بازگشت

دعا براي شفاي امام هادي كنار قبر حسين


ابن قولويه، رضوان الله عليه، نقل كرده كه ابوهاشم جعفري گفته است:

من و محمد بن حمزه وارد بر حضرت هادي، عليه السلام، شديم تا از آن بزرگوار كه در حال كسالت بودند عيادت كنيم. حضرت به ما فرمود:

وجهوا قوما الي الحائر من مالي؛ گروهي را روانه ي حاير حسيني كنيد و هزينه ي سفر آنان را از مال من قرار دهيد. وقتي كه ما از نزد آن حضرت بيرون آمديم، محمدبن حمزه به من گفت: حضرت هادي ما را به سوي حاير مي فرستد و حال آنكه او خود به منزله آن كسي است كه در حاير مي باشد (يعني؛ امام حسين، عليه السلام).

ابوهاشم مي گويد: من به نزد حضرت هادي، عليه السلام، برگشتم و اين


سخن محمد بن حمزه را به آن حضرت عرض كردم. امام، عليه السلام، فرمود: ليس هو هكذا، ان لله مواضع يحب ان يعبد فيها و حاير الحسين، عليه السلام، من تلك المواضع؛ [1] نه، مطلب اين چنين نيست، راستي كه براي خداوند مواضعي است كه دوست دارد كه در آن مواضع مورد عبادت قرار گيرد و حاير حسين، عليه السلام، از آن مواضع است.

به صريح فرمايش حضرت هادي، عليه السلام، حاير حسين و حرم مطهر آن بزرگوار، بقعه اي است كه خداي تعالي دوست مي دارد كه مردم در آنجا عبادت و نيايش كنند، هر چند كه عبادت و بندگي خدا در هر مكان و موضعي مطلوب پروردگار است ولي بعضي از مواضع داراي امتياز و خصوصيت است و عبادت خداوند، در آن مواضع، حاير حسيني است.

روايات ديگري را نيز نزديك به همين مضمون از آن حضرت نقل كرده است.

اكنون جاي تأمل، انديشه و دقت است كه محبوب بودن عبادت در حاير حسيني و اين بقعه ي مقدسه، روي چه اساسي است و چه رمزي دارد؟ لابد براي انتساب آن به امام حسين، عليه السلام، است و اينكه اين بقعه ي مباركه، حامل مركز توحيد و كانون قداست و تقوا و بزرگترين


مظهر عبادت و بندگي خداست؛ آنجا جايي است كه عاليترين و روشن ترين نمايش هاي يگانه پرستي و اخلاص در عمل و عبوديت الهي جلوه كرد؛ حاير حسيني مركز الهام بخشي از براي اهل جهان است و آنان را به سوي بندگي پروردگار بزرگ، سوق مي دهد؛ حاير حسيني تجليگاه بهترين صورت از صوربندگي خدا بوده و نماز و عبادتي كه در آن مكان و به وسيله حضرت حسين بن علي انجام شد حيرت زاست و تصور آن از درك اذهان بشري فراتر مي باشد.



گر نماز آن بود كان مظلوم كرد

ديگران را زين عمل محروم كرد





پاورقي

[1] ابن قولويه، محمد؛ کامل الزيارات، ص 287، ح 2، مشابه اين روايت از حضرت صادق نيز نقل شده است رجوع شود به عدة الداعي، ص 48.