بازگشت

تعبيري شگفت انگيز


ابن قولويه از حارث اعور نقل نموده است كه حضرت علي، عليه السلام، فرمود: بابي و امي الحسين المقتول بظهر الكوفة والله كاني انظر الي الوحوش مادة اغناقها علي قبره من انواع الوحش يبكونه و يرثونه ليلا حتي الصباح فاذا كان ذلك فاياكم و الجفاء؛ [1] پدر و مادرم به فداي حسين كه در پشت كوفه، كشته خواهد شد؛ به خدا سوگند گويا مي نگرم انواع وحوش را كه گردنها بر قبر او كشيده، شبانه بر او گريه كرده و مرثيه خواني مي نمايند تا صبح، فرا رسد. اكنون كه چنين است پس بپرهيزيد از جفا كردن - در حق حسين -.


شگفت انگيز است كه اميرالمؤمنين، عليه السلام، نسبت به امام حسين، عليه السلام، تعبير مخصوص يعني؛ (بابي و امي) نموده و پدر و مادر خود را به فداي او مي كند. اين تعبير، حاكي از اوج مقام و عظمت امام حسين است و چنين عبارتي در مورد كسي بكار برده مي شود كه عزيزترين و محبوبترين همه ي افراد، در نظر گوينده ي آن باشد. و آنجا كه گوينده ي آن نفس قدسيه و جوهر حقيقت، اميرالمؤمنين، عليه السلام، باشد، حاكي از آن است كه جهاني از بزرگي و انسانيت به صورت امام حسين، عليه السلام، تجسم پيدا كرده و عالمي از زهد، وارستگي، تقوا، فضيلت و خداجويي در وجود پاك او جمع شده و گرد آمده است.

دومين مطلبي كه طبق اين روايت، حضرت علي، عليه السلام، راجع به امام حسين، عليه السلام، فرموده است كه گويا مي نگرم و مي بينم انواع و اقسام حيوانات و وحوش براي حسين، گريه كرده و مرثيه سرايي و سوگواري مي كنند.

آري، ديد اميرالمؤمنين ديد افراد عادي نيست، چشم او چشم حق بين و حقيقت نگر است، حقايق اشيا و ماوراي عالم، در پيش ديدگان تيزبين مولاي مؤمنان، جزء مشهودات است.چنين انساني مي فرمايد گويا مي بينم كه وحشيان صحرا شب را تا به صبح در عزا و سوگواري حسين مي گذارنند.

اكنون، عظمت و نفوذ معنوي و پايگاه رفيع و مقام منيع حضرت


امام حسين را بنگريم كه حيوانات و وحوش كوه، دشت و صحرا نيز در عزاي او سوگوارند، و عزاي او را بپا مي كنند.

آري، امام حسين، عليه الصلاة والسلام، انساني است كه به اذن الله و در پرتو بندگي خداوند، متصرف در عالم وجود است و حيوانات نيز در عالم خود و در شرايط مخصوصي كه دارند، متوجه وجود مقدس امام حسين هستند و در شهادت آن حضرت، همواره غمين مي باشند و اينجاست كه غفلت انسانها، جفاي بزرگ و عدول از وفاي به حق آن بزرگوار است.


پاورقي

[1] محمد بن قولويه؛ کامل الزيارات، ص 82.