بازگشت

حسين، در حديث لوح


شيخ بزرگوار، كليني، قدس سره، از حضرت صادق، عليه السلام، نقل كرده است كه فرمود: پدرم حضرت باقر، عليه السلام، به جابر بن عبدالله انصاري فرمود: جريان آن لوحي كه در دست مادرم، فاطمه، عليهاالسلام، ديدي و آنچه - بر حسب خبري كه مادرم فاطمه به تو داده - در آن نوشته بوده است، به من خبر ده! جابر گفت: در حيات رسول خدا، وارد بر مادرت فاطمه شدم، ولادت حسين، عليه السلام، را به او تبريك گفتم و لوحي سبز رنگ، كه نوشته اي سفيد بر آن بود، در دست وي ديدم. عرض كردم: اي دختر پيامبر! پدر و مادرم فداي شما، اين لوح چيست؟ فرمود: اين لوحي است كه خداوند، آن را براي رسولش هديه فرستاده و در آن اسم پدرم، شوهرم، اسم دو پسرم و اوصياي از فرزندانم در آن ثبت است و رسول خدا آن را به من عطا فرمود تا مرا مسرور و شادمان گرداند.

جابر مي گويد: حضرت فاطمه آن لوح را به من داد و من از روي آن استنساخ كردم.

باري، در آن لوح، اسامي امامان، عليه السلام، ذكر شده است و از جمله راجع به امام حسين - طبق آنچه در آن لوح آمده - خداوند فرموده است:


وجعلت حسينا خازن وحيي و اكرمته بالشهادة و ختمت له باسعادة فهو أفضل من استشهد و ارفع الشهداء درجه جعلت كلمتي التامة معه و حجتي البالغة عنده؛ [1] من حسين را خزانه دار وحي خود قرار دادم؛ او را با شهادت، گرامي داشتم و پايان كار او را مقرون به سعادت گردانيدم، پس درجه او رفيعتر از تمام شهيدان خواهد بود. من كلمه ي تامه خودم را با او و حجت بالغه ي خودم را در نزد او نهادم.

در اين عبارت، هفت خصوصيت و امتياز براي حضرت امام حسين، عليه السلام، در لسان وحي ذكر شده است:

1- حسين، خازن وحي خداست؛ شگفتا حسين خزانه دار وحي الهي، قلمدار شده است! اگر اين تعبير راجع به رسول خدا به كار مي رفت، جاي شگفتي نبود، ولي خداوند، امام حسين را خازن وحي خود شمرده است. حال آيا از اين جهت است كه به فرموده ي رسول خدا، پيامبر از حسين، و حسين از پيامبر است يا اينكه توجه خاص الهي معطوف به سوي امام حسين، عليه السلام، است و خداوند، عنايت مخصوصي به آن حضرت دارد و پروردگار جهان، قلب مقدس او را ظرف وحي خود قرار داده و اسرار غيبي، يكجا به قلب مبارك او سرازير گرديده است.

نكته ي ديگر اينكه به مقتضاي تعبير به (وحيي)، حسين، عليه السلام، نه


تنها خازن وحيي است كه بر پيامبر نازل شده، بلكه او خازن هر گونه وحيي از وحيهاي الهي است كه بر صد و بيست و چهار هزار پيغمبر نازل گرديده است.

2 - اكرام با شهادت؛ خداوند شهادت را نصيب حسين بن علي، عليهماالسلام، كرد و از اين رهگذر، او را اكرام نموده و گرامي داشت.

شخصيت والايي همچون امام حسين، كه انساني كامل العيار بود و در مراحل علم و عمل و قداست ذات كمبود نداشت، چگونه مورد بزرگداشت ذات لايزال الهي قرار گيرد، جز با شهادت و جان دادن در راه خداي تعالي، از اين رو بزرگترين اكرام و بزرگداشت نسبت به امام حسين، اين است كه شهادت را نصيب او گردانيد.

3 - ختم زندگي با سعادت؛ گاهي ختم زندگي انسان، در حال شقاوت و بدبختي است و حيات آدمي با فضاحت و رسوايي پايان مي پذيرد و اين منتهاي خسران و زيانكاري انسان مي باشد. ولي در مواردي در مراحل پاياني زندگي برنامه هايي پيش مي آيد و جرياناتي صورت مي گيرد كه دفتر زندگي با شرف و افتخار و نيك نامي بسته مي شود، و خود اين خاتمه ي زندگي، سرفصل تازه اي در حيات آدمي بشمار مي رود.

و حضرت امام حسين كه يك عمر را در راه بندگي خدا،


فرمانبرداري معبود يگانه، جهاد براي احياي دين، رسيدگي به ضعفا و ناتوانان گذرانيد، و بندگان خدا، در خلال عمر شريفش از انواع لطف و احسان مادي و معنوي وي برخوردار بودند، طبيعي است كه با سعادتمندي، زندگي را به پايان رسانده باشد. بويژه كه جريان مهاجرت شورانگيز و قضيه ي تكان دهنده ي كربلا و بالاخره جهاد بي نظير و شهادت سرافرازانه اي كه براي خود آن بزرگوار و ياران باوفاي وي پيش آمد، ورقهاي زرين و ماندني و پرافتخاري است كه همراه با پايان عمر آن حضرت بود.

