقدر خود حضرت اباعبدالله الحسين، عليه السلام، ذكر فرموده كه حقا در شناخت شخصيت والاي آن حضرت نقش شاياني دارد.

الف: سليل خاتم النبوة؛ او سلاله و زاده ي خاتم پيامبران و كانون رسالت بود، كه همه اين را مي دانند و جاي انكار احدي نيست.

ب: و سيد شباب اهل الجنة؛ امام حسين سيد، آقا و بزرگ اهل بهشت است كه همگي جوانند و اين مقام پرافتخار، مطلبي است كه مكررا در كلام پيامبر اكرم، صلي الله عليه و آله و سلم، ذكر شده است.

ج: ملاذ حربكم؛ او مركز سازمان دهي جنگ شما بود.

د: و معاذ حزبكم؛ پناهگاه جمعيت به شمار مي رفت.

ه: مقر سلمكم؛ مقر سلم و آرامش جامعه بود و در نزد او احساس سكون و راحتي مي شد.

و: آسي كلمكم؛ او طبيب معالج دردها، دوا و داروي جراحتها بود.

ز: مفزع نازلتكم؛ پناهگاه پيش آمدهاي مشكل و دردناك آنان بود.

ح: و المرجع اليه عند مقاتلكم؛ مرجع دادرسي و حل و فصل درگيريها و ستيزه جوييهاي مردم بشمار مي رفت در نزد او مسأله، حل مي گرديد و مشكل برطرف مي شد.


ط: ومدرة حججكم؛ او بيانگر حجتها و براهين مردم بود و خلاصه زبان گوياي جامعه براي ارايه ادله و حجج آنان در مقام احقاق حق يا دفع باطل يا اثبات حقانيت آنان بود.

ي: او همچون چراغي روشن و مشعلي پرنور و تابان در مسير امت اسلامي نورافشاني مي كرد.

3 - سيدبن طاووس، اعلي الله مقامه، راجع به مجلس يزيد نقل مي كند كه زينب، سلام الله عليها، با ديدن منظره ي دلخراش سر مطهر امام حسين، عليه السلام، آن قدر ناراحت و متأثر شد كه دست برد و گريبان خود را چاك كرد و آنگاه با صوتي حزين و اندوه زا كه دلها را بي تاب مي كرد، فرياد زد: يا حسيناه يا حبيب رسول الله يابن مكة و مني يابن فاطمة الزهراء سيدة النساء يابن بنت المصطفي، يعني؛ اي حسين من، اي محبوب رسول خدا، اي زاده ي مكه و مني، اي فرزند فاطمه ي زهرا، سيده و بزرگ بانوي زنان، اي فرزند دختر پيامبر.

حضرت زينب اين جملات را با سوز درون و صداي محزون ادا كرد و تمام كساني كه در مجلس يزيد بودند را به گريه درآورد و يزيد ساكت بود. [3] .

در جملات فوق، حضرت زينب اولا؛ برادر عزيز خود را ندا مي كند و آنگاه او را به سه امتياز توصيف مي فرمايد:


الف: اي حبيب رسول الله؛ آري، امام حسين محبوب قلب پيامبر بود و هيچ كس محبوبيت فوق العاده ي حسين، عليه السلام، را نزد رسول خدا نداشت. در كتب تواريخ و سير، داستانها از علاقه عميق پيامبر نسبت به آن حضرت نقل شده است.

ب: اي زاده ي مكه و مني؛ امام حسين آنقدر بسته و پيوسته به مركز توحيد الهي، مكه و مني بود، كه گويي فرزند آن مركز مقدس است. و يا اينكه او تربيت شده ي آغوش مكه و مني بود. چونان فرزندي كه در كنار پدر مهربان خود تربيت مي يابد.

ج: اي فرزند فاطمه ي زهرا؛ و اين بزرگترين افتخارات و امتيازات حسين، عليه السلام، است كه فرزند فاطمه است. فاطمه اي كه سيده ي زنان جهان، و خود دختر پيامبر آخرالزمان بود.


پاورقي

[1] ابن طاوس، علي؛ لهوف، ص 72 و 73. مفيد، محمد؛ ارشاد، ج 2، ص 93.

[2] طبرسي، احمد؛ احتجاج، ج 2، ص 30.

[3] ابن طاوس، علي؛ لهوف، ص 159.