و جان كلام آنكه لحظات واپسين و ساعات پايان عمر شريف خود را در ميان انواع و اقسام مظاهر سعادت و نيكبختي سپري نمود و در چنين حالي از دنيا رخت بربست.

4 - او افضل و برتر خيل شهيدان است و همه مي دانيم از مشهورترين القاب آن امام معصوم و پيشواي آسماني و شهيد، سيدالشهداست يعني: آقاي تمام شهيدان جهان. و در روايات و زيارات، از آن حضرت بدين لقب، ياد شده است.

آري، حركت و قيام بي نظير آن حضرت، ثبات، استقامت، پايمردي و استقبال بي سابقه اي كه آن بزرگوار از مرگ نمود و صدها برنامه ي حياتبخش كه در صحنه ي كربلا صورت گرفت كه هر كدام نيز الهام خاصي داشت، شهادت او را در ميان شهادتها ممتاز ساخت و خود او را


در ميان شهيدان، شاخص و بارز گردانيد. بطوري كه همه ي آنان را تحت الشعاع خود قرار داد، همگي از او الهام گرفته راه و رسم شهادت را از او آموختند و همگان اقرار كردند كه نقشي كه او در راه نيل به شهادت ايفا كرد، درس بزرگي شد و نقش اول و يگانه بود و از اين رو عقاد مصري، نويسنده چيره دست عرب زبان، كتاب خود را كه راجع به قيام و شهادت آن حضرت نوشته به نام (ابوالشهداء) نامگذاري كرده است.

آري، آن بزرگوار، سيد شهيدان، پدر شهيدان، در حقيقت معلم و ملهم شهيدان، شهيد شهيدان و بالاخره افتخار شهيدان و مايه ي مباهات و سرافرازي شهيدان بوده و خواهد بود و اين افتخارات همچنان تا دامنه ي قيامت براي آن حضرت ثابت است و آسيب ناپذير نخواهد بود.

5 - درجه ي او در ميان شهيدان، ارفع است.

آري، درجات اعمال، ارتباط مستقيم با چگونگي اعمال دارد؛ وضع، هيأت و كم و كيف عمل، در بلندبودن و پايين بودن درجات عمل، اثر قطعي دارد. و اكنون كه شهادت امام حسين، آنقدر ارزنده، پربار و بي نظير است، و هزارها فوائد و آثار جنبي به همراه دارد، طبيعي است كه موجب رفعت بيشتر در مقام و درجه ي آن حضرت خواهد بود و در نتيجه، درجه ي او ارفع و بالاترين درجات شهيدان است و هيچ شهيدي به درجه و مقام او نخواهد رسيد.


6 - كلمه ي تامه ي خدا با حسين، عليه السلام، است؛ كلمه ي تامه ي و سخن كامل و تمام عيار حضرت حق، با حسين است و كساني كه به دنبال آنند، و كلمه ي بي كم و كاست، كامل، تام و زوال ناپذير خداي سبحان را جستجو مي كنند، بايد اتصال به امام حسين، عليه السلام،پيدا كنند. كلمه الله تامه، خواه ملفوظ و از خانواده الفاظ باشد و يا از مقوله ي افعال، با حسين بن علي است؛ قول و فعل او، سخن و كار او، كلمه الله تامة است كه هرگز غبار اشكال، ايراد نقصان و خللي بر چهره ي آن نمي نشيند و تا ابد كهنگي، فرسودگي، زوال و نيستي به سوي آن راه ندارد.

7 - حجت بالغه ي خدا در نزد امام حسين، عليه السلام، است؛ در قرآن كريم مي خوانيم: قل فلله الحجة البالغة؛ [2] بگو (اي پيامبر) كه حجت بالغه، تنها براي خداست.

احتياج رسا و برهان قاطع و دندان شكن و بدون جواب، از آن خداوند است؛ در برابر حجت الهي زبانها بسته است؛ و هيچ منطقي و بياني به پايه ي احتجاج الهي نمي رسد كه زبان همه را مي بندد و همه را عاجز و ناتوان مي سازد؛ اين انسان است كه حجت قاطعي ندارد و طبق روايات، اگر بگويد نمي دانستم، مورد احتجاج قرار مي گيرد كه چرا ياد نگرفتي و نياموختي؟ و اگر بگويد مي دانستم، مي گويند: چرا عمل نكردي؟ ولي حجت خدا و احتجاج او كمترين جوابي ندارد.


اكنون همان حجت بالغه و رسا و برهان قاطع در نزد حضرت سيدالشهداء، عليه السلام،است؛ هيچكس در مقابل امام حسين حجت و برهاني ندارد و راه عذر و بهانه، بر همه بسته است حجت او كوبنده است و هيچ جوابي ندارد، كسي از عهده ي پاسخگويي در مقابل امام حسين برنمي آيد كه حجت او خدايي، و برهان او قاطع الهي است؛ سخن او حق است و هيچ چيزي پاسخگوي حق نخواهد بود.


پاورقي

[1] کليني، محمد؛ کافي، ج 2، ص 528 و 527.

[2] سوره انعام، آيه 149